ائل اوبا | مرجع فرهنگ و تاریخ آذربایجان

و من آیاته خلق السّموات و الأرض و اختلاف ألسنتکم و ألوانکم إنّ فی ذلک لآیات للعالِمین

ادبیات ترکان باستان

افسانه ها

درباره تركان كه همة تاريخشان به جنگها و ماجراها گذشته، داستانها و افسانه های فراوانی پديد آمده است.

در داستان ترك باستان، گرگ همواره به عنوان پدر و رهبر نقش ايفا میكند. در ميان تركانی مانند هونها، اوغورها و بلغارها كه به اروپا كوچ كردهاند، حيوان ديگری به نام آهو (جيران) مانند رهبری با قدرت برتر، به افسانه راه يافته است.

بنا به باور گؤگ تركها، جد بزرگ خانوادة آشينا يا خاندان سلطنتی خاقان يك گرگ ماده بود. از اين رو نيز سر گرگ طاليی كه بر نوك پرچم خاقان بر جلوی خيمه خاقان نصب میشد، نشان پادشاهی بود.

افسانة گرگ همچنين در ميان هونهای آسيا، «ووسون»های تركستان غربی و تاپقاچ ها نيز وجود دارد.

در تركی باستان، به گرگ «بؤرو» نيز گفته میشد.

اين واژه به شكل «فولی» در منابع چينی آمده است. به سربازان گارد محافظ گؤگ تركها نيز «فولی» گفته شده است.

داستان ها

ادبيات تركان باستان با ادبيات داستانی آسيای مركزی آغاز شده است.

داستانها در بيشتر حالت، روايات منظومی از ماجراهای قهرمانی ملی، فضيلت و دين مردمان هستند. ريشة داستانها در ادبيات مردمی و بومی است كه از تاريخ الهام گرفته و به آن تكيه میزند.

داستانها توسط شاعران مردمی و شاعران خنياگران با ساز روايت میشود و اين داستانها تاريخی هستند كه مردم با چشم خود آنها را ديده، با روح خود آنها را احساس كرده و در تخيل مردم، به شكل داستان درآمده اند.

در داستانها نوعی احساس تفكر مردمی وجود دارد كه با دين، باورهای گوناگون و ويژگيهای محل زندگی آنها يكی شده است. داستانها و به ويژه اسطوره ها بسيار اهميت دارند از آن رو كه منبعی برای تفكر و هنر هستند.

شعر باستانی يونان بسياری از جلوه های خود و همچنين تئاتر يونان، آثار و موضوعاتش را از اساطير و داستانهای يونان گرفته است.

داستانها در بازگشت ملتها به خويشتن خويش و افزايش حس اعتماد به نفس، نقش بزرگی داشته ً اند. مثال خيزش ملت آلمان تحت تأثير داستانهای ژرمن بوده است.

ايران بهترين مثال است كه میتواند قدرت داستانهای ملی را در شناخت و بقای ملت و تجديد وحدت ملی نشان دهد.

همانگونه كه میدانيم پس از آنكه اسالم و عربها به ايران آمدند، زبان و ادبيات پهلوی در ايران متروك شده و زبان عربی به جای آن رايج شده است. پس از آن قبائل ترك به ايران آمده و به مدت هزار سال حكومت را در دست گرفتند.

عليرغم اين وضعيت، ايران حاكميت و استقلال خود را به دست گرفت. زبان و ادبيات فارسی پيشرفت كرده و حتی موفق شد كه در ميان تركان حاكم نيز رواج يابد.

شاهنامه كه فردوسی در آن داستان های قهرماني های باستان را به زبان شعر آورده، تأثير بزرگی در اين روند داشته است.

بسی رنج بردم در اين سال سی
عجم زنده كردم بدين پارسی

البته تمام ملتها داستان ندارند. بلكه برای ايجاد اين داستان، حوادثی بزرگی چون گذشته باستانی آنها، حوادث فراموش نشدنی طبيعی، جنگها، كوچها، برتريهای بزرگ و همچنين ايجاد سكونتگاه های جديد لازم است كه حافظه و حيات مردم را در طول نسلها به خود مشغول دارد.

انسانهايی كه در ادوار ابتدايی، داستانها را آفريدند، كسانی بودند كه در برابر حوادث طبيعی يا اجتماعی با ترسی عميق يا شگفتی عظيمی برخورد میكردند.

در آن زمان كه علت اين حوادث مشخص نبود، هر حادثه بسيار مهم، بسيار جالب، اسرار انگيز و حكيمانه بوده و نيروهای ماوراء طبيعی را تداعی می کرد.مثال آسمان غزه، نشانة غضب خدا و طوفان نيز مجازات خداوند شمرده میشد.

انسانها خورشيد و آتش را مانند خدا میپرستيدند و درخت و گرگ خاكستری را اجداد خود میپنداشتند.

اين انسانها رهبران و قهرمانانشان را تا مرتبة خدايی باال برده و باور داشتند كه آنان از طرف خداوند ياری میشوند. اينان هر حادثة مهمی را كه میديدند، در ذهن خود پرورانده و به يكديگر روايت میكردند و با گذشت زمان داستان به وجود می آمد.

با گذشت زمان در ميان ملتهايی كه داستانهايی پربار داشتند، شاعران داستان پردازی ميان افراد فرهيخته پديد آمدند و اينان داستانهای ملی را با حال و هوای افسانهای- تاريخی نگاشتند.

اين كار را هومر در يونان و فردوسی در ايران انجام داده است. «سهند» شاعر مرحوم آذربايجان نيز داستانهای دده قورقود را به شكلی منظوم و امروزی سروده و با نام «سازيمين سوزو» در دو جلد منتشر كرده است.

داستانهای مردمان ترك به دو دسته پيش از اسلام و پس از اسلام تقسيم میشود.

«اسطوره (میتوس) به افسانهای گفته میشود که درباره خدایان و یا انسانهای خداگونه ادوار دیرین تاریخ گفته شده و با گذشت زمان به باور مردم تبدیل شده است.

به مجموعه اسطوره های یک ملت، میتولوژی و به دانش مطالعة آنها میتولوژی میگویند»

داستان های پیش از اسلام

داستانهای ياراديليش(پيدايش)، افراسياب، شو، هون، گؤگ ترك، اوغوز و اويغورها.

داستان ياراديليش كه حس و انديشة تركان باستان را دربارة پيدايش جهان بيان میكند، در آسيای مركزی تا زمانهای اخير توانسته زنده باشد.

اين داستان نشان میدهد كه تركان باستان به خدای يگانه باور دارند و خداوند الهام آفرينش جهان را از خيال يك بانوی نورانی گرفته است.

داستان ياراديليش:

در زمانی كه هيچ چيز وجود نداشت، تانری قايراخان و اقيانوس بيكران وجود داشت. غير از قايراخان، بيننده ای و غير از اين آب منظره ای نبود.

تانری قايراخان از اين بيكرانی آب دلتنگ شد. در اين هنگام دريا به موج درآمد و به خدايی كه در كسوت يك بانوی نورانی به نام «آق آنا» ظاهر شده بود، گفت: بيافرين. اين بگفت و خود در آب فرو رفت.

پس خداوند موجودی شبيه خود آفريد و نام آن را مرد گذاشت. خداوند و مرد به پرواز در آسمان پرداختند. مرد خواست تا بالا تر از خدا بپرد. تانری اين بديد و نيروی پرواز را از مرد گرفت.

مرد در آب افتاد و چون به حال خفگی افتاد، از تانری كمك خواست. تانری گفت: بيا بالا. آن مرد روی آب آمد. تانری برای آفريدن جهان به انسان گفت: به زير آب برو و مشتی خاك بياور.

چون انسان به قعر دريا رفت، كمی خاك نيز در دهانش گذاشت تا كه خود نيز پنهانی جهانی بيافريند. آن خاك كه در كف دست داشت بر آب پاشيد و تانری فرمان داد كه بزرگ شو. خاك بزرگ شد و جهان پديد آمد.

خاك درون دهان انسان نيز به فرمان تانری، شروع به بزرگ شدن كرد و انسان خفه میشد اگر تانری نگفته بود كه تف كن. از اين خاك كه از دهان انسان خارج شد، تپه ها و باتلاق ها به وجود آمدند.

تانری كه از اين كار انسان به خشم آمده بود، انسان را از عالم نورانی خود راند و نام «ائرليك» و يا شيطان بر او گذارد.

و آنگاه در زمين درختی با 9 شاخه آفريد و از هر شاخهای انسانی. اينان پدران 9 گونه انسانهای روی زمين بودند.

اين انسانها زيبا و نيكو بودند. شيطان خواست تا آنها را به طرف خود بكشد. تانری از بیعقلی انسانهايی بر آشفت كه فريفته شيطان شده بودند.

او شيطان را به طبقة سوم جهان ظلمانی زير زمين راند و خود در طبقة ۱۷ آسمان نورانی، برای خود جايگاهش آفريد. برای انسانها نيز فرشتهای فرستاد تا آنها را به راه راست هدايت كند.

سپس شيطان را به پايينترين طبقة جهان انداخت و دستور داد كه او تا پايان جهان در آنجا باقی بماند. اكنون تانری قايراخان از طبقة هفدهم آسمان، جهان را اداره میكند.

«گون آنا» (مادر خورشيد (در طبقة هفتم و «آی آتا» (پدر ماه) در طبقة ششم آسمان قرار دارند. رادلوف اين داستان را در سدة 19 از ميان تركان آلتای گرد آورده است.

داستان افراسياب:

افراسياب خاقان و قهرمان باستانی ترك است. پيش از میلاد خاقان بزرگ تركان، ساقا (توران) بود.

او در نبردهای ايران و توران شركت كرده و بارها ايران را شكست داده بود.

افراسياب سرانجام در نبرد با كياكسار پادشاه ماد، مغلوب و كشته شد. محمود كاشغری در ديوان لغات ترك، بارها از آلپ ارتونقا بحث كرده و مرثيهای را در رثای مرگ او آورده است:

آلپ ارتونقا اؤلدی مو ايسسيز آچون قالدی مو

اؤدلك اؤجين آلدی مو ايمدی يوره ك ييرتيلور


آیا آلپ ارتونقا مرده است؟ آیا دنیای فانی مانده است؟ آیا زمانه انتقام خود را گرفته است؟ اکنون دل پاره پاره میشود.

يوسف خاص حاجب سه سال پيش از محمود كاشغری، در كتاب شعر قوتادقوبيليك (علم سعادت) اين مصراعها را دربارة افراسياب آورده است:

بو تورك بئگ لرينده آتی بئلگولوك

تونقا آلپ ار ايردی قوتی بئلگولوك

بئدوك بيلگی بيرله اؤكوش اردمی

بيليگ ليك اوقوشلوق بودون كؤدرمی

تاجيك لر آيير اونی افراسياب

بو افراسياب توتدی ايللر تالاب

نام آور در میان سرداران ترک. قدرت آلپ ارتونقا را همه میشناسند. او دانش و فضلیت بسیار داشت. فرمانروایی دانا و هوشمند برای مردم بود. تاجیکها او را افراسیاب مینامند. این افراسیاب مردمان را در برگرفت.

روايتهای مفصلی پيرامون افراسياب، در شاهنامه وجود دارد. طبيعی است كه روايت فردوسی، ديدگاه طرف مقابل را منعكس میكند.

داستان شو:

بنا به اين داستان تاريخی، «شو» فرمانروای ترك در سدة چهارم پيش از ميالد بود. او در زمان حملة اسكندر به آسيای مركزی فرمانده قشون ترك بود.

اين داستان تا سدة 11 میلادی، دهان به دهان و سينه سينه نقل شده تا اينكه محمود كاشغری در ديوان لغات ترك آن را ثبت كرده است.

بنا بر اين داستان،زمانی كه اسكندر با سپاهيانش به آسيای مركزی آمد، «شو» با لشكريان ترك، به سوی چين و اويغور رفته بود.22 نفر با خانواده هايش آن شب آنجا مانده بودند چرا كه مركبی برای سفر نداشتند.

روز بعد مشغول صحبت بودند كه آيا پياده به دنبال لشكر ترك بروند و يا همانجا بمانند. در اين ميان، دو نفر ديگر نيز به آنان پيوستند.

آنان به تازه واردان خبر دادند كه سپاه اسكندر خواهد آمد و به آنان پيشنهاد كردند كه با هم راهی شوند. آن دو نفر چنين گفتند: دلاوران، اسكندر رهگذری بيش نيست.

او در اينجا نخواهد ماند. ما بايد در سرزمينمان باقی بمانيم. در اين هنگام آن 22 نفر بر اينان عصبانی شده و با گفتن «قال آج» رفتند. بعدها باز ماندگان اين دو نفر را «قالاج» يا «خلج» ناميدند.

اسكندر در تعقيب «شو»، به نزديكی اويغورها رسيد و با سپاهيان «شو» درگير شد. سرانجام اسكندر با خاقان ترك صلح كرد و حتی برای اويغورها شهرهای بسياری ساخت و پس از چندی، به پايتخت خود بازگشت.

در اين هنگام «شو» نيز به بالاساغون آمده و شهر كنونی «سو» را بر پا كرد. داستان «شو» و يا «سو« را داستان «ساكا» نيز ناميده اند.

داستان اوغوز خاقان:

داستان اوغوزخان دو روايت پيش از اسلام و پس از اسلام دارد.

قهرمان اين داستان اوغوزخان، جد تركان است. اين داستان در سده 13 میلادی با زبان و الفبای اويغوری به نگارش درآمده است.

احتمال میرود كه «مته خان» خاقان بزرگ هون، قهرمان اين داستان باشد. تنها نسخة دست نويس اين داستان، در كتابخانه ملی پاريس وجود دارد و متن تركی استانبولی آن در سال 1936 از طرف Bang و رشيد رحمتی آرات در تركيه منتشر شده است.

روايت پس از اسلام اين داستان، پس از سدة 13 میلادی پديد آمده و در جامع التواريخ و شجرة ترك ابوالغازی بهادرخان نقل شده است.

خلاصة روايت كهن داستان چنين است: روزی از روزها چشمان آی قاغا (مادر اوغوزخان) درخشيد. او پسری به دنيا آورد كه چهره ای آسمانی و دهانی آتشين، چشمانی شهلا و گيسوان و ابروانی تيره داشت. اين پسر از پريهای زيبا نيز زيباتر بود.

نام او را اوغوز گذاشتند. او در 40 روزگی بزرگ شد و راه رفت. بر اسب سوار شد و دلاور شد. در آن زمان حيوانی ترسناك در جنگل، همه را به وحشت انداخته بود. اوغوزخان به جنگل رفت و با كشتن آن حيوان، مردم را از شرش آسوده كرد.

شبی به هنگام نيايش با خداوند، نوری از آسمان پايين آمد و او در ميان نور دختری را ديد.

آن دختر چنان زيبا بود كه اگر میخنديد، خدای آسمان نيز خنده میكرد و اگر میگريست، خدای آسمان نيز گريه میكرد. اوغوزخان شيفته آن دختر شد و او را به زنی گرفت.

آنها صاحب 3 پسر شدند: خورشيد، ماه و ستاره. روزی اوغوزخان به شكار رفته بود. در سوراخ يك درخت، دختری بی نهايت زيبا ديد.

باز شيفتة او شد و او را به زنی گرفت. آنها صاحب 3 پسر شدند: آسمان، كوه و دريا. از پسران اوغوزخان، ۲۴ قبيلة اوغوز به وجود آمدند.

سپس اوغوزخان به شكار رفت و ميهمانی بزرگی ترتيب داد. در آنجا به بيگ ها و حاضران چنين گفت:


بن سين لرگه بولدوم كاغان. آلالينگ يا تاكی قالقان. تامغا بيرگه بولسون بويان.

گؤگ بوری بولسون قيل اوران. تمور جيدالار بول اورمان. آو ييرده يوروسون مولان.

تاكی تالوی تاكی مورن. كون طوغ بول قيل گوك قوريقان.

من امپراتور شما شدم. باید که سپر و کمان برگیریم. سرنوشت راهنمای ما باشد.

گرگ خاکستری نهیب جنگ باشد. نیزه های آهنی جنگلی باشد.
در شکارگاه اسبان و گوران وحشی گردش کنند. هم دریا و هم رودخانه. آفتاب پرچم ما و آسمان چادر ما باشد.«

سپس او به هر چهار طرف ايلچی فرستاد و پيغام داد هر كس تابع او باشد، دوست اوست و هر كس از او اطاعت نكند، او را دشمن دانسته و بر او خواهد تاخت و نابودش خواهد كرد.

در جانب چپ، خاقانی به نام اوروم وجود داشت. او از اوغوزخان اطاعت نكرد. اوغوزخان با اردوی خود، به سرزمين او ايلغار آورد و پس از 40 روز به دامنة كوه يخی رسيد. در آنجا اتراق كردند.

روز بعد نوری بر چادر اوغوزخان افتاد. از ميان اين نور، گرگی نر بيرون آمد و به اوغوزخان گفت:

ای اوغوز تو در انديشة هجوم بر اوروم هستی و من در خدمت تو خواهم بود. پس گرگ در جلوی قشون اوغوزخان راه افتاد و آنان را راهنمايی كرد. گرگ در كرانة دريای «ايتيل مورن» ايستاد. اوغوزخان در آنجا با لشكر اوروم جنگيد و آنان را شكست داد.

سپس اوغوزخان با سپاهيانش به كنار رود ولگا (ايتيل) آمده و در اين انديشه بود كه چگونه بايد از رود بگذرند.

در ميان لشكريان مردی دانا به نام «اولوغ اوردو» بود. او با بريدن درختان و بستن آنها به همديگر، يكَ كَلك ساخت. بر روی آن دراز كشيد و از رود گذشت. اوغوزخان بسيار خوشحال شد. او را قپچاق ناميد و حاكم آن ناحيه كرد.

پس اوغوزخان و لشكريانش با راهنمايی گرگ، راه خود را ادامه دادند. در اين ميان اسب محبوب اوغوزخان، به كوه يخی گريخت. كسی نمیتوانست بر آن كوه يخی صعود كند. يكی از دلاوران قشون از كوه بالا رفت و پس از 9 روز اسب را باز آورد.

سر و روی آن دلاور، با برف پوشيده شده بود. اوغوزخان چون او را بديد، او را نام سرداری داد و «قارلوق» نام نهاد.

در بين راه خانه ای را ديدند با ديوارهايی از طلا، پنجره هايی از نقره و سقفی از آهن. در آن خانه بسته بود و آچاری وجود نداشت.

صنعتگری در ميان قشون بود. اوغوزخان به او گفت: «قال آچ» بمان و بگشا پس از آن، بازماندگان آن مرد را قالاچ يا خلج ناميدند.

پس در بين راه گرگ ايستاد. اوغوزخان دستور داد تا در آنجا خيمه برپا كنند. «چورچيت» فرمانروای آن سرزمين، از اوغوزخان اطاعت نكرد. جنگ آغاز شد.

چورچيت كشته شد و قشون اوغوزخان، غنايم بسيار به دست آوردند. يك نفر از لشكريان ارابهای ساخت. ديگران نيز از او ياد گرفته و ارابه ساختند و غنايم را با ارابه حمل كردند.

هنگامی كه غنيمتها را میبردند، فرياد میكشيدند: قانقا، قانقا (ارابه) اوغوزخان چون آنان را ديد، آنها را قانقالوق (قانقلی) ناميد.

در ميان نزديكان اوغوزخان، مرد ريش سفيدی به نام «الوغ توروك» بود. شبی در خواب ديد كه از شرق تا غرب، كمانی طاليی كشيده شده و سه تير بطرف شمال در حركتند.

الوغ توروك نزد اوغوزخان آمده و خواب را برای او باز گفت و اضافه كرد كه تانری حكومت جهان را از شرق تا غرب به تو خواهد داد. اوغوزخان از اين تعبير بسيار خوشحال شده و فرمان داد كه روز بعد پسرانش به خدمت رسيدند.

به آنها گفت: هوس شكار كرده ام ولی من پير هستم. شما ای خورشيد، ماه و ستاره به جانب شرق و شمال، آسمان و كوه و دريا به سوی غرب حركت كنيد.

سه برادر بزرگ به سوی شرق و سه برادر كوچكتر به سوی غرب تاختند. شكار بسيار كرده و به نزد پدر باز گشتند. برادر بزرگ در بين راه يك كمان طاليی يافته و برای پدر آورد. اوغوزخان شادمان شد. كمان را به قسمت كرد و به آنان داد و گفت: ای پسران بزرگم كمان از آن شماست. شما نيز مانند كمان، تير را با كمان پرتاب كنيد.

برادران كوچك در بين راه سه تير نقره ای يافته و برای پدر آوردند. اوغوزخان شادمان شد و گفت: ای پسران كوچكترم تيرها از آن شما باد، كمان تير را رها كرد، شما همانند تير باشيد. (بنا به آداب تركان، كمان نشان حاكميت و تير نشان تابعيت است.)

پس از آن اوغوزخان يك توی يا مجلس ترتيب داد. همه آمدند و حاضر شدند. اوغوزخان با آنان مشورت كرد، سپس «بوز اوخ»ها (تيرهای خاكستری) دست راست و «اوچ اوخ» ها (تيرهای سه گانه( در طرف چپ نشستند. ۴۰ شبانه روز خوردند و نوشيدند و خوش گذراندند.

پس اوغوزخان كشور را ميان پسرانش تقسيم كرد و گفت:

آی اوغوللار كؤپ من آشدوم

اوروشقولر كوپ من گؤردوم

جيدا بيرله كوپ اوق آتديم

آيقير بيرله كوپ يوردوم

دوشمنلرنی ايغلاتوردوم

دوستلارومی من كولتورودوم

كوك تنگريگه من اؤته ديم

سنلرگه بيره من يورتوم

ای فرزندان! من بسیار زیستم. من نبردهای بسیار دیدم. بسیار نیزه و تیر انداختم. با اسب ِ بسیار تاختم.

دشمنانم را گریاندم. دوستانم را من خنداندم. من به خدای آسمان دینم را ادا کردم.« اینک سرزمینم را به شما میدهم.

روايت اسلامی داستان اوغوز:

«قاراخان» پسری داشت زيباتر از ماه و خورشيد. سه روز و سه شب، شير مادر را نخورد. شبی به خواب مادر آمد و گفت: به دين تانری ايمان آور و گرنه شيرت را نمیخورم. مادر ايستادگی نتوانست و به دين تانری درآمد. ولی كسی را آگاه نكرد. چرا كه تركان پس از «آلينجاخان» دين يكتا پرستی را انكار كرده و كافر شده بودند.

تركان عادت داشتند زمانی نام كودك را برمیگزيدند كه او به يك سالگی میرسيد. در اين مراسم قاراخان از بيگها پرسيد كه نام كودك را چه بگذاريم. كودك پيش از همه پاسخ داد: نام من اوغوز است.

همه شگفت زده شدند و نام اوغوز را پذيرفتند. پس از خوردن طعام، كودك در ميان ميهمانان فرياد میكشيد: الله،الله. ميهمانان پرسيدند كودك چه میگويد. كلمة الله عربی است و كسی معنی آن را نمیفهميد.

اوغوزخان بزرگ شد. دختر عموی بزرگش را برای او نامزد كردند. او به دختر عمويش گفت: اگر به دين يكتا پرستی ايمان آوری، با تو ازدواج میكنم.

دختر نپذيرفت. روزی اوغوز، دختر عموی كوچكش را ديد و از او پرسيد كه آيا به دين يكتاپرستی وارد میشود تا با هم همسر شوند.

دختر پذيرفت و مراسم عروسی برپا شد. سپس آشكار شد كه اوغوزخان مسلمان شده است. پدرش مجلسی ترتيب داده و اين مسئله را به بحث گذارد.

حاضران دين اسلام را نپذيرفته و گفتند كه بايد اوغوزخان را در روز شكار بكشيم. همسر اوغوزخان اين گفتگو را شنيد و به او خبر داد. طرفداران اوغوزخان گرد آمده و با قشون قاراخان جنگيدند. قاراخان هدف تيری نامعلوم قرار گرفت و كشته شد.

اوغوزخان جانشين پدر شد و مردمش را به دين يكتاپرستی فراخواند. كسانی را كه نپذيرفتند، از كشور بيرون كرد. او سپس تاتارها را تابع خود كرده و به چين ايلغار آورد.

چين به تصرف درآمد و غنايم فراوان به دست آمد. برای آوردن غنيمتها، يكی از افراد قشون (قانقلی( ارابه ای ساخت. به بازماندگان اين مرد قانقلی گفته شد.

پس از آن اوغوزخان كشورهای بسياری را تسخير كرد. هدايا و نيكي های فراوان كرد. ميهماني های فراوان ترتيب داد. به شش پسرش، اندرزها داد و در 116 سالگی به رحمت ايزدی پيوست.

نكات زير در داستان اوغوز توجه ما را جلب میكند: تركان باستان به خدای يگانه باور داشته اند و در راه دين، با پسر و پدر درگير میشدند.

تركان باستان نور را مقدس شمرده و برای زنان احترام فراوان قائل بودند. آب و درخت بسيار گرامی بودند. تركان باستان، قهرمانانشان را نيز مقدس میشمردند. آی خاقان مادر و اوغوزخان و صورت اوغوز نورانی بود. نام قبائل باستانی ترك، بنا به دليل و حكمتی گذارده شده است. در داستان اوغوز و ديگر داستانهای ترك، گرگ در نقش رهبر بوده و نماد سعادت و ظفر است.

در روايت اسلامی، نام اجداد تركان ترك بود. او پسر يافث و نوة نوح بود. او پس از مرگ پدر، در سرزمينهای پيرامون ايسيق گؤل رفته و در آنجا سكنی گزيد.

او چادر را به وجود آورد. پس از اوغوزخان، پسر بزرگش «گون خان» بر اورنگ خاقانی نشست. او با «ايرقيل آتا» وزيرش مشورت كرده و كشور را ميان 24 نوه اوغوزخان تقسيم كرد. 24 قبيلة اوغوز از نسل اين افراد هستند.

داستان های گؤگ ترک

اين داستانها در منابع چينی روايت شده و به زمانی مربوط میشود كه گؤگ تركها هنوز دولت برپا نكرده بودند، اين داستانها عبارتند از:

.1 داستان بوزقورد (گرگ خاكستری) 2. داستان ارگنه قون

داستان بوزقورد : در اين داستان، گرگ خاكستری سبب نجات و تكثير گؤگ تركهايی شد كه در خطر نابودی قرار گرفته بودند. داستان دارای دو روايت است.

روايت نخست:

گؤگ تركها با هم نژادانشان (هونها)، از سرزمين «صو» واقع در شمال سرزمين هون خارج شد. نام فرمانده و رهبر آنها «قاپان پو» بود. او 16 برادر داشت. مادر يكی از آنها يك گرگ بود. آن جوان بر بادها و بارانها حكم میراند.

دشمنان گؤگ تركها، به يك حمله همه برادران را كشتند تنها اين جوان از اين فلاكت جان سالم بدر برد.

او دو همسر داشت: يكی دختر خدای بهار و ديگری دختر خدای زمستان بود. او از هر كدام اين همسران، دو پسر يافته بود. مردم «نوتولوشه» بزرگترين پسران را به عنوان خاقان برگزيدند.

نام او ترك بود. ترك 10 همسر داشت. همه فرزندانش نام مادران را گرفتند. يكی از آنها كه نام مادرش آسئنا (گرگ ماده) بود، خاقان ترك شد. نام او نيز آسينا بود.

روايت دوم:

جد بزرگ تركان، در سواحل غرب دريای خزر میزيست. مردم او شاخهای از هونها بودند و آسينه نام داشتند.

قبيله آشينه يا آشينا در هجوم يكی از اقوام همسايه نابود شد. از ميان آنها تنها يك پسر زنده ماند. دشمنان بر او رحم آورده و از جانش گذشتند. دستها و پاهايش را بريده و در يك نيزار انداختند.

پس از رفتن دشمن، يك گرگ ماده پسر را يافته و از او پرستاری كرد. چون پسر بزرگ شد، با گرگ ازدواج كرد و گرگ حامله شد. گرگ از ترس دشمنان، پسر را برداشته و به ساحل شرقی درياری خزر برد و ميان كوههای آلتای جای داد.

گرگ در غاری ميان كوهها 10 پسر آورد. ده پسر بزرگ شده و ازدواج كردند. از هر كدام يك قبيله به وجود آمد. يكی از آنان قبيله آشينا بود.

آشينا به عنوان رهبر تركان انتخاب شد چرا كه داناترين برادران بود. برای اينكه ريشه و تبارش مشخص باشد، پرچمی بر مقابل چادرش نصب كرد و بر نوك آن يك كله گرگ نصب كرد.

پس از سالهای طولانی شخصی به نام «آسئنچه» به عنوان رهبر قوم آشينا برگزيده شد و قبيله اش را از آن مكان كوهستانی بيرون آورد.

داستان ارگنه قون (Ergenakon ):

داستان ارگنه قون شكل با شكوهتر و پربارتر داستان بوزقورد )گرگ خاكستری) است.

خلاصه اين داستان چنين است: در ميان قبائل ترك هيچ كدام به قدرت گورگ تركها نبودند. تمام قبائل متحد شده و بر آنان تاختند ولی شكست خوردند.

در دومين ايلغار حيله ای به كار بردند و از برابر قشون گؤگ ترك گريختند. تركان نيز آنان را تعقيب كرده و از سرزمين خود بيرون آمدند. دشمنان به يكباره بازگشتند و بر تركان يورش آوردند. دشمنان پيروز شدند.

گؤگ تركها به قتل رسيدند و فرزندانشان همراه دشمنان به بردگی برده شدند. پسر كوچك خاقان گؤگ ترك با نام «قايان» و برادرزادة خاقان گؤگ ترك با نام «توقوز» از دست دشمنان گريخته و به وطن بازگشتند.

آنان چند گاو و گوسفند خريده و از ترس دشمنان به سوی كوهی رفتند كه از راه آن تنها يك شتر میتوانست عبور كند. به جايی رسيدند كه در آنجا آبهای روان، چشمه ها، علف های گوناگون، درختان ميوه و شكار وجود داشت. آنها در آنجا جای گرفته و خدای را سپاس گفتند.

آنجا را ارگنه قون (ارگنه يعنی سينه كش كوه و قون يعنی برجسته) ناميدند. 400 سال بعد حيوانات و افراد قبيله تا آنجا زياد شدند كه ديگر ارگنه قون گنجايش آنها را نداشت.

در اين زمان به گفتگو پرداختند كه از آنجا خارج شوند. گفتند از پدرانمان شنيده ايم كه بيرون از ارگنه قون، صحراهای پهناور و زيبا وجود داشته و آنجا وطن اصلی ماست.

بياييد راهی از ميان كوهها يافته و به آنجا بازگرديم. آهنگری كه در ميان آنها بود گفت: در اينجا معدن آهنی هست كه اگر آنجا را ذوب كنيم، راهی گشوده می شود.

در جايی كه آهنگر گفته بود آتش برپا كرده و آنجا را ذوب كردند. گذری باز شد. آنها آن روز را به خاطر سپرده و از ارگنه قون بيرون رفتند. از آن روز در گؤگ تركها اين رسم به وجود آمد كه آن روز را عيد بگيرند.

هنگام خارج شدن گؤگ تركها از ارگنه قون، «پورته چنه» از تبار قايان، خاقان آنها بود.
اين قايان كه نام او در داستان آمده، در اصل قبيلة «قايی خانلی» از شاخه دوققوز اوغوز از ريشه توقوز است. «پورته چنه» گونة مغولی واژة بوزقورد است.

در داستان به جای گؤگ ترك از واژة مغول استفاده شده است. علت اين است كه اين داستان در زمان غازان خان توسط رشيد الدين در كتاب جامع التواريخ به نگارش در آمده و اصل كتاب نيز به زبان فارسی است.

سپس اين كتاب به عربی ترجمه شده است. اين داستان ارتباط بسيار نزديكی با تاريخ گؤگ تركها دارد.

در حقيقت گؤگ تركها پس از فروپاشی اتحاديه هون، به سرزمينهای اطراف كوههای آلتای رفته و در آنجا تابع «جوان- جوان»ها شدند. آنان دير زمانی به آهنگری مشغول بودند.

داستان های اویغور

داستانهای اويغور همان داستانهای دوققوز اوغوز و اون اويغور هستند.

اينها عبارتند از:

1. داستان آفرينش
2. داستان كوچ

داستان آفرينش:

يكی از پادشاهان باستانی هون، دو دختر بسيار زيبا داشت. اينان چنان زيبا بودند كه همه و حتی پادشاه نيز باور داشتند كه اينها برای همسری خدايان آفريده شده اند.

پادشاه برای دور كردن دختران از ديد مردم، دژی در شمال شهر برپا كرد و آنها را به آنجا برد. روزی تانری به شكل بوزقورد آمد و با اين دختران ازدواج كرد.

از اين ازدواج، قبيلة دوققوز اوغوز و اون اويغور به وجود آمدند.

داستان كوچ:

ميان «توغال» و رود «سئلئنگا» در سرزمين اويغور درختی وجود داشت. روزی از آسمان، نوری آبی رنگ بر اين درخت افتاد. تنة درخت به آرامی ترك برداشت و شكافته شد. از اين شكاف ۵ كودك بيرون آمدند.

«بوغوتيگين» كوچكترين آنها بسيار دانا و زيبا بود و از اين رو به عنوان خاقان برگزيده شد.

دير زمانی بعد خاقان اويغور برای پايان دادن جنگ با چين، يك شاهزاده چينی را به همسری گرفت. اين شاهزاده كاخ خود را در كوه خاتون برپا كرد. در جوار اين دژ، صخرهای بزرگ به نام قوتلو داغ وجود داشت.

ايلچيان چين آمدند و گفتند كه سعادت قوم اويغور به اين صخره است و اگر آن را ببريم، اويغورها بدبخت میشوند. آنان از خاقان برای اين كار اجازه گرفتند. چون صخره بسيار بزرگ بود، آن را تكه تكه كرده و بردند.

پس از آن تيگين جان باخت و آبها در سرزمين اويغور خشكيد. خاك شكاف برداشت و قحطی رخ داد. در اين هنگام همة پرندگان و حيوان فرياد «كوچ- كوچ» برآوردند. اويغورها تصميم به كوچ گرفتند و راهی شدند.

هر كجا توقف كردند، باز آن صدا را میشنيدند. سرانجام در جايی كه بعدها بئش باليق ناميده شد، آن فرياد شنيده نشد.

اويغورها در آنجا ماندند و شهر ساختند. بئش باليق و شهرهای ديگر برپا شدند. اين داستان از دو منبع چينی و ايرانی (تاريخ جهانگشای جوينی) گرفته شده است.

بنابر اين داستان، اويغورها خود را از نسل تانری میدانند. اين داستان فلاكتی را روايت میكند كه از سوء ادارة خاقانها بر كشور آمده است.

داستان های پس از اسلام

بيشتر داستانهای پس از اسلام، داستانهای ملی- اسلامی هستند.

در اين دوره، از يك طرف داستانهای قديمی رنگ و بوی اسلامی گرفته و از طرف ديگر داستانهای جديد و اسلامی آفريده شدهاند.

در ديوان لغات ترك بخشهايی از داستانهايی وجود دارد كه از نخستين جنگهای دينی در ميان مردمان ترك حكايت می كرد.

قديميترين داستانهای اين دوره عبارتند از:

1. داستان ساتوق بوغراخان
2. داستان ماناس
3. چنگيز نامه
4. داستان های دده قورقود.

سه داستان نخست در آسيای مركزی و داستان دده قورقود در آذربايجان پديد آمده اند.

داستان ساتوق بوغراخان:

ساتوق بوغراخان فرمانروای قاراخانيان است كه نخستين حكومت ترك مسلمان را در اوايل سده دهم ميالدی در تركستان (كاشغر- بالساغون) برپا كرده است.

اين داستان به شيوه نثر و شايد نيز به خواست خود خاقان نوشته شده و بيشتر به شرح مناقب وی پرداخته است. داستان در سده دهم میلادی پديد آمده و دارای 135 صفحه است.

داستان ماناس:

بزرگترين داستان پس از اسلام است و درباره قهرمانيهای تركان قرقيز، در سده های 11 و 12 ميلادی نقل شده است.

اين داستان در طول قرنها باقی مانده و پر و بال يافته تا اينكه به داستان مشترك تركان تمام آسيای مركزی تبديل شده است.

در سدههای اخير، افزودههای زيادی بر اين داستان صورت گرفته است. اين داستان كه در ابتدا 10 هزار مصراع بود، اكنون به 200 هزار مصراع رسيده و مطالبی با انديشه و نگرش ملی گرايی بر آن افزوده شده است.

داستان ماناس از نبرد تركان مسلمان با تركان غير مسلمان پديد آمده است. «ارماناس» قهرمان اين داستان، چينیها و سارتها را شكست داد. ماناس زره پوشيده بود و تير بر او كارگر نمیافتاد.

زيباترين قسمتهای اين داستان، تصاويری از جنگ، وصف قهرمانيها و سلاحها و بيان احساساتی دربارة زن، وطن و اسب هستند.

در اين داستان ماناس قهرمان داستان، در گهواره لب به سخن گشوده وبه پدر میگويد كه او مسلمان شده و كافران را تار و مار خواهد كرد. همين تصوير، شكل اسلامی داستان اوغوز را به ياد انسان میآورد.

داستان ماناس در قالب شعر و عموما با وزن 7 هجايی سروده شده و نيم قافيه ً ها و غالبا حروف بی صدا و يا هجاهای تكراری بر سر مصراعها نشانه هايی از نظم ملی باستان را يادآور میشود.

اين داستان در سدة گذشته، ابتدا توسط چوغان وليخانوف و سپس در سال 1885 م/ 1264 شمسی توسط پرفسور رادلوف از ميان قرقيزها جمع آوری و ترجمه آلمانی آن انتشار يافته است.

چنگيز نامه:

اين داستان در سدة 13 ميلادی در آسيای مركزی پديد آمده است. اين داستان دربارة زندگی، شخصيت و فتوحات چنگيزخان بيان شده و در اواخر سده پانزدهم ميلادی در قالب نثر ثبت شده است.

زندگی و فتوحات امير تيمور نيز به اين داستان افزوده شده و با ماجراهايی از داستان چنگيز و مردمانش، گسترش يافته است.

در اينجا نيز چنگيز همانند خاقان اويغور، فرزند تانری گرگ و نور خورشيد بوده و از تبار اوغوزخان به شمار آمده است.

داستان دده قورقود:

كتاب دده قورقود يك اثر كلاسيك در مقياس جهانی است. اين اثر شاهكار ادبيات ترك (اوغوز) آذربايجان است.

اين اثر از 12 داستان و يك مقدمه تشكيل شده است. پيرامون اين داستان، در شمارة 5 و 6 مجله وارليق در مقاله آذربايجان شفاهی خلق ادبياتی، به طور مفصل بحث كرده ايم از اين رو در اينجا به طور اجمالی به اين مسأله اشاره میكنيم.

داستان دده قورقود، داستان قهرمانی است و بيان داستانی قهرمانيها، رشادتها و جسارتهای قبائل اوغوز را ارائه می كند.

علاوه بر اين، مطالب مربوط به باورها عادات و آداب قبائل كوچرو اوغوز، بدنة اصلی داستان را تشكيل میدهد. در اينجا خصايص زيبای انسانی چون وطن پرستی، مهمان دوستی، محبت به پدر و مادر، احترام به بانوان، جنگاوری، دشمن ستيزی، مردانگی و دلاوری انعكاس يافته اند.

اين داستانها به بخشهای نثر و نظم تقسيم شده اند. قسمت نظم آن بالغ بر 2 هزار بيت بوده و35 درصد كل متن كتاب را تشكيل میدهد. اين اشعار را «عاشيق»ها يا «اوزان»ها با ساز (قوپوز) با آهنگ معین می خواندند.

اين قسمتها از نظر شكلی به يكديگر پيوسته اند و يكی مكمل دیگری است.نویسنده داستان يك نفر نيست بلكه يك ملت يا قبيله است. اين داستان نيز مانند ديگر داستانهای ملی، آيينه تمام نمای زندگی مردم بوده و گنجينه موزونی است از فولكلور و فرهنگ باستان.

در داستانهای دده قورقود، ايمان به خداوند يكتا و دين اسلام بسيار نيرومند است. با اين حال باورهای كوچ نشينی باستان و عادات و خاطرات مربوط به آن، هنوز هم وجود دارند. اوغوزها دشمنان خود را كافر مینامند و جنگ با آنان را به مثابه جهاد میدانند.

دلاوران در نبرد با دشمن و در مراحل دشوار، وضو گرفته، دو ركعت نماز گزارده، بر حضرت محمد (ص) صلوات فرستاده و بدين گونه بر دشمنان پيروز میشدند.

اين داستان در سدة 15 به ثبت رسيده ولی يادگاری از سدة 6 يا 7 ميلادی است كه بعدا رنگ و بوی اسلامی گرفته (بارتولد، جفری لويس، علی بيگ زاده و ديگران)، حوادث منطقه آذربايجان را در بر گرفته و شكل نهايی خود را يافته است. زبان داستانهای دده قورقود پيش از همة لهجه های زبان تركی، به لهجه آذربايجان و آناتولی شرقی يعنی زبان اوغوزهای ساكن اين مناطق در سده های 13 و 14 ميلادی نزديك است.

اين داستانها توسط مرحوم «سهند» به نظم كشيده شده و بخشی از آن با نام «سازيمين سوزو» انتشار يافته است.

ترجمه فارسی آن بر اساس ترجمه انگليسی با نامهای «بابا قورقود» و «دده قورقود» چاپ و منتشر شده است (۱۳۵۵).

داستان دده قورقود تأثيری مهم بر داستانهای بعدی مردم ما بر جای نهاد. بهترين مثال برای اين مطلب داستانهای كوراوغلو، اصلی و كرم و عاشيق غريب است.

داستانهای كوراغلو، اصلی و كرم، عاشيق غريب، قاچاق نبی و داستانهايی از اين دست پس از سدة 16 ميلادی پديد آمده اند كه همين داستانها را همراه با داستان دده قورقود، در مقاله ای با نام «آذربايجان شفاهی خلق ادبياتی» در سال 1360 شرح داده ايم.

عناصر بدیعی در داستان ها

در داستانهای باستانی ترك، برخی عناصر بديعی توجه ما را جلب میكند. مهمترين آن عبارتند از:
1.نور
2.درخت
3.زن
4.بوز قورد
5.آب
6.ریش سفیدان
7.موسیقی
8.قوپوز
9.اسب

درخت: درخت به عنوان گهواره تمدن، جايگاه مهمی در داستانهای ترك داشته و درخت نيز مانند نور در داستانهای تركی پس از اسلام باقی مانده است (داستانهای دده قورقود).

زن: در جامعة باستانی ترك، زن گاهی رئيس خانواده بود. زن در ميان تركان، هميشه ستون خانه، يار و وفادار مرد و مادر كودكان بود. اين ويژگيها در داستانهای پس از اسلام تداوم يافته است.

اين معنا را در داستانهای اوغوز سده های 12 تا 14 مانند داستانهای دده قورقود، نگار خانم در داستان كوراغلو و حتی هجر خانم در داستان قاچاق نبی به يك شكل میبينيم.

بوزقورد: كسانی كه تركان باستان را توتم پرست میدانند، بوزقورد را توتم آنها ذكر میكنند. بوزقورد در داستانها به عنوان نماد تبار، زندگی و جنگ ترك به شمار میرود و همواره نقش رهبر را بر عهده داشته است.

بوزقورد در داستانهای دده قورقود نيز مبارك شمرده میشود و به عنوان راهنمايی برای غازان خان نمود میيابد.

آب: در داستانهای باستانی ترك، آب و عشق به آب شايان توجه است.

ريش سفيدان: در داستانها ريش سفيدانی هستند كه خاقانها با آنها مصلحت انديشی كرده و آنها را گرامی میداشتند. اين افراد سالخورده به عنوان افرادی با تجربه، دنيا ديده و ريش سفيد به ويژه خاقانهای جوان را راهنمايی میكردند.

موسيقی: موسيقی در ابتدا هنری بود كه هيجان دينی را ترنم میكرد. سپس با هر نوع حادثة زندگی همراه شد. صدای سازها در مراسم دينی، شكار، جنگ، كار، زايش و نامگذاری نوزاد و ماجراهای عشقی،انسانها را به شور میآورد.

اكنون مشخص است كه شاعران، قديميترين الهيات (اشعار سروده شده برای خدا) و اشعار غير دينی خود را با آواز ساز بيان می كردند.

تركان از آغاز موسيقی پرباری داشتند. به آهنگهايی كه با آلتهای موسيقی نواخته میشد، «كوغ» يا «كوگ» يا «كوی» میگفتند.

به آهنگهايی كه با صدای بلند نواخته میشد، دوله (Dole) و ايرIr) )میگفتند. مصدر «ايرلاماق» يا «ييرلاماق» به معنای ترنم كردن نيز از همين جا پديد آمده است.

قوپوز: قوپوز جايگاه مخصوصی در ميان آلات مختلف موسيقی دارد. مينياتورهای اويغور كه در حفريات تورفان در تركستان به دست آمده، نشان میدهد كه تشكيلات اركستر در ميان تركان اويغور وجود داشته است.

در اين اركسترها آلاتی همچون قوپوز، چنگ و آلات بادی ديده میشوند.

اسب: اسب نيز دوست محبوب وفادار قهرمان داستان هاست. تركان ساكن دشتهای آسيای مركزی، اسب را نيز مانند زن و سلاح هايشان به عنوان ناموس خود میدانستند.

اسب دوستی در ميان تركان پس از اسلام نيز تداوم يافت. در داستان كوراغلو، «قير آت» اسب او به اندازه خود او قهرمان داستان است. همچنين »بوز آت» در داستان قاچاق نبی، دوست و نجات دهندة قهرمان داستان است.

ادبیات دوره داستانی

نخستين آثار زيبا و ارزشمند ادبيات ترك، سنگ نوشته هايی هستند كه در دورة گؤگ ترك پديد آمده اند.

اين سنگ نوشته ها را آثار اورخون مینامند چرا كه اين آثار در كنار رود اورخون پيدا شده اند.

با اين حال امروزه پذيرفته شده است كه نخستين آثار مكتوب تركی، نوشته های «يئنی سئی» مربوط به سدة 5 ميلادی يعنی 300 سال قبل از زمان آثار اورخون هستند.

نوشته های يئنی سئی:

اين نوشته ها بر روی سنگ مزارها حك ً شده و احتمالا مربوط به سدة 5 ميلادی است. اين نوشته ها متعلق به تركان اوغوز و قرقيز است كه در آن زمان در كنار رود يئنی سئی میزيستند.

در اين منطقه 51 متن پيدا شده است.

سنگ نوشته های يئنی سئی به دو قسمت تقسيم میشوند: 1. سنگ نوشته های اطراف رود تالاس 2. سنگ نوشته های اطراف رود صوچی.

تعداد حروف اين نوشته ها 159 حرف است و بيشتر به شكل تصويری میباشند. اين متنها به اندازة نوشته های اورخون ممتاز نبوده و چندان هم خوانا نيستند.

در سنگ نوشتهای كه در كنار رود بارليق (وارليق) يافت شده و به نام سنگ نوشتة بارليق معروف شده، چنين آمده است:

1. ار اردمی آتيم تاپديم اردمی
2. اوزييگن آلپ توران آلتی اوغوز بودوندا اوچ ايگيرمی آديريلديم
3.بگ اريكمه سيزيمه آديريلديم

1.فضیلت و شخصیت بزرگان را یافتم
2. اوزییگن آلپ توران در 13 سالگی از قبیلة آلتی اوغوز جدا شدم
3. از اقتدار اشرافی و از شما جدا شدم.

اين نوشته بر سنگ مزاری متعلق به يك نجيب زاده از قبيلة آلتی اوغوز به نام اوزييگن آلپ توران، نقش بسته كه در 13 سالگی درگذشته است.

نوشته های اورخون:

نوشته های اورخون بر سنگ مزارهای خاقان، شاهزاده، وزير و بزرگان گؤگ ترك نوشته شده و متعلق به سدة 7 و 8 ميلادی است.

گؤگ تركها به اين سنگهای نصب شده «بنگوداش» (سنگ ابدی) میگفتند.

اين نوشته ها را از آن روی نوشته های اورخون مینامند كه در نزديكی رود اورخون يافت شده اند. سه كتيبه بزرگ، مهمترين آثار اورخون هستند.

در اين كتيبه ها، تاريخ گؤگ تركها شامل نبردهای آنها با چينیها برای كسب استقلال و در ميان خودشان برای برپايی وحدت ثبت شده است.

نخستين اين كتيبه ها مربوط است به تونيوتوق وزير چهار خاقان گؤگ ترك. اين كتيبه به دستور خود او در سال 720 ميلادی يعنی 6 سال پيش از درگذشت او حك شده است. خود او خاطره های كتيبه را نوشته است.

دو كتيبه ديگر بيانی زيباتر و محتوايی پربارتر از اولی، به دستور يوللوق تگين نوشته شده و مربوط به مزار كول تگين و بيلگه خاقان است.

كتيبه كول تگين در 732 ميلادی و كتيبة بيلگه خاقان در سال 735 م. يعنی يك سال پس از مرگ صاحبانشان نصب شده است.

كتيبه های اورخون با الفبای گؤگ ترك و تركی باستان نوشته شده اند. در يك طرف كتيبه، به زبان چينی دربارة دوستی ترك – چينی بحث شده است.

علاوه بر اينها سنگ نوشتة اونگين نيز وجود دارد كه در سال 692 ميلادی در كنار رود اونگين از طرف خاقان قاپقان بر مزار قوتلوق خاقان برادر بزرگترش نصب شده است.

كتيبه های اورخون در پايان سدة گذشته توسط ياد رينستوف دانشمند روسی كشف شد و در 1893م. توسط تومسن (Thomsen) دانشمند دانماركی خوانده شد.

علاوه بر اين كتيبه ها، چند سند و كتابی 100 صفحه ای دربارة دين شمنی، از طرف تومسن منتشر شده است (8-1914).

تعداد متون نوشته شده با الفبای گؤگ ترك امروزه به 250 متن می رسد. شوركوروف و محرم اوف در سال 1976 كتابی با نام «قديم تورك يازيلی آبيده لرينين ديلی» در بخش شمالی آذربايجان انتشار داده اند كه در اين كتاب علاوه بر ارائة اطلاعاتی مختصر دربارة اقوام ترك، متن سنگ نوشته های كول تگين و تونيوتوق با الفبای گؤگ ترك، تلفظ و ترجمه آذربايجانی آنها آورده شده و دستور مختصری نيز اضافه شده است.

الفبای گؤگ ترك يا اورخون عبارت از 38 حرف است. 4 حرف صدادار و بقيه بیصدا هستند. در زبان اورخون 8 واج صدادار وجود دارد و هر حرف صدادار بنا بر ضخيم يا ظريف بودن، دو واج را نشان میدهد.

پژوهشگران درباره منشاء اين الفباء نظرات مختلفی دارند. برخی نويسندگان پذيرفته اند كه اين الفباء ريشة تركی دارند. به نظر اينان اين الفباء بر اساس «دامغا» (مهر) های ترك به وجود آمده است.

همچنين شباهت برخی حروف به اشياء مانند (خانه، تير، كمان، سرنيزه و چادر) اصيل و تركی بودن اين حروف را ثابت میكند. برخی نويسندگان نيز اين حروف را رونيك دانسته و با منشاء اسكانديناوی و يا آراميك ذكر كرده اند.

در زبان تركی اورخون، هـ، خ، ژ، و، ج وجود ندارند.

ادبیات مکتوب

نخستين آثار زيبا و ارزشمند ادبيات ترك، سنگ نوشته هايی هستند كه در دورة گؤگ ترك پديد آمده اند.

اين سنگ نوشته ها را آثار اورخون مینامند چرا كه اين آثار در كنار رود اورخون پيدا شده اند.

با اين حال امروزه پذيرفته شده است كه نخستين آثار مكتوب تركی، نوشته های «يئنی سئی» مربوط به سدة 5 ميلادی يعنی 300 سال قبل از زمان آثار اورخون هستند.

نوشته های يئنی سئی:

اين نوشته ها بر روی سنگ مزارها حك ً شده و احتمالا مربوط به سدة 5 ميلادی است. اين نوشته ها متعلق به تركان اوغوز و قرقيز است كه در آن زمان در كنار رود يئنی سئی میزيستند.

در اين منطقه 51 متن پيدا شده است.

سنگ نوشته های يئنی سئی به دو قسمت تقسيم میشوند: 1. سنگ نوشته های اطراف رود تالاس 2. سنگ نوشته های اطراف رود صوچی.

تعداد حروف اين نوشته ها 159 حرف است و بيشتر به شكل تصويری میباشند. اين متنها به اندازة نوشته های اورخون ممتاز نبوده و چندان هم خوانا نيستند.

در سنگ نوشتهای كه در كنار رود بارليق (وارليق) يافت شده و به نام سنگ نوشتة بارليق معروف شده، چنين آمده است:

1. ار اردمی آتيم تاپديم اردمی
2. اوزييگن آلپ توران آلتی اوغوز بودوندا اوچ ايگيرمی آديريلديم
3.بگ اريكمه سيزيمه آديريلديم

1.فضیلت و شخصیت بزرگان را یافتم
2. اوزییگن آلپ توران در 13 سالگی از قبیلة آلتی اوغوز جدا شدم
3. از اقتدار اشرافی و از شما جدا شدم.

اين نوشته بر سنگ مزاری متعلق به يك نجيب زاده از قبيلة آلتی اوغوز به نام اوزييگن آلپ توران، نقش بسته كه در 13 سالگی درگذشته است.

نوشته های اورخون:

نوشته های اورخون بر سنگ مزارهای خاقان، شاهزاده، وزير و بزرگان گؤگ ترك نوشته شده و متعلق به سدة 7 و 8 ميلادی است.

گؤگ تركها به اين سنگهای نصب شده «بنگوداش» (سنگ ابدی) میگفتند.

اين نوشته ها را از آن روی نوشته های اورخون مینامند كه در نزديكی رود اورخون يافت شده اند. سه كتيبه بزرگ، مهمترين آثار اورخون هستند.

در اين كتيبه ها، تاريخ گؤگ تركها شامل نبردهای آنها با چينیها برای كسب استقلال و در ميان خودشان برای برپايی وحدت ثبت شده است.

نخستين اين كتيبه ها مربوط است به تونيوتوق وزير چهار خاقان گؤگ ترك. اين كتيبه به دستور خود او در سال 720 ميلادی يعنی 6 سال پيش از درگذشت او حك شده است. خود او خاطره های كتيبه را نوشته است.

دو كتيبه ديگر بيانی زيباتر و محتوايی پربارتر از اولی، به دستور يوللوق تگين نوشته شده و مربوط به مزار كول تگين و بيلگه خاقان است.

كتيبه كول تگين در 732 ميلادی و كتيبة بيلگه خاقان در سال 735 م. يعنی يك سال پس از مرگ صاحبانشان نصب شده است.

كتيبه های اورخون با الفبای گؤگ ترك و تركی باستان نوشته شده اند. در يك طرف كتيبه، به زبان چينی دربارة دوستی ترك – چينی بحث شده است.

علاوه بر اينها سنگ نوشتة اونگين نيز وجود دارد كه در سال 692 ميلادی در كنار رود اونگين از طرف خاقان قاپقان بر مزار قوتلوق خاقان برادر بزرگترش نصب شده است.

كتيبه های اورخون در پايان سدة گذشته توسط ياد رينستوف دانشمند روسی كشف شد و در 1893م. توسط تومسن (Thomsen) دانشمند دانماركی خوانده شد.

علاوه بر اين كتيبه ها، چند سند و كتابی 100 صفحه ای دربارة دين شمنی، از طرف تومسن منتشر شده است (8-1914).

تعداد متون نوشته شده با الفبای گؤگ ترك امروزه به 250 متن می رسد. شوركوروف و محرم اوف در سال 1976 كتابی با نام «قديم تورك يازيلی آبيده لرينين ديلی» در بخش شمالی آذربايجان انتشار داده اند كه در اين كتاب علاوه بر ارائة اطلاعاتی مختصر دربارة اقوام ترك، متن سنگ نوشته های كول تگين و تونيوتوق با الفبای گؤگ ترك، تلفظ و ترجمه آذربايجانی آنها آورده شده و دستور مختصری نيز اضافه شده است.

الفبای گؤگ ترك يا اورخون عبارت از 38 حرف است. 4 حرف صدادار و بقيه بیصدا هستند. در زبان اورخون 8 واج صدادار وجود دارد و هر حرف صدادار بنا بر ضخيم يا ظريف بودن، دو واج را نشان میدهد.

پژوهشگران درباره منشاء اين الفباء نظرات مختلفی دارند. برخی نويسندگان پذيرفته اند كه اين الفباء ريشة تركی دارند. به نظر اينان اين الفباء بر اساس «دامغا» (مهر) های ترك به وجود آمده است.

همچنين شباهت برخی حروف به اشياء مانند (خانه، تير، كمان، سرنيزه و چادر) اصيل و تركی بودن اين حروف را ثابت میكند. برخی نويسندگان نيز اين حروف را رونيك دانسته و با منشاء اسكانديناوی و يا آراميك ذكر كرده اند.

در زبان تركی اورخون، هـ، خ، ژ، و، ج وجود ندارند.

ویژگی های ترکی باستان

در تركی باستان، اسمها و فعلها با اضافه كردن پسوند، صرف میشوند و ريشه همواره ثابت میماند.

صرف اسمها: برای حالت ملكی به آخر اسم (ن) و يا (اين) و گاهی (گ) نيز اضافه می ً شود. مثال: بودون = مردم/ بودونون = مال مردم.

برای مفعول به (كا) يا (كه) به كار می ً رفت: مثال بيزكه = به ما.

در حالت برابری حالت مالكيت و مفعول به، پس از پسوند مالكيت (نا) يا (نه) به كار میرفت.اوغلونا = به پسرش

برای مفعول صريح به پايان واژه اگر صدادار باشد (ق) يا (ك) و اگر بی صدا باشد، (ايگ) يا (اوک) اضافه می شد. مثلا ياغيق = دشمن را. قاتونوك = خاتون را.

برای ضماير اشاره و شخصی (نی) به كار میرفت: آنی = آن را.

برای مفعول ٌ عنه و مفعول فيه به جای (دن) و (ده) از دا، ده، تا و ته استفاده میشد. يولتا = در راه. ايلته = در دست يا از دست.

به جای (ايله) از (ين) و (اون) استفاده می شد مثال: اوقون = با تير.

برای صفت، پسوندهای «لی»، «ليك» و «سيز» به كار میرفت.

برای صفت تفضيلی از «راك» و برای صفت عالی «رو» به كار میرفت. علامتهای جمع عبارت بودند از: «لار»، «لر»، «كون»، «گون»، «ت» و »ز».

سپس چنين ادامه میدهد:

تا سرزمين شانتونگ در شرق لشكر كشيدم. اندكی تا دريا مانده بود. در جنوب تا دوققوز ارسين لشكر كشيدم. اندكی تا تبت مانده بود.

در غرب از رود اينجی (سيحون) گذشتم. تا دمير قاپی لشكر كشيدم. در شمال تا سرزمين «ييرباييركو«لشكر كشيدم. تا اين سرزمينها تاختم. جايی بهتر از جنگل اؤتوكن نبود. جايی كه مردم را دربرگيرد، جنگل اؤتوكن بود.

در اينجا جای گرفته و با ملت چين صلح كردم. طلا، نقره ابريشم و پارچه ابريشمی را بی هيچ تنگنايی به مردم میدهد.لهجة مردم چين شيرين و قماش ابريشم آنها ظريف بوده.

با لهجه شيرين و قماش ظريف، يك ملت دور دست را فريفته و به خود نزديك كرده. چون آنها جای گرفتند، پس آنگاه به كارهای زشت میانديشيده.

بيلگه خاقان پس از اين مقدمه، خطاب به مردم ترك میگويد:

اگر از جنگلهای اؤتوكن خارج شده و به دور دستها نروی، خطری برای تو نيست. ای ترك سخن مرا بشنو. تو اگر سخن خاقانت را نشنيدی، به هر جا كه رفتی، پريشان و پست شدی.

و سپس از اجدادش بومن خاقان و ايستمی خاقان، سخن گفته از نبردها و دلاوريها و خدمات آنها با مردم ترك بحث میكند.

پس از آن از پدرش «ايلته ريش» خاقان سخن گفته كه همراه با مادرش ايل بيلگه خاتون، مردم ترك را متحد كرده و با دشمنانی چون چين، باز، دوققوز اوغوز، قيرقيز، قوريقان و ختای 20 بار جنگيد و مردم را از اسارت رهايی داد.

او قانون و رسوم ما را بر پا نمود. خداوند به ما لطف كرد. پدرم خاقان، مردم و كشور را نجات داد. ای بيگهای تورك اوغوز! ای مردم! بشنويد. اگر آسمان بالای سر فرو نريزد و زمين زير پا فرو نرود، چه كسی میتواند قانون و آيين ملت ترك را بر هم زند.

بيلگه خاقان در سنگ نوشته مزار خود، در بحث از خانواده اش، به خطاهای آنها نيز اشاره كرده و با افشای سياست چين میگويد:

چينیها فريبكارند. مردم ما را از يكديگر جدا كرده و تابع خود نمودند. مردانمان را نوكر و دختران را كنيز كردند. بيگهای ترك، عنوان خود را از دست داده و تابع خاقان چين شدند.

چون تانری نابودی ملت ترك را نمیخواست، پدرم ايلته ريش و مادرم ايل بيلگه خاتون را بلند كرد. پدر و مادرم، مردم را گرد آوردند، با دشمنان ملت جنگيدند و برای مردم استقلال كسب كردند.

سپس او از اقدامات و نبردهای خود میگويد و در بحث از تشكيل دومين دولت گؤگ ترك، از خدمات پدرش ايلته ريش و مشاور و وزيرش تونيوتوق ياد می كند.

ادبیات اویغور

اويغورها(دوققوز اوغوز- اويغور) در سال 745 م. دولت گؤگ ترك را سرنگون كرده و قدرت را به دست آورد.

چندی بعد «بوگوخان» سومين خاقان آنها، دين مانی را پذيرفته و آن را به عنوان آيين رسمی كشور اعلام كرد (763 م/ 142 شمسی).

پس از آن همراه با آموزه های مانی، نوشتار مانوی نيز توسط ميسيونرهای سغد در ميان تركان گسترش يافته و نوشتار تركی متروك ماند.

سنگ مزار «موين چور» دومين خاقان اويغور، با الفبای گؤگ ترك است ولی از آن پس نوشته و كتيبه ها به الفبای جديد نوشته شدند. الفبای جديد از تغيير در الفبای سغد به وجود آمده و الفبای اويغور ناميده شده است.

الفبای اويغور قرنهای طولانی حتی پس از پذيرش آيينها و دينهايی چون مانی، بودايی و اسلام در كار بود و تا سدة 16 ميلادی دوام آورد.

الفبای اويغور نيز از راست به چپ نوشته میشد و عبارت از 18 حرف بود كه برای زبان تركی مناسب و كافی نبود. در اين الفبا برای حروف «پ»، «ب» و «ف» يك حرف وجود داشت.

برای «ك» و «گ» نيز يك حرف وجود داشت. برای «اوْ«،»اوُ«،»اؤ» و «او» نيز تنها يك حرف به كار میرفت.

زبان اويغوری:

زبان اويغوری، دنبالة زبان گؤگ ترك است. با گذشت زمان برخی تغييرات در آن به وجود آمد و تحت تأثير اديان آيينهای جديد مانند مانوی، بودايی و نسطوری و ترجمه كتاب های دينی مختلف، از تركی گؤگ متمايز شده و موجب بروز 2 يا 3 لهجه گرديد.

با اين وجود به زبان تركی اويغور و تركی گؤگ، نام تركی باستان داده اند.

در سال 840 ميلادی دولت اويغور به دست قرقيز از هم فرو پاشيد. بخشی از اويغورها به حوزه تاريم- تورفان رفته و با برپايی مركز حكومت در «حوچو»، دولت اويغور را دوباره تأسيس كردند.

بخشی ديگر از اويغورها نيز به چين و قانسو رفته و تابع چينیها شدند.

ادبيات اويغور در كشور جديد نيز ادامه يافت و با آثار نوين منظوم و منثور پربارتر شد.

اين ادبيات دو ويژگی داشت: يكی دينی بودن آن و ديگری نيز استوار بودنش بر ترجمه بود. ترجمه از چينی، سانسكريت، تبتی، توخاری و سغدی بوده است.

ادبيات اويغور حوزه تاريم به دو قسمت تقسيم میشود:

1.ادبيات مانی گرا يعنی ادبياتی كه اويغورهای مانوی آن را آفريدند.
2.ادبيات بودايی.

ادبيات مانوی:

ادبيات مانوی از نظر قالب، به دو قسمت نثر و نظم تقسيم میشود. اشعار مانوی بيشتر الهی، به شكل رباعی و دارای قافيه ای از سر مصراع هستند (آلتيراسيون آلتای).

علاوه بر اين، عنصر آهنگ نيز موجود است. گاهی قافيه های درونی يا آلتراسيون داخلی نيز وجود دارد. تعداد هجاها در مصراعها يكسان نيست و از 3 تا 15 متغير است.

«آپرينچور» مهمترين شاعر اين دوره است. نخستين شعرهايی كه شاعر آن مشخص است، مربوط به اين شاعر است. دو شعر از او يكی باقی مانده كه يكی از آنها الهی است.

شعر عشقی نيز نخستين شعر ليريك ادبيات تركی است. اكنون شعر الهی «آپرينچور» را در اينجا میآوريم:

بيزيم تنگريميز ائد گوسی ردنی تييور.

ردنی ده ييگ منينگ ائد گو تنگريم آلپيم بيگره كيم. بئلئگو سوز پيتی واژيرتی يور.

بيله گو سوزو ييتی واژيرتی يور.

واژيردا اوتوی بيليگليگيم توزونوم ياروكوم.

واژيردا اوتوی بيليگليگيم بيلگه م يانقام.

گون تنگری ياروقين تك كوكوزلوگوم بيلگه م. گون تنگری ياروقين تك كوكوزلوگوم بيلگه م.

كؤرته توزون تنگريم كولوگوم كوزونچوم.

كؤرته توزون تنگريم بوركانيم بولونچسوزوم.

میگویند که جوهر خوبی، خدای ماست. برتر از جوهر خدای دالور بزرگوار نیکوی من. سخن فسان، الماس تیز است.سخن فسان، الماس تیز است.تیزتر از الماس دانش، اصالت و روشنایی من.تیزتر از الماس دانش حکمت و … من. ای دانای من مانند روشنایی گون تانری که را روشن کنم. ای دانای من مانند روشنایی گون تانری که را روشن کنم.خدای زیبا و اصیل من، شهرتم، نگهدارم. خدای زیبا و اصیل من، اگر گم شود پیدا نشوم.

پاره ای از شعر عشقی آپرينچور تگين:
»كاسينجيغی مين اؤيوكاد قورارمن. كاد قوردوكچا. كاشی كؤرتله م. كاويشيقسا يورمن. اؤز آمراكيمين اؤيورمن. اؤيور ائويرور من اؤدو… اؤز آمراكيمين. اؤپوقسه يؤرمن.

به نامزدم اندیشیده و اندوهگین میشوم. چون اندوهگین میشوم، ابروی زیبارویم را وصال آرزو میکنم. محبوب خود را می اندیشم. می اندیشم و برمیخیزم. محبوب خود را بوسیدن آرزو میکنم.

اكنون دو پند شعر الهی يا ستايش خداوند را از شاعری نامعلوم میآوريم:

تانگ تنگری كلتی. تانگ تنگری اوزی كلتی.

توروقلار قاموق بيگلر قاداشلار.

تانگ تنگريگ اؤگه ليم. گؤروكمه كون تنگری.

سيز بيزی كؤزه ديك.

كؤرونوگمه آی تنگری. سيز بيزی قورتارينگ.

خدای شفق آمد. خدای شفق خود آمد. برخیزید ای همه سروان و برادران. تا خدای شفق را ستایش کنیم. ای خدای خورشید بیننده. شما ما را پاس دارید. ای خدای ماه دیدنی. شما ما را پاس دارید.

نثر مانوی:

در اين نثر بيشتر متون و ادعيه دينی هستند. مهمترين نمونه از اين متون نثر مانوی، متنی است كه نحوه گرويدن «بوگو خاقان» به آيين مانی را شرح میدهد.

كتاب فال بينی مانوی نيز كه در 930 م./ 309 شمسی با الفبای گؤگ ترك نوشته شده، متن مهمی است. اين متن در 65 پاراگراف است كه هر كدام يك فال جداگانه را تعبير میكند.

ادبيات بودايی:

ادبيات بودايی نيز به نظم و نثر تقسيم می شود. همة شعرها تقريًبا دينی و در قالب رباعی هستند. گاهی پايان مصراعها نيز قافيه دارد. تعداد هجا مختلف است. مصراعها از 7 هجا تا 20 هجا دارند.
در اينجا دو بند از شعر «آن تگ اورونلارتا» و شعر «بئرده بيليگ» را میآوريم:

آدكا شو تورور كات كات تاغ تا.

آميل آغلاك آرانيادان- تا.

آرتوج سؤگود آلنين اينتا.

آخا صوولوك تا.آمرانجنين اوچداچی كوشكی آلار.

تيرينليك كوراك ليك تا.

آدكاغ سيزين منگی تگينگولوك اول.

آنی تگ اورنولارتا.

کوههایی که به ردیف ایستاده اند. ساکن و تنها در آرانیادان. زیر درختان آردیج. آبهای روان. پرنده هایی که شادمانه پرواز میکنند. در جایی که جمع میشوند. دور از هر چیز بودنی. درست در همان جاها.

بيلگی:

بيليك بيلينگ يا بگيم. بيليگ سانقا ائش بولور.

بيليگ بيگلن اول اركه. بيركون دولت توش بولور.

دانش بیاموزید ای سرورم. دانش یار تو خواهد بود. کسی را که دانش دارد. روزی دولت یار خواهد بود.

 

نثر بودايی: بنا به موضوع به سه قسمت تقسيم میشوند. «چاتيك»ها (جاتاكا به هندی) «صودور»ها (سوترا به هندی). آثار ديگر.

چاتيك ها:

اين پاره های نثر،زندگی بودا را شرح میدهند.در دين بودايی به تناسخ ايمان دارند و بنا به باور آنها انسان بيشتر و بارها در اشكال مختلف(انسان، حيوان، جن و…)به دنيا آمده است.

بودا خود نيز از اين مراحل گذشته بود.چاتيك ها اين مراحل بودا را همچون داستان شرح میدهند.چاتيك ها توسط راهبان و گاه همراه با موسيقی برای مردم بيان میشدند.مشهورترين چاتيك ها،داستان«شاهزادة نيك انديش و شاهزادة بدانديش»است.

صودورها:

اينها نيز آثار دينی بوده و اصول و اعمال دين بودايی را شرح میدهند. مشهورترين اينها »آلتون ياروق» يا نور طاليی است. اين اثر كه در نيمة نخست سدة دهم ميلادی و بيشتر آن از متن چينی ترجمه شده، اصول، آداب، فلسفه و مناقب بودا را تشريح میكند.

«سكيز بوكمك» يا «هشت تومار» اثر دينی مشهور اويغورهاست. اين اثر نيز در حيطة دين بودا، برخی موضوعات مربوط به عقايد و زندگی دينی- اخلاقی را شرح میدهد.

آثار ديگر:

مهمترين اينها ادعيه توبه، برخی نامه ها و… است. در حفاريهای اروپاييان در تورفان، هزاران نوشته، نقاشی و ديگر آثار هنری يافت شده و برخی از اينها نيز منتشر شده اند.

امروزه 8 هزار متن اويغور در مجموعة تورفان در برلين موجود است. از ميان اين متنها، تنها 20 درصد آنها منتشر شده اند.

منبع : تاریخ مختصر ترک ، دکتر جواد هیئت ، ترجمه پرویز زارع شاهمرسی ، نشر پینار