نشریه الکترونیکی ائل اوبا

و من آیاته خلق السّموات و الأرض و اختلاف ألسنتکم و ألوانکم إنّ فی ذلک لآیات للعالِمین

تشکیلات اجتماعی ترکان


لینک مطلب : http://eloba.ir/?p=9623

دکتر جواد هیئت

بنا به نوشته سنگ نبشته های اورخون،تشکیلات اجتماعی در میان ترکان از خانواده آغاز شده و تا ائل(ملت یا دولت)را شامل می شد.

چند«اوغوش»یا خانواده تشکیل یک اوروق را می دادند.«بوی»یا قبیله نیز از ترکیب چند«اوروق»پدید می آمد.این بوی را که به یک تشکیلات سیاسی وابسته بود،یک«اوخ»یا«اوق»می نامیدند.

به مجموعه بوی ها نیز«بودون»گفته می شد.«بودون»می توانست از نظر سیاسی مستقل و یا وابسته به ملتی باشد.

«ائل» یا «ایل»از ترکیب «بوی» یا «بودون» پدید آمده و از نظر سیاسی مستقل بود.ترکان بر عکس عرب ها،نه در حالت قبیله بلکه در قالب«ائل»می زیستند.

خانواده بر اساس خویشاوندی خونی تشکیل یافته و به شیوه پدر سالاری اداره می شد(مغول ها بر عکس ترکان مادر سالار بودند).

پسر پس از ازدواج سهم خود را گرفته و از خانه پدری خارج شده و خانه ای بر پا می کرد.خانه پدری سهم پسر کوچک می شد.

ترکان عادت به تک همسری داشتند ولی اگر زن برادر یا زن بی کودک پدر،بیوه می ماند،ازدواج با او یک وظیفه بود.

زنان هون مانند مردان بر اسب سوار می شدند،توپ بازی می کردند،کشتی می گرفتند و در جنگ شرکت می کردند.

آنان در عین حال در عفت و نجابت آوازه داشتند.اگر زنی در جنگ اسیر دشمن می شد،حقارت یزرگی به شمار می آمد.

از قدیم الایام برای پدر و مادر،واژه های «قانگ» یا «کانگ» و «اوگ» گفته می شد.از سدۀ نهم میلادی،واژگان«آتا»برای پدر و«آنا»برای مادر جای قانگ و اوگ را گرفت.

فراوانی نام های افراد خانواده،نشان از اهمیت خانواده در نزد ترکان دارد.

دولت نیز مانند پدر تصور شده و بر دو رکن خانواده و قشون استوار بود.یک«بیگ»در رأس هر«بوی»قرار داشت.

وظیفه بیگ عبارت بود از:حفاظت از پیوند های درون قبیله،اجرای حق و عدالت و دفاع از قبیله در برابر حمله دشمن.«بوی»یا قبیله یک تشکیلات سیاسی بوده و چراگاه و گله و نیروی نظامی خاص خود را داشت.

اگر «بوی» به تشکیلات بزرگتری وابسته بود، «اوخ» نامیده می شد.«اوخ» یا تیر نشانه تابعیت بود در حالی که «یای» یا کمان علامت حاکمیت بود.

بیگ ها با در نظر گرفتن جسارت،قدرت مالی و حسن شهرت انتخاب می شدند.

هیئت انتخاب کننده،از نمایندگان طوایف و خانواده ها تشکیل می شد.هر «بوی» نشان مخصوص خود را داشت.این نشان یا «تمغا» در اثنای کوچ،بر حیوانات و اشیاء زده می شد تا با احشام و اشیاء دیگر بوی ها آمیخته نشود.

از مجموع بوی ها یک بودون تشکیل می یافت.رئیس هر بودون نسبت به جمعیت و قلمرواش یابغو،شاد و ایلته بر نامیده می شد.بودون یا مستقل و یا وابسته به یک ائل بود.

در میان ترکان باستان برای مردم از واژه«گون»استفاده می شد.امروزه نیز اصطلاح«ائل-گون»در میان مردم ما رایج است.به کشور نیز«اولوش»گفته می شد.

با گذشت زمان و افزایش قدرت و امکانات بوی ها،وظیفه بیگ نیز صورت موروثی یافته و به جز موارد استثنایی از حالت انتخابی خارج شد.

به دولت نیز«ائل»گفته می شد.در این دولت وظایف و مسئولیت های تشریعی و اجرایی بیگ ها و روسای بودون ها،به ائلخان و یا خاقان واگذار می شد.حق حاکمیت خاقان،خدا دادی شمرده می شد.

از این رو این حق موروثی بود.ولی اگر خاقان از عهده اداره«ائل»بر نمی آمد،از طرف مردم برکنار می شد.یک مجلس دولتی به نام«توی»نیز وجود داشت که مواردی چون قانون گذاری،اداره کشور و کار های فرهنگی در آن جا مورد بحث و تصمیم گیری قرار می گرفت.

«اوخسوزلوق»یا استقلال سیاسی،در میان ترکان اهمیت حیاتی داشت.در سنگ نوشته های گوگ ترک،تفکر دولت مستقل با عنوان«خاقانلیق»یا پادشاهی آمده است.

در همین حال اندوه مردم از دوره فترت یعنی دوره فرمانبرداری گوگ ترک ها از دولت چین،بین سال های 680-630 میلادی،چنین تصویر شده است:

«قومی بودم که دولتی داشتم.اکنون دولتم کو؟قومی دارای پادشاهی بودم،کو پادشاهم؟»

بیلگه خاقان پس از آنکه از استقلال محروم شد،با عنوان کردن این مطلب که پسرش برده شده،در حالی که شایسته سروری بود و دخترش جاریه شده در حالی که می بایست خاتون می شد،امیدش را به آینده و ایمانش به استقلال را چنین بیان می کند:

«ای ملت ترک!اگر آسمان بالای سر ویران نشود،و زمین زیر پا فرو نریزد،چه کسی می تواند آیین مردم را از میان ببرد.»

ترکان باستان کشور را«اولوش»،وطن را«یورت»و مرز های کشور را«یاخا»می گفتند.کشور میراث مشترک مردم به شمار می آمد.کشور یاد گار پدران بود و خاقان موظف به صیانت از آن بود.

حس وطن پرستی در میان ترکان بسیار قوی بود.جاحظ نویسنده مشهور عرب در سدۀ 9 میلادی،ترکان و وطن پرستی آنها را ستوده است.

وطن پرستی ترکان با استقلال همراه بود به گونه ای که هرگاه استقلالشان از میان می رفت،آنان وطن خود را ترک می کردند و به مهاجرت دست می زدند.

ترکان پس از آنکه اسلام را می پذیرفتند و در سرزمین های جدید ساکن می شدند،چنان وطن و مذهب جدید را متعلق به خود می دانستند که گاه قرن ها بر سر آنها با یکدیگر می جنگیدند(همانند نبرد میان صوفیان و عثمانیان).

اگر چه مالکیت خصوصی در میان ترکان باستان وجود داشت ولی چراگاه و ییلاق ها مشترک بود.از این رو نیز مالیاتی که از قبائل گرفته می شد،برای مخارج اردو و دولت صرف می شد.

در میان ترکان«قول»یا برده در حکم اموال کسی نبود و این عنوان بیشتر برای اسیران استفاده می شد.اینان از برخی حقوق مدنی و سیاسی محروم بودند.

در میان تاپقاچ ها(ترکانی که از اواسط سدۀ چهارم به مدت 200 سال بر چین حکم رانده و سپس چینی شده بودند)و اویغور های آسیای داخلی،«غلام»یعنی برده و«قاراباش»یا کنیز نیز بود.

در میان اوغوز ها،تقریبا تضاد طبقاتی وجود نداشت.ثروتمندی یک امتیاز محسوب نمی شد.برده فروشی از اسلاو ها به قپچاق ها راه یافته بود.

از قدیم برای تشکیل طبقه ممتاز یکی از سه شرط زیر باید وجود می داشت:
1.مالکیت بر اراضی گسترده
2.داشتن مقام عالی در اردو
3.روحانی بودن
زمین های قابل کشت در صحرا ها محدود بود.نظامی گری نیز شغل نبود.

هر کسی که فنون جنگاوری را آموخته بود،به هنگام ضرورت به عنوان سپاهی در جنگ شرکت می کرد.طیقه روحانی نیز وجود نداشت.اصطلاحات«قارا بودون»و«آغ بودون»که در متون ترکی آمده،معنای اکثریت و اقلیت را می رساند.

در دده قورقود نیز چنین آمده که برای بیگ شدن لازم است که خون ها ریخته،گرسنه ها را سیر کرده و برهنه را لباس پوشاند.

عنوان«ترخانی»یا«ترخانلیق»در ابتدا نه یک عنوان ممتاز بلکه یکی از مقامات حکومتی بود.در زمان مغولان زمین هایی را به عنوان«سویورقال»یا«سیورغال»به ترخان ها می دادند.

عواید این زمین ها به ترخان می رسید و او از مالیات معاف بود.بدین ترتیب اینان به شکل یک طبقه ممتاز و اشرافی درآمدند.

باز در زمان مغولان صاحب منصبان و مقامات رسمی،در میهمانی ها در جای مخصوص می نشستند و هر کدام بخش مشخصی از گوشت گوسفند را می خوردند که به آن«اولوش»(سهم)می گفتند.(تاریخ رشیدی)ترکان باستان به قانون«تؤره»می گفتند و این اصطلاح از زمان تاپقاج ها موجود بود و لازم بود که هر کس حتی خاقان نیز«تؤره»را رعایت نمایند.

اصول ثابت«تؤره»عبارت بود از:«کؤنی لیک»(عدالت)(عادل)،«اوزلوق»(نیکویی و سودمندی)،«توزلوک»(مساوات)،«کیشی لیک»(مردانگی)(انسانیت)و جهانی بودن.

در میان ترکان باستان«ارکلیک»یا حاکمیت،ویژگی کاریزماتیک یا موهبتی الهی تلقی شده است.آنان باور داشتند که خاقان از طرف خدا فرستاده شده است.از آنجا که آنان به«گوگ تانری»یا خدای آسمان معتقد بودند،بر این باور بودند که قدرت سیاسی از طرف آسمان به خاقان داده شده است.خدمت طبیعت این قدرت و عدالت شعار آن بود.

در کتاب«قوتادقو بیلیک»که 900 سال پیش نوشته شده،خواسته های مردم از خاقان در کلمات یوسف خاص حاجب،به صورت شعر چنین آمده است:امنیت اقتصادی،قانون عادلانه،آسایش،سپس خطاب به خاقان گفته می شود:

«ای فرمانروا تو نخست این ها را بر آورده کن و سپس می توانی حق خود را بخواهی.ای بیگ تو خود قانون نیکو بر قرار کن و خود نیز آن را رعایت کن تا مردم از تو فرمان برند.»

تشکیلات دولت از قدیم الایام به صورت دو گانه شرق و غرب یا راست و چپ بود.در دین گوگ تانری،جانب شرق مقدس و برتر بود چرا که خورشید از جانب شرق بر می آید.طرف غرب نیز پس از طرف شرق دارای اهمیت است چرا که خورشید در آنجا فرو می رود و ماه بر می آید.

چادر خاقان یا«اوتاق»به سوی شرق گشوده می شد و خاقان بر سریر پادشاهی به سوی شرق می نشست.

دولت هون آسیا،نخستین دولتی است که دارای دو جناح راست و چپ بود.آرمان هون ها برای بر قراری حکومت دنیوی و تأمین رفاه و صلح،از طرف امپراتور هون چنین بیان شده است:

«خداوند مرا موظف برای نجات انسان های صلح طلب کرد.خاقان شدم تا فرمان او را برای حفاظت از انسان های بیچاره انجام دهم.»

(تانهو مته خان و تانهو هلین پوپو Helien popo).
حکومت جهانی نیز در داستان ها و افسانه های ترکان باستان راه یافته است(مثلا در داستان اوغوز).همین اندیشه در سنگ نوشته های اورخون و منابع تاریخی چنین نیز آمده است.

اوغوز خان در مجلس جشنی که پس از اعلام پادشاهی،ترتیب داده بود،چنین گفت:«آفتاب پرچم ما و آسمان چادر ماست.»او در نامه هایی که برای پادشاهان دیگر فرستاده بود،چنین بیان می کرد:

«من خان اویغور هستم(داستان اوغوز در سدۀ 14 از طرف ترکان اویغور به صورت نوشته در آمده است)من باید که خاقان چهار گوشه جهان باشم،از شما می خواهم به فرمان گردن نهید و گرنه بر شما لشکر خواهم کشید.»

محمود کاشغری در دیوان لغات ترک که 900 سال پیش نوشته،افراسیاب را«آچون بیگی»یا جهان پادشاه نامیده است.اندیشه حکومت بر جهان،پس از مسلمان شدن،اساس فتوحات را در میان ترکان تشکیل داد.

منبع : تاریخ مختصر ترک ، دکتر جواد هیئت ، ترجمه پرویز زارع شاهمرسی ، نشر پینار