بیزانسی ها و لاتین ها،قپچاق ها را«کومان» (Kumanos) و روس ها نیز آنان را پولووئت (Polovetes)نامیده اند.
هر دو واژه به معنای «گندمگون» است چرا که اینان چشم آبی و روشن مو بوده اند.در منابع اسلامی اینان را «قبچاق» و یا«قفچاق» نامیده اند.
قبچاق به معنای خشمگین است. قپچاق ها پیش از کوچ به سوی غرب،در «توبول» و «ایشیم» در آسیای مرکزی و شمال سرزمین اوغوزها می زیستند.
در جانب آلتای این سرزمین نیز کیمک ها جای داشتند.قپچاق ها شاخه ای از کیمک ها هستند.
اوغوز ها که در مناطق جنوب قپچاق ها یعنی در غرب رود ولگا،میان رود سیحون در جنوب وایرتیش در شمال شرقی می زیستند.
قارلول ها نیز در اطراف دریاچه«ایسیق»ساکن بودند.در ناحیه شرق یعنی تیان شان نیز یک قوم ترک دیگر یعنی اویغور های زرد اقامت داشتند.قپچاق ها بخشی از جامعه گوگ ترک را تشکیل می دادند.
قپچاق ها در نیمه دوم سدۀ 11 میلادی،از دریاچه بالخاش تا ایرتیش را در اختیار داشتند ولی از طرف قیطان ها تحت فشار قرار گرفته و به دلیل کمبود چراگاه،وادار به گذر از ولگا و کوچ به سوی غرب شدند.
اوز ها که پیش روی آنها بودند،به بالکان کوچ کردند.قپچاق ها در دشت های جنوب روسیه آرام گرفتند.قپچاق ها به مدت یک نیم قرن تا زمان استیلای مغول،بر دشت های شمال دریای سیاه حاکم بودند.
آنان در 1055 میلادی با کنیاز «پریاسلاول» پیمان بستند ولی در 1061 میلادی روس ها را بدون توجه به این پیمان ، شکست داده و در 1068 میلادی نیز به بهانه در خدمت گرفتن فراریان اوز و پئچنک ، به روس ها ایلغار آورده و قشون متحد آنها را در نزدیکی کیف تار مار کردند.
در 1080 میلادی از دریاچه بالخاش و حوزه تالاس تا مصب رود دانوب را در دست داشتند.مرکز حکومتآنها بیشتر میان رود دن و دنی یستر بود.
ناحیه قوبان در قفقاز و ولگا در شمال تا حدود بلغار ها ، زیر فرمان قپچاق ها بود.این قلمرو پهناور شامل دشت های سیبری غربی و دشت های اروپای شرقی می شد.از این پس این دشت ها با نام «دشت قپچاق» خوانده شد.
در این دوره اقوامی چون روس ها،بلغار ها ، آلان ها ، بورتاس ها ، خزر ها و «اولاه»ها تحت حاکمیت قپچاق می زیستند.
کشور قپچاق از پنج بخش تشکیل می شد: مناطق آسیای مرکزی ، اورا ، ولگا ، دن-دونتس ، دنی یپر سفلی و دانوب. قپچاق های ساکن این مناطق هر کدام تحت فرمان یک باشبوغ (فرمانده) زندگی می کردند.
در این دوره دو تن از باشبوغ ها به نام های«آلتون آپا»و«ساری خان»نقش مهم ایفا کردند.قپچاق ها در 1091 میلادی به مجارستان و یک سال بعد به لهستان وارد شدند.
آنان در 1093 میلادی.دوباره به قلمرو بیزانس ایلغار آورده و در همان سال و سال بعد،روس ها را گرفتار یورش خود کردند.
هدف قپچاق ها از این یورش ها،تصرف قلمرو همسایگان نبود بلکه آنان می خواستند از طریق تحت فشار قرار دادن آنان،امنیت دشت را تامین کنند.
میانه قپچاق ها با روس ها هرگز دوستانه نبوده و غالبا میان آنها جنگ جریان داشت.آنان در فاصله 1111-1105 میلادی 4 بار با هم جنگیدند.خاطرات این جنگ ها در ادبیات مردم تاثیر گذاشته و آن را پر بار کرده است.
در سال 1185 میلادی کنیاز«ایگور»با قشون متحد روس ها،در ساحل رود قایالی(کاگالینک)در امتداد دن سفلی در جنگ با قپچاق ها،به محاصره در آمد.قشون روس نابود و کنیاز اسیر گردید.این جنگ موجب پیدایش و ثبت داستان مشهور ملی روسیه با نام داستان ایگور شد.
این داستان نخستین بار در 1800 میلادی منتشر شد.پس از آن بار ها انتشار یافت و قسمت های غیر واقعی بر آن افزوده شد.
در این داستان از جسارت و فن جنگی قپچاق ها سخن به میان آمده است.بخشی از قپچاق ها که در نواحی دن قوبان ساکن بودند ، روابط نزدیکی با گریجان بر قرار کرده و از همین رو نیز به جنوب قفقاز آمدند. بسیاری از این قپچاق ها که به گرجستان آمده بودند،مسیحی شدند.
در سال 1123 میلادی.قپچاق ها تفلیس پایتخت گرجستان را تسخیر کرده و شیروانشاهان را وادار به پرداخت خراج کردند.همزمان آنان جنگ با اتابکان را در آذربایجان آغاز کردند.
پس از کوچ قپچاق ها به گرجستان،قدرت آنان در دشت قپچاق کاهش یافت.قپچاق های شرقی نیز به قشون خوارزم شاه پیوستند و به آرامی بدنه اصلی این قشون را تشکیل دادند ولی این قشون در برابر ایلغار مغول در 1220 میلادی.
از هم پاشید.قپچاق های واقع در دشت های شمال دریای سیاه نیز همراه روس ها به جنگ مغولان پرداختند.ولی مغلوب لشگر های«جبه»و«سوبوتای»شده و در اولوس(دولت-حکومت)«جوجی»داخل شدند.
پس از این حادثه،بخشی از قپچاق ها به مجارستان و بخشی دیگر به نزد بلغار های ولگا رفتند و در آنجا جای گرفتند.این قپچاق ها به آرامی لهجه ترکی رایج در میان بلغار های ولگا را به لهجه قپچاق تغیر دادند.پس از استیلای مغول،دولت(آلتون اوردو)اردوی طلایی در دشت قپچاق بر پا شد(1256م).
پس از سدۀ 13 وضعیت اقتصادی مردم قپچاق بر هم خورد.خشگسالی و بیماری همه گیر،احشام آنها را قتل عام کرد.قپچاق ها از عادت روس ها تاثیر گرفته و به فروش پسرانشان پرداختند.
بیشتر این جوانان زر خرید به مصر برده شده و در ارتش ایوبیان داخل شدند.به آرامی تعداد و نفوذ اینان در قشون افزایش یافت.
سرانجام در سال 1250 میلادی«عزالدین آی بیگ»به جای سلطان ایوبی،قدرت را در دست گرفته و پادشاهی ترک را در مصر تشکیل داد.
پس از او سلطان«قوتوز»و سپس سلطان «بیگ بارس» بر اورنگ پادشاهی تکیه زدند.سلطان بیگ بارس از خود کاردانی و جسارت بسیار نشان داده و مغولان را از سوریه بیرون راند.بدین ترتیب او خلافت اسلامی را احیا کرد.
سلطان (قالاوون) نیز که پس از بیگ بارس فرمانروا شد،یک ترک قپچاق بود(90-1279م).او سلسله ممالیک مصر را تاسیس کرده و قشون های مغول،ارمنی و فرانک را شکست داد.فرزندان او تا زمان برتری چرکس ها یعنی تا سال 1382 میلادی،بر مصر حکومت کردند.
ممالیک مصر روابط دوستانه ای با فرمانروایان آلتون اردو بر قرار کردند.در این زمان حکومت ممالیک مصر را حکومت ترک و مصر و سوریه را نیز ترکیه می گفتند.در 1517 میلادی.مصر به دست ترکان عثمانی افتاد.
قبائل پئچنک،اوز و قپچاق در سده های 90 تا 13 میلادی.مانع رسیدن روس ها به دریای سیاه شده و موجب ترکی شدن مناطق داغستان،امتداد رود ترک و مناطق همسایه شدند.
قره قالپاق هایی که امروزه بخشی در قفقاز و بخشی دیگر در مصب رود جیحون در آسیای مرکزی زندگی می کنند،اصالتا آمیزه ای از اختلاط پئچنک،اوز و بئرندی هستند.
چنین به نظر می رسد که قاقاووز های رومانی نیز از نسل اوزهایی هستند که در سدۀ 13 میلادی به رومانی کوچ کرده و مسیحی شده اند.مشخص است که دولت رومن که در 1330 میلادی در رومانی تشکیل شده.توسط یک حکمران از قبائل ترک قومان،قپچاق به وجود آمده است.
نام این بنیانگذار «باسار آبا»(نامی از مصدر باسماق-فشار دادن به اضافه آبا از عناوین ترک)پسر«توخ تمیر»بود.
منطقه بسارابی در شمال رومانی نیز نام خود را از این شخص گرفته است.
بخشی از قپچاق ها در برابر ایلغار مغولان،عقب نشسته و به امپراتوری بیزانس وارد شدندوآنان در تراکیا،مقدونیه و آناتولی غربی جای گرفته و در قشون بیزانس به خدمت پرداختند.
بخش دیگر نیز به مجارستان کوچ کردند و پس از این،بسیاری از واژگان قپچاق به زبان مجاری راه یافت.
لهجه ترکی قپچاق در این زمان بسیار گسترش یافته بود.کودکس کومانیکوس(Codex cumanicus)مهم ترین نمونه این لهجه است.
این کتاب در واقع کتاب دستور و لغت لهجه ترکی قپچاق است.این کتاب توسط میسیونر های مسیحی،با هدف ترویج بهتر دین مسیح در میان قپچاق ها نوشته شده است(1303م).
کتاب شامل دو قسمت است.قسمت نخست دستور و واژه نامه قپچاق-لاتین . فارسی است که توسط میسیونر های ایتالیایی نوشته شده و قسمت دوم دستور و واژه نامه قپچاق-آلمانی است که از طرف آلمانی ها تدوین شده است.
مطالب مرتبط
آیا خطوط کشف شده در جیرفت جعلی است؟
کیت های تست دی ان ای; واقعیتی غیر قابل انکار؟ یا کلاهبرداری بزرگ؟
امپراتوری خزرها