نشریه الکترونیکی ائل اوبا

و من آیاته خلق السّموات و الأرض و اختلاف ألسنتکم و ألوانکم إنّ فی ذلک لآیات للعالِمین

نظامی گنجوی شاعر بزرگ تُرکان آذربایجان


لینک مطلب : http://eloba.ir/?p=2011

حکیم جمال الدین ابو محمد الیاس بن یوسف بن زکی بن مؤید ملقب به نظامی گنجوی (1141-1209) از داستانسرایان بزرگ و استادان مسلم در سرودن شعر تمثیلی و بزمی است. او در 22 آگوست 1141 در شهر گنجه آذربایجان متولد شد و همه عمر را به جز سفر کوتاهی که به دعوت قزل ارسلان به یکی از نواحی نزدیک گنجه کرد ، در وطن خود باقی ماند.

به گزارش ائل اوبا به نقل از دورنانیوز ،  دکتر صدیق و آقای حسن راشدی می نویسد : روشنفکران مغرض ضمن اینکه برخلاف محتوای کتاب و برخلاف معنی واقعی لغت اکدش آن را به «دو رگه» تعبیر می‌کنند در عین حال با تحریف لغت، گُرد را به صورت کُرد، می خوانند و تفسیر به رای می کنند و مثل جعل برخی از تاریخ باستان ایران، لغت را نیز جعل و تحریف می کنند.

به عنوان مثال در بیت زیر:

گر مادرم، آن رییسه‌ی گُرد، مادر صفتانه پیش من مرد.

کلمه‌ی «گُرد» در معنای پهلوان و دلاور می باشد ،کلمه‌ی گُرد (Gord) لفظ فارسی مأخوذ از تُرکی باستان است. ریشه‌ی آن در تُرکی «قورد» (Qurd) است که در دو معنای «شجاع و دلاور و بی‌باک» و «گُرگ» به کار رفته است.

واژه‌ی باستانی «قورد» به فارسی در معنای اول خود به صورت «گُرد» و در معنای دوم خود به صورت «گُرگ» وارد شده است و هم اکنون نیز رایج است. اما در تُرکی معاصر معنای دوم آن تغلّب یافته است و کمتر در معنای نخستین به کار می‌رود. دادن صفت گُرد و دلاور به زن‌ها در تاریخ آذربایجان شیوه‌ای مرسوم بوده است. حتی در ضرب‌المثلی گفته می‌شود:

آصلانین ارکک – دیشی‌سی اولماز (یعنی: شیر، نر و ماده ندارد).

در فارسی نیز به تبعیت از تُرکی برای زن‌های شجاع، صفت گرد داده شده است. حتی با این لغت نام دختر نیز ساخته‌اند. چنان که گُردیه (Gordiye) نام خواهر بهرام چوبین بود.

در عصر نظامی و هیچ‌گاه در شهر گنجه و سوی‌های آن قبایل کرد زندگی نکرده‌اند. این مردم سلحشور پیوسته در کردستان می‌بودند و در فراز و نشیب تاریخ خود بیشتر به خراسان کوچ داده شدند و اکنون نیز در گنجه و اطراف آن، روستاهای کردنشین وجود ندارد.

از سوی دیگر، نظامی بارها به آذربایجانی (= تُرکی) بودن خود به صراحت اشاره‌ها دارد:

پدر بر پدر مرمرا تُرک بود، به فرزانگی هر یکی گرگ بود.

در مرگ همسرش آفاق که از تُرکان قیپچاق بود، چنین یاد کرده و فرزندش محمد را دعا می‌کند.

چو تُرکم گشت از خرگه نهایی، الهی! تُرک‌زادم را تو دانی!

-درد دل نظامی در مجادله لفظی با اخستان شاه (طغرل دوم، شیروانشاه) دلیل روشنی بر رغبت قلبی او نسبت به سرودن شعر تُرکی می باشد، شاه او را از تُرکی‌سرایی منع کرده و از او خواسته است که لیلی و مجنون را در زیور فارسی و تازی بیاراید:

خواهم که به یاد عشق مجنون رانی سخنی چو در مکنون

شاه همه حرفهاست این حرف / شاید که در او کنی سخن صرف

در زیور پارسی و تازی / این تازه عروس را طرازی

دانی که من آن سخن شناسم / کابیات نو از کهن شناسم

تا ده دهی غرایبت هست / ده پنج زنی رها کن از دست

بنگر که ز حقه تفکر / در مرسله که می‌کشی در

ترکی صفت وفای مانیست / ترکانه سخن سزای ما نیست

آن کز نسب بلند زاید / او را سخن بلند باید

(به عبارت دیگر شاه به شاعر سفارش خود را چنین می‌فرستد که تُرکی گفتن زیبنده‌ی ما نیست، نظامی از این حرف ناراحت می گردد و این نشان میدهد نظامی قصد داشته است اشعارش را به تُرکی بسراید ولی مجبور به تغییر روش می شود، او برای اینکه ناراحتی خود و علت عدم سرودن اشعار به زبان تُرکی را بیان کند درد دلش را در پیشگفتار کتابش به زبان می آورد، ابتدا اشعار نظامی در مورد سفارش شاه ذکر می شود ).

حکیم نظامی اگرچه بیشتر اشعار خود را به فارسی که زبان شعر رایج آن دوران بود، نوشته ولی کلمات، ضرب المثل ها و مفاهیم ترکی را با مهارت خاصی در اشعار خود بکار برده، ترکها را مورد ستایش قرار داده و بارها بر ترک بودن خود تأکید کرده است.

چند مصراع دستاویز برخی محققان تنگ‌نظر شده است که می‌گویند در این چند بیت، خواست شاه این است که او به خلاف سلطان محمود غزنوی که درباره‌ی فردوسی بد عهدی کرد، عاری از این صفت زشت است و معتقدند که قصد شاه اهانت به مردم آذربایجان و زبان تُرکی آذربایجانی نبوده است. این گونه استدلالات ساختگی و ساده‌لوحانه را خود نظامی افشاء می‌کند.

از این مصراع‌ها آشکار می‌شود که نظامی در آن عهد، چون دیگر شاعران و عاشیق‌ها که در آن روزگار اوزان Ozan نامیده می‌شدند، به تُرکی آذربایجانی شعر می‌سروده است.

نظامی به دنبال نقل سخنان شاه که خود را از «نسب بلند» (!) می‌شمارد، می‌گوید:

چون حلقه‌ی شاه یافت گوشم،

از دل و دماغ رفت هوشم.

سرگشته شدم در آن شماتت،

از سستی عمر و ضعف حالت.

نه زهره که سر ز خط بتابم،

نه دیده که ره به گنج یابم.

کس محرم نه که راز گویم،

وین قصه به شرح باز گویم…

نظامی در جای دیگری هم گله می کند که :

تُرکی ام را در این حَبَش نخرند،

لاجَرم دوغبای خوش نخورند.

آنچه موجب ماندگاری ابدی نام نظامی شده و او را در ردیف اول ادیبان جهان قرار داده، پنج مثنوی با نام «پنج گنج» یا «خمسه» است که تعداد ابیات آن را تا حدود ۲۰ هزار بیت نوشته اند و عبارتند از:

مخزن الاسرار(۱۱۷۷)، لیلی و مجنون(۱۱۸۸)، خسرو و شیرین(۱۱۸۰)، هفت پیکر(۱۱۹۶ (Yeddi gözəl))، اسکندرنامه(۱۲۰۳)، که تمامی مثنویها به سبک عراقی است.

اشعار مخزن الاسرار سراسر پند و نصیحت است و شامل ۲۲۶۰ بیت می باشد. این مثنوی مشتمل بر ۲۰ مقاله در مواعظ و حکم است و حاوی اندیشه های زاهدانه و عارفانه اوست.

ائل اوبا