ائل اوبا | مرجع فرهنگ و تاریخ آذربایجان

و من آیاته خلق السّموات و الأرض و اختلاف ألسنتکم و ألوانکم إنّ فی ذلک لآیات للعالِمین

آیا در منطق اسلامی می توان عدالت را فدای مصلحت کرد؟

همیشه در طول تاریخ، حاکمان با معضلی بزرگ روبرو بوده‌اند: انتخاب میان «عدالت» و «مصلحت».

آیا می‌توان برای حفظ قدرت و مقابله بهتر با دشمن، از اصول عدالتخواهی کوتاه آمد؟

در یکی از روزهای پرمشغله حکومت امیرالمؤمنین، هنگامی که سایه سنگین فتنه‌های داخلی و دشمنی‌های خارجی، مملکت را فراگرفته بود، جمعی از دلسوزان و خیراندیشان که نگران آینده اسلام بودند، به نزد حضرت علی(ع) آمدند.

آنان که از سختی‌ها به ستوه آمده بودند، راه حلی را پیشنهاد کردند که به ظاهر، مسیری آسان‌تر به سوی پیروزی می‌نمود؛

راه حلی به نام «مصلحت»…

دوستان خیراندیش به حضور حضرت علی علیه السلام آمده و با نهایت خلوص و خیرخواهی تقاضا كردند كه به خاطر مصلحت مهمتر انعطافی در سیاست های خود پدیدآورد.

به مولا گفتند تو فعلاً در مقابل دشمنی مانند معاویه قرار داری كه ایالتی زرخیزی چون شام را در اختیار دارد، چه مانعی دارد كه به خاطر «مصلحت» ! فعلاً موضوع مساوات و برابری را بیخیال شوی؟

مولای متقیان حضرت علی علیه السلام جواب دادند:شما از من می خواهید كه پیروزی را به قیمت تبعیض و ستمگری به دست آورم؟

از من می خواهید كه عدالت را به پای سیاست و سیادت قربانی كنم؟ خیر، سوگند به ذات خدا كه تا دنیا دنیاست چنین كاری نخواهم كرد.این نمونه ای از موضع امیرالمومنین علی علیه السلام در خصوص کسانی بود که می گفتند فعلا عدالت را فدای مصلحت کن .

نهج البلاغه ، خطبه ی 126

و من كلام له (علیه السلام) لما عُوتِبَ على التسوية في العَطاء:

أَ تَأْمُرُونِّي أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِيمَنْ وُلِّيتُ عَلَيْهِ؟ وَ اللَّهِ لَا أَطُورُ بِهِ مَا سَمَرَ سَمِيرٌ وَ مَا أَمَّ نَجْمٌ فِي السَّمَاءِ نَجْماً، [وَ] لَوْ كَانَ الْمَالُ لِي لَسَوَّيْتُ بَيْنَهُمْ، فَكَيْفَ وَ إِنَّمَا الْمَالُ مَالُ اللَّهِ. [ثُمَّ قَالَ] أَلَا وَ إِنَّ إِعْطَاءَ الْمَالِ فِي غَيْرِ حَقِّهِ تَبْذِيرٌ وَ إِسْرَافٌ وَ هُوَ يَرْفَعُ صَاحِبَهُ فِي الدُّنْيَا وَ يَضَعُهُ فِي الْآخِرَةِ، وَ يُكْرِمُهُ فِي النَّاسِ وَ يُهِينُهُ عِنْدَ اللَّهِ؛ وَ لَمْ يَضَعِ امْرُؤٌ مَالَهُ فِي غَيْرِ حَقِّهِ وَ لَا عِنْدَ غَيْرِ أَهْلِهِ، إِلَّا حَرَمَهُ اللَّهُ شُكْرَهُمْ وَ كَانَ لِغَيْرِهِ وُدُّهُمْ، فَإِنْ زَلَّتْ بِهِ النَّعْلُ يَوْماً فَاحْتَاجَ إِلَى مَعُونَتِهِمْ، فَشَرُّ خَلِيلٍ وَ أَلْأَمُ خَدِين.

 

(به امام گفتند كه مردم به دنيا دل بسته اند، معاويه با هدايا و پول هاى فراوان آنها را جذب مى كند شما هم از اموال عمومى به اشراف عرب و بزرگان قريش ببخش و از تقسيم مساوى بيت المال دست بردار تا به تو گرايش پيدا كنند).

 

عدالت اقتصادى امام عليه السّلام:

آيا به من دستور مى دهيد براى پيروزى خود، از جور و ستم در باره امّت اسلامى كه بر آنها ولايت دارم، استفاده كنم؟

به خدا سوگند، تا عمر دارم، و شب و روز برقرار است، و ستارگان از پى هم طلوع و غروب مى كنند، هرگز چنين كارى نخواهم كرد اگر اين اموال از خودم بود به گونه اى مساوى در ميان مردم تقسيم مى كردم تا چه رسد كه جزو اموال خداست.

آگاه باشيد بخشيدن مال به آنها كه استحقاق ندارند، زياده روى و اسراف است، ممكن است در دنيا مقام بخشنده آن را بالا برد، امّا در آخرت پست خواهد كرد، در ميان مردم ممكن است گرامى اش بدارند، امّا در پيشگاه خدا خوار و ذليل است. كسى مالش را در راهى كه خدا اجازه نفرمود مصرف نكرد و به غير اهل آن نپرداخت جز آن كه خدا او را  از سپاس آنان محروم فرمود، و دوستى آنها را متوجّه ديگرى ساخت، پس اگر روزى بلغزد و محتاج كمك آنان گردد، بدترين رفيق و سرزنش كننده ترين دوست خواهند بود.