نشریه الکترونیکی ائل اوبا

و من آیاته خلق السّموات و الأرض و اختلاف ألسنتکم و ألوانکم إنّ فی ذلک لآیات للعالِمین

عاشیق و ادبیات آنها ( دلیل ماندگاری عاشیق های نامدار )


لینک مطلب : http://eloba.ir/?p=1972

حسن علیزاد پروین

ائل اوباعاشیق های معاصر در کشور ما وارث گنجینه عظیم ادبیات ، هنر و تاریخ گذشتگان خود هستند. اینان به طرز استادانه ، ساز می نوازند ، شعر می سرایند و خود میخوانند.

آنان همواره ایده های انسان دوستانه و مردمی با الهام از زندگی و طبیعت و سنن ، هنر عاشیقی را در میان مردم ترویج می دهند.

راستی اینها کیستند؟ چه می خواهند؟ و چه می گویند؟

در کتاب «دده قورقود» کهن ترین اثر مکتوب ترکی آذری ، اوزان نام خنیاگر دوره گردی است که در شأن قهرمانان حماسه می سراید و دعای خیر بدرقه راه آنان می کند و ترانه های دل انگیز می خواند.

دده قورقود خود یک اوزان است که قوپوز در دست دارد و پس از پیروزی قهرمان داستان در مجلس حاضر می شود و برایش سوی می سراید و بوی می خواند .

برخی از تحقیقات نشان می دهد عاشیق ها قبل از اوزان ها بودند و به تعبیری اوزان ها عاشیق هم بودند. گفته می شود عاشیق از کلمه ایشیق است. عاشیق ها همان ایشیق ها بودند. قبل از ایشیق ها سایاها بودند.

شاید سایاها قدیمی ترین هنرمند عاشیق در ادبیات و موسیقی باشند که در طول زمان و با تغییر شرایط و وظایف به عاشیق ، اوزان و دده معروف شدند. اینان هم نغمه کار، سراینده شعر، نوازنده ساز، ریش سفید ایل و راهنمای مردم بودند. (دیللن سازیم – چایلی ص ۱)

از وجود اوزانها در دوره های تاریخ باستان خبر داریم و دوره کهن تاریخ ادبیات ترکی سرشار از سروده های آنان است. سر منشأ ادبیات ترکی نیز مانند خود ترکها، آسیای میانه است.

نخستین آثار و نشانه های آن به پیش از میلاد مسیح مربوط می شود که عبارت از سرودهای ستایشی که در میان گروه های گوناگون ترکان از سوی کاهنان کهن مانند شامان ها ، قام ها ، تویون ها ، با خیچی ها، اوزان ها سروده شده است.

این شخصیت ها همراه با تقدس روحانی ، سازی به نام قوپوز بر سینه می فشردند و هر گونه احساس و تمنای توده های مردم را به آواز ترنم می کردند و اسطوره ها و افسانه ها را دوباره جان می بخشیدند چه در کسوت عاشیق ها و چه در کسوت اوزان ها.

واژه عاشیق که به فارسی عاشق می نویسیم در ادبیات ترکی آذری معنای گوناگون دارد. در کتاب دده قورقود این واژه در معنای دگمه و قاب بازی به کار رفته است مثل این عبارت :

« مگر سلطان من پسرک دیر سه خان با سه کودک دیگر اردو آشیق بازی می کردند ؟ » ( دده قورقود چاپ ۱۹۶۲ ص ۱۹) هم اکنون این واژه بر این معنی نام آلت کوچکی که در سازها جهت کوک کردن ساز تعبیه می کنند نیز اطلاق می شود.

واژه عاشیق در عین حال لقب خوانندگان مردم است که غیر از خواندن می نوازند و شعر می سرایند. به نظر پروفسور محمد حسن تهماسیب ادبیات شناس معاصر، عاشیق از کلمه عشق عربی گرفته شده و منطبق با موازین زبانشناسی ترکی آذری تغییر نام یافته و نام عمومی خنیاگران دوره گرد آذربایجان شده است .( منظومه های بومی آذربایجان ۱۹۷۲ ص ۲۸)

ولی خلفلو ادبیات شناس اوایل قرن گذشته این واژه را به صورت آشیق نوشته و آن را ترکی دانسته است. وی گفته این هر دو یعنی عاشیق عربی و آشیق ترکی از نظر فرم و معنی شبیه اند و این شباهت باعث آمیختگی آن دو شده است. نظر دیگر که جدیدتر است همچنانکه اشاره شد اینست:

عاشیق قبلاً ایشیق بوده است. علاوه بر عاشیق ، ایشیق ، اوزان ، وارساق و یانشاق هم گفته می شد. عاشیق هنرمند مردم است او، هم شاعر، آهنگساز، منظومه سرا ، خواننده ، نوازنده ، ماهر در حرکات موزون ، بازیگر و نیز داستان گوست. به هنرمندترین و شایسته ترینشان دده اطلاق میشود. دده قاسم ( قرن ۱۳ ) توراب دده ( قرن ۱۲ ) دده یار ( قرن ۱۰) کرم دده و مشهورتر از همه دده قورقود را میتوان نام برد.

عاشیق های آذربایجان را بر اساسی استعداد ، سابقه و توانایی به سه دسته می توان تقسیم کرد.

1- دسته ای که تنها مهارت نواختن و خواندن دارند. اینان خلاقیت هنری و ادبی شان ضعیف است. منظومه ها و روایات عاشیق های معروف را از حفظ اجرا می کنند.

2- دسته دیگر عاشیق های ماهر و استادند. اینان طبع شعری سرشار دارند. علاوه از اجرای ترانه ها، روایات و منظومه ها، خود چیزهای جدید ابداع می کنند.

3- عاشیق هایی که علاوه از توانایی هایی که در بند ۲ مطرح شد ، دارند خود آهنگ سازند ( بسته کار) اینان با خلق آثار جدید بر گنجینه ادبیات شفاهی مردم می افزایند.

ادبیات عاشیقی که با مهارت و ابداع این نوع عاشیق ها سیر تکوینی خود را طی کرده و امروز گونه های متنوع و گنجینه های عظیم آن در اختیار ماست از قوشما، گرایلی، تجنیس، جیغالی، دئیشمه، باغلاما، اوستاد نامه، قیفیل بند، دوداق ده یمز، دیل ترپنمز، دیوانی، مخمس، جیغالی مخمس، بایاتی، سایا، تاپماجا، قوشایارپاق ، حربه زوربا و بسیاری دیگر تشکیل می شود.
حال شرح مختصر و نمونه هایی از هر کدام ارائه می شود:

منظومه :

به نوعی از نقل ها و سرگذشت ها اطلاق گردد که از تکه های متوالی نظم و نثر درست می شود. موضوع و مضمون آنها به طور کلی از حیات و مبارزات عاشیق هاست. قهرمان این داستانها دلباختگان پاکدلی هستند که مثل قهرمان های افسانه در راه رسیدن به معشوق تلاش می کنند.
قهرمان منظومه ها پیوسته با گشودن معماها، باغلاما، قفل بندها و تجنیس ها راه آزادی و وصال خود را هموار می کند. در میان منظومه ها نوع حماسی و قهرمانی نیز هست. معروف ترین این نوع، کوراوغلو است.

بایاتی :

بایاتی ها یکی دیگر از انواع بسیار رایج ادبیات فولکلورماست. بایاتی ها قطعه های کوتاه و منجزی هستند که دارای معانی بسیار عمیق فلسفی ، اجتماعی ، تغزلی می باشند ، چرا که در مصراع کوتاه باید یک فکر به شکل هنرمندانه و مؤثری بیان شود. بایاتی ها با احساس و هیجان بسیار عمیق توأم با اضطراب و نگرانی های درون انسانها خلق می شود.

دریا اوللام بولاننام

سوجاق اوللام سولاننام

ساغ گوزوم سنه قربان

سول گوزومله دولانام

بایاتی ها معرف همه صحنه های زندگی انسان است. آرزوها، آلام، حب وطن و انسان، زندگی و تلاش، بستر پیدایش و مضمون درونی بایاتی هاست. به همین دلیل جاودانه اند.

قوشما :

قوشما بسیار رایج است قوشما ۳، ۵ و یا ۷ بند دارد هر مصراع آن 11هجاست.

اسمی پنهان گئچدی فانی جهاندان

قاریشدی توپراقا گوز حئیف اولدو

خدانیان تدبیری بئلنمیش بیزه

ســــولـدو لاری اوز حئيف اولدو

گرایلی :

از انواع ساده و روان و تغزلی شعر عاشیقی است. در گرایلی هر مصراع هشت هجا دارد این نوع شعر هم ۳، ۵ و یا ۷ بند دارد.

نازلی یارین گول یاناغی

یاراشیقدیر خال اوستونه

اینجه بنلده گوموش کمر

دوزولوبدور يول اوستونه

تجنیس :

نوعی از شعر عاشیقی است که در ردیف و قافیه آن جناس های مناسب به کار میرود. ۳، ۵ و ۷ بند دارد . فقط عاشیق های استاد توانسته اند تجنیس هایی با محتوای ژرف حاوی جناس های معما گونه خلق نمایند .

استادنامه :

شعری است که در آن نصایح و آموزش های استادان بزرگ گنجانده شده است. در آفرینش استادنامه ها کلمات قصار و امثال و حکم نقش مهمی دارند.

سالام وئریب بیر مجلیسه گیرنده

یاخشی اگله ش یاخشی اوتور یاخشیدیر

دیندیرنده کلمه کلمه جاواب وئر

گوره ن دئسین بره کاللاه یاخشیدیر

دئیشمه :

از انواع رایج شعر عاشیقی است. برای نشان دادن استعداد و توان عاشیق وسیله بسیار مهمی است. آنها در این نوع شعر اطلاعات خود را در زمینه تاریخ ، دین ، ادبیات به رخ می کشند و در متن شعر سئوال هایی را مطرح می کنند.

مخمس :

از پنج مصراع درست می شود گاهی عاشیق ها هر کدام از این مصراع ها را دو قسمت کرده می خوانند این کار در ارتباط با آهنگ انجام می شود.

بررسی تطبیقی ویژگی ها و خصلت های عاشیق های نامدار :

زندگی احوال و آثار عاشیق های نامدار که امروزه آثارشان میراث ادبیات شفاهی و فولکلور ماست نشان میدهد که این هنرمندان دوران، انسانهایی والا، خصیصه های مشترک و دلایل ماندگاری مشابهی دارند. راستی چرا کسی پس از مرگ زنده می ماند؟

آیا فقط آثار است موجب این جاودانگی؟ برای یافتن پاسخ این سئوال در حوزه عاشیقلار و ادبیات عاشیقی سراغ زندگی و آثار تنی چند از عاشیق های نامدار رفتیم مثل عاشیق قربانی، عاشیق واله، ساری عاشیق، عاشیق عباس توفار قانلی، عاشیق خسته قاسم، عاشیقی علعسگر و عاشیق قشم.

از مطالعه زندگی، احوال و آثار این نامداران هنر و ادبیات عاشیقی نتایجی به شرح ذیل گرفتیم:

1- عاشیق های نامدار همگی سخنور بوده اند. آنها با مهارت و به زبان مردم و با استفاده از فرهنگ مردم سخن می گفتند. آنچه از دلشان برمی خاست بر دل مردم می نشست. سخن سلسل، ساده، عامه فهم .

 از عاشیق قربانی :

شاعر او لان درسین آلار پیریندن

غواص اولان در گتیره رده رنیدن

گوز یاشلی گلچدیم خداآفریندن

اوزوم گولمز هنچ آچیلماز آه منیم

و

من حق عاشیقی یام حق یولا مایل

کتابیم قرآن دیر اولموشام قاییل

ای منیم سلطانیم شاه اسماعیل

دردیمین الینده ن فریادا گلدیم

2- در دوره زندگی عاشیق ها فئودالیسم و نظام ارباب و رعیتی حاکم بر سرنوشت انسانها بود. عاشیق ها ظلم فئودالها را می دیدند و بر آنها می تاختند و در این راه خطرها را بجان می خریدند. بدون استثناء آنها اشعاری بر محکومیت فئودالیسم و حمایت از رعیت های مظلوم می سرودند و اینچنین در دل انسانها جای می گرفتند.

آنها نحوه زندگی اعیان و اشراف را مذمت می کردند و از نوع ارتباطات اجتماعی روزگار خود می نالیدند. آنها درد مردم را درد خود میدانستند.

از قشم :

غوربت ائلده درد و غمه توش گلدیم

حایف کی دردیمی بیلن اولمادی

گوز یاشیم چئوریلدی جوشغون آرازا

منیم گوز یاشیمی سیلن اولمادی

ای کاش گلمی ییدیم من بو جاهانا

چون گوردوم دیدیلر یاخشی یامانا

درد و غمدن قلبیم چئوریلدی قانا

اوزومه بیر نفر گولــن اولمــادى

3- عاشیق ها هر چند از ظلم و جور حاکمان و اربابان مینالیدند ولی امید و بهروزی را در سایه مبارزه و عدالت خواهی سر میدادند. هیچوقت مأیوس و ناامید نمی شدند.

از خسته قاسم:

فلک مردین ایشین سالما موشگوله

اهل دیلی ئيتر ســـــن اهل ديله

بولبولى گوله ياز گولو بولبوله

قونچانین اوستونده خار اوینا ماسین

از عاشیق واله:

ساللانا ساللانا باغا چیخاندا

سرو قامتی ندن خجالت چکه ر

لاله یاناغیندان نرگس گوزوندن

غونچا گولوشوندن ندامت چکه ر

4- عاشیق ها وطندوست و مردم مدار هستند. عشق و محبت آنها به مردم و وطن در وجودشان، قلب شان و آثارشان موج میزند.

از عباس توفارقانلی

من سنه جان دئدیم سنده منه جان

آلیش عشق اودونا منیم کیمی یان

آدیم عاشیق عباس یئریم توفارقان

گاهدان آغلا گاهدان یادا سال منی

از قشم :

تورپاغین کیمیا ، داشلارین مرجان

ائیله دردلریمه درمان وطنیم

گونو گوندان آرتسین جاه و جلالین

سن منه وئریب سن میدان وطنیم

5- عاشیق ها دیندار هستند . دینداری نه تنها پل ارتباطی قوی با مردم است، اعتماد مردم را جلب می کند. آثار عاشیق ها در توصیف خلقت کائنات ، معاد و جنت و وصف برگزیدگان ذات احدیت است و ارتباط معنوی مردم و عاشیق ها را محکم و استوار می کند.

6- عاشیقهای نامدار به تربیت و اخلاق نیز میپردازند. هر جا نقطه ضعفی از رفتارها و خلقیات مردم ملاحظه کنند ، راهنمایی می کنند. در مجالس مردم را به نیکی و شرف ، دوستی و محبت و رفتار نیک دعوت می کنند و خود در این خصوص سعی بر آن دارند که نمونه و الگو باشند.

از عاشیق علعسگر:

آدیم علعسگردی مرد مردانا

اون ایکی شاگردیم ایشلر هر یانا

تولکو سن اصلانلا گیر مه میدانا

دانا سان سور تونوب کل دن دانیشما

از خسته قاسیم :

بیر یئره گئدنده اوزونو اؤیمه

شیطانا باج وئریب کیمسه یه سویمه

اگر گوجلو ایسن فقیری دویمه

دئمه وار قوتیم قولوم یاخشی دیر

7-  عاشیق ها، عاشقانی پاکدل و صدیق هستند. آنها عشق درونی خود را که زلال و بی ریاست در اشعار و منظومه ها به بهترین شکل بیان کردند. مثل منظومه عباس و گولگز – واله و زرنیگار و دهها منظومه دیگر.

از عاشیقی و اله:

قارا قاشین او خدی کیپریگین آلماز

هارامدان اوخلاسان یارام ساغالماز

گنده ر بو گوزه للیک سنه ده قالماز

اگر چی سر خوش سان آییل « آیاخشی »

منی سنه عاشیق ائتدی یارادان

یول لاریندا منم ساییل «آیاخشی »

8-  عاشیق ها در دوره زندگی خود در هنر و ذوق و استعداد سرآمد زمان خود هستنند. بی محابا در مناظره ها و دئیشمه ها شرکت می کننند. مهارت آنها ورد زبان مردم است.

9- عاشیق های نامدار، اهل گشت و گذارند. آنها به سیر و سیاحت میپردازند. در این سیر و سیاحت با مردم مناطق گوناگون ، شرایط زندگی و شرایط ولایات آشنا میشوند. این امر در جهان بینی و آگاهی و سلوک آنان تأثیر فراوان می گذارد.

10-  عاشیق ها هر چه معروف تر می شوند و بیشتر مورد احترام مردم قرار می گیرند، همان قدر متواضع تر و مردم دوست تر می شوند. مثال: «هر چه درخت پر بارتر، سر به زیرتر با بر وضعیت آنان صدق می کند و در این مرحله است که لقب ماندگار « دده » به آنها داده می شود و این چنین تاریخ آنها را در آغوش میگیرد.

11-  آنها بر استادان خود احترام وافر می گذارند. حق استادی را در حد کمال برجای می آورند.

از عاشیق واله:

اوستادیم صمد دیر ساکن ابدال

گورن تک اوزونو نطقیم اولور لال

دئیشنده وئرمیر حافظه مجال

من والـه ام اونا غره ســن نه سـن

حسن ختام این مقاله اثر عاشیق علعسگر است برای هنرمندان با عزتی که امروز وارث این گنجینه عظیم اند. دده علعسگر در قطعه ای عاشیق را به هشت خصلت ارزشمند فرا میخواند و به نظر وی هر عاشیقی باید این هشت خصلت را دارا باشد.

عاشیق اولوب دیار دیار گزه نین

ازل باشدا پر کمالی گره کدیر

او تـــوروب دورماقدا ادبين بيلـه

معرفت علمیندن دولو گره کدیر

خلقه حقیقت دن مطلب آندیرا

شیطانی اولدوره نفسین یاندیرا

ائل ایچینده پاک اوتورا پاک دورا

دالیسینجا خوش صدالی گره کدیر

این هشت خصلت از این قطعه چنین استخراج می شود: پر کمال، با ادب، آگاه و با معرفت، سخنور، مسلط به نفس، پاک، خوش صدا و هنرمند.

توجه به موسیقی عاشیقلار ضروری است. چرا؟

موسیقی هر قوم میراث گران سنگی است که از دل تاریخ بر عرصه زندگی آن قوم جاری است. شاید هیچ کدام از نمادهای تشکیل دهنده فرهنگ، به اندازه موسیقی ( ترانه ها و آوازهای محلی ) نشان دهنده مشخصه های هویت، ظرافت روحی و روانشناختی اقوام نباشد.

موسیقی عاشیقلار در کنار موسیقی دستگاهی ( موقام ) در آذربایجان، نماد بود، اندیشه و باور و هنری است که از دوره زندگی شبانی تا دوره مدرن معاصر، مردم این خطه را همراهی کرده است. موسیقی عاشیقلار محصول تجربه تاریخی و فرهنگی قومی است که همواره برای تحقق انسان گرایی، حق طلبی، اصلاح و تعامل فکری انسان، اصرار ورزیده است.

چرا دربارهٔ موسیقی عاشیقلار اینگونه فکر می شود.؟ دلایلی که از تاریخ و سیر تکوینی، کارکرد و محتوای موسیقی استنباط می شود به این شرح میباشد.

* موسیقی عاشیقلار وسیله ای برای تبلیغ خصایص انسانی و اخلاق حسنه در مراودات اجتماعی بوده است. اشعار ساده و سلیسی در قالب آهنگهای ( هاواها ) دلنشین، روی رفتار و سکنات انسانها تأثیر گذاشته است .

* موسیقی عاشیقلار در خدمت عدالتخواهی بوده، امید به آینده و بهروزی را ترویج نموده است.

* موسیقی عاشیقلار به موقع هجوم بیگانگان و زمانیکه خطر دشمنان، دین و وطن را تهدید می کرد در خدمت پایداری مردم بوده است.

* موسیقی عاشیقلار در قالب داستانهای دل انگیز عاشقانه همواره عشق، محبت، وفاداری و پایبندی به اصول عاشیقی را سرلوحه خود قرار داده است.

* موسیقی عاشیقلار بستر مطلوبی برای اشاعه باور و اعتقاد به خالق کائنات، معاد و توصیف برگزیدگان ذات احدیت فراهم کرده است.

* موسیقی عاشیقلار در قالب آهنگهای دل انگیز و اشعار نغز با مضمون اخلاقی توانسته است در کاهش معایب رفتاری و اجتماعی انسانها مؤثر واقع شود.

* موسیقی عاشیقلار گفتگو، مباحثه و مناظره را به عنوان الگویی جامعه پسند در میان مردم ترویج کرده است.

* موسیقی عاشیقلار به موقع شادی و شعف و همچنین در زمان اندوه و سوگ انسان را همراهی کرده است.

* و …

موسیقی عاشیقلار توسط عاشیق ها عرضه می شود. عاشیق ها انسانهایی هستند که به همنوع خود عشق می ورزند. سعادت او را می خواهند برای بهروزی او هر چه در توان دارند انجام می دهند.

با توجه به مراتب گفته شده از کارکرد موسیقی و ویژگیهای عاشیق ها، ملاحظه می شود این موسیقی از توانایی فراوان برخوردار بوده و بخوبی توانسته است در طول تاریخ تا به امروز ویژگی ها و هویت خود را حفظ کند.

شاید به خاطر کارکرد فوق العاده و تأثیر همه جانبه در زندگی انسانها، به این موسیقی، عاشیقلار و به نوازنده و سراینده و خواننده آن، عاشیق گفته اند.

سئوالی که باقی میماند اینست:

چرا آنچنانکه باید این موسیقی نشو و نما ندارد و آنچنانکه باید حمایت نمی شود؟

چرا جوانان، این موسیقی را جدی نمی گیرند؟ به نظر می رسد باید دلایل ذیل در این وضعیت مؤثر باشد.

– رسانه های عمومی آنچنانکه باید و شاید در این خصوص کار نمی کنند.

– بستر آموزش و تحصیل در این رشته چندان مهیا نیست.

– عدهای از دست اندرکاران این موسیقی، خوب عمل نمیکنند. ابتکار، خلاقیت و تولید آثار جدید در این حوزه به چشم نمی خورد. به نظر می رسد زمینهٔ اجتماعی و فرهنگی برای رشد موسیقی عاشیقلار همچنان در آذربایجان وجود دارد.

مردم جشن و شادی دارند، حزن و سوگ دارند، ترویج محبت و اخلاق حسنه بیش از پیش در جوامع شهری ضرورت دارد. آسیب های اجتماعی و ناهنجاری ها، دشمنی ها و تهدیدها وجود دارد و این موسیقی همچنانکه در گذشته در این عرصه ها نقش مؤثر داشته، میتواند در شرایط کنونی هم نقش ایفا کند.

برای تحقق چنین شرایطی باید همه دست اندرکاران، هنرمندان و مسئولان تلاش کنند. بنابراین:

– ضروری است رسانه ها، بخصوصی صدا و سیما به صورت مستمر ( نه فقط در مناسبتها) در این راستا گام بردارد. اساتید موسیقی عاشیقلار پیوسته آثارشان ضبط و پخش شود.

– موسیقی عاشیقلار با متد و با خلاقیت ویژه برای علاقمندان آموزش داده شود و جوانان برای یادگیری این موسیقی ترغیب شوند.

– از فعالیت های آن عده که بنام عاشیق، تیشه بر ریشه این موسیقی میزنند و در مجالس و محافل تا سطح کوچه و بازاری شأن و جایگاه این موسیقی را پایین آورده اند ممانعت بعمل آید.

برای تحقق این هدف لازم است، عاشیق های فعال کارت و پروانه فعالیت داشته باشند.

– مختصات، ویژگیها و زمینه های رشد و بالندگی این موسیقی مورد پژوهش قرار گیرد. اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی از این موضوع حمایت و یافته های این نوع پژوهش را بکار گیرد.

جشنواره های موسیقی عاشیق ها در استان و منطقه و کشور برگزار شود. در همین جا باید یادآوری کرد که اولین جشنواره موسیقی عاشیقلار به همت مؤسسهٔ فرهنکی، هنری و پژوهشی قیزیل قلم در مهر ماه1382 برگزار شد. در این جشنواره ۴۴ گروه موسیقی عاشیقلار طی چهار روز به بهترین نحو ممکن آثار فاخر موسیقی عاشیقلار را اجرا کردند.

بجاست این فعالیتها به صورت سیستماتیک و منسجم عاشیق های نامدار معرفی شوند و از اساتید موسیقی عاشیقی تجلیل بعمل آید.

 

منابع:

1- ح . محمدزاده صدیق – عاشقلار – آذر کتاب –1355

2-  صمد چایلی – دیللن سازیم – نشر محقق – ۱۳۷۷

3- منظومه های بومی آذربایجان – باکو- ۱۹۷۲

4- دده قورقود – باکو — ۱۹۶۲

5-  ح . روشن – ادبیات شفاهی مردم آذربایجان – انتشارات دنیا – ۱۳۵۸

6-  آذربایجان فولکلوریندان نمونه لر -۱ و ۲- نوبهار دکتر س. جاوید

7- عاشیق قشم – وطن بولبولوائل عاشیقی یم – هادی -۱۳۷۲

8-  ح . صدیق – هفت مقاله پیرامون فولکلور و ادبیات مردم آذربایجان – دنیای دانش – ۱۳۵۷

9- عاشیق علسگر – دیوان – ۱۳۷۰

10- گفتگو با تنی چند از عاشیقها و پژوهشکران ادبیات عاشیقی