نشریه الکترونیکی ائل اوبا

و من آیاته خلق السّموات و الأرض و اختلاف ألسنتکم و ألوانکم إنّ فی ذلک لآیات للعالِمین

ترک های ایران


لینک مطلب : http://eloba.ir/?p=4834

 

ترک های خلج

خلج ها که برخی بر این باورند از هپتالیان هستند شعبه‌ای از یک قوم قدیمی ترک اند. اصطخری محل اقامت خلج‌ها را در ناحیهٔ کابل ذکر کرده‌است. امروزه خلج‌ها در افغانستان و ایران ساکن هستند. برهان قاطع می‌گوید خلج‌ها طایفه‌ای باشند از صحرانشینان و ترکان هستند. خلج به گروهی از مردم و دسته‌ای از ترک‌ها اطلاق می‌شود.

خلج‌ها در هنگام حملهٔ مغولان ۱۵ روز در یک قلعه مقاومت کردند و سپس قهرمانانه کشته شدند. محمود کاشغری در دیوان لغات‌الترک (که در اواسط قرن پنجم هجری تألیف شده) در شرح لغت ترکمان خلجها را از اقوام اوغوز ساکن اویغورستان(سین‌کیانگ فعلی) می‌داند و با اشاره به جدایی خلج‌ها از سایر ترکمانان آنان را دو قبیله از بیست و چهار طایفه ترکمن دانسته است .

بسیاری از خلج‌ها در حمله یعقوب صفاری به افغانستان قتل‌عام شدند؛ ولی در دولت سامانیان و غزنویان این تیره از ترکان وارد اردو شدند.

غوریان در لشکرکشی‌های خود از افراد قبیله خلج بهره می‌گرفتند و سلطان غیاث الدین محمود موفق شد در سال ۶۰۲هجری/۱۲۰۶میلادی با مساعدت خلج ها در فیروزکوه قدرت را به دست آورد. گروه‌های موسوم به خلجی اکنون در افغانستان زیست می‌کنند که به ترکی کهن خلجی سخن می‌گویند.

در منابع اسلامی موطن ترکان ساکن حد فاصل سیستان تا هندوستان و تخارستان و افغانستان جنوبی خلجستان کبیر نامیده شده‌است.

ابوالغازی بهادر خان کتاب شجره تراکمه به روایت ابوالفضل بیهقی سلطان محمود در حمله به هندوستان بسیاری از خلجها را در اردوی خود از حوالی خراسان به هندوستان برد و آنان را با غوریان متحد ساخت و شماری از آنان را در بنگال ساکن کرد.

خلج نام طایفه‌ای است معروف و در آن موقع در ناحیه زمین داور سکنی داشته‌اند. در برخی از کتب تاریخی مانند ظفرنامه شرف‌الدین یزدی و تاریخ گیتی‌گشا از پراگندگی خلج‌ها در اطراف ساوه، قم و کاشان و قزوین سخن رفته‌است. زین‌العابدین شیروانی از پراکندگی خلجها در ایالت فارس، عراق عجم، خراسان، کابل و توران (آسیای میانه) سخن گفته‌است.

اصطخری نیز مکان خلج‌ها را زمین داور و آن‌ها را مهاجران قدیمی به این منطقه دانسته و گفته‌است که آن‌ها گله‌دار بودند و نیز آداب و رسوم ترکی، وضعیت ظاهری و زبان خود را حفظ کرده بودند. صاحب فارسنامه ناصری از پراکندگی آنان در میان قشقاییان خبر داده و از دو خان‌نشین خلجستان به سرپرستی حاج‌علیقلی‌بیگ و میرزاقاسم‌بیک صحبت کرده‌است.

حدودالعالم خلج را رعایای گله‌دار منطقه غزنه – البته به صورت گروه‌های متفرق در بلخ و تخارستان و بخش‌هایی از بست – به‌شمار آورده‌است. محل عمده سکونت خلج‌ها در غرب ایران است که هنوز هم تحت نام «خلجستان» شناخته می‌شود.

خلجستان از بخش‌های شهر قم است که از شمال به جعفرآباد و از خاور و جنوب به حومه قم از جنوب باختری به شهرستان آشتیان و از باختر به شهرستان تفرش محدود می‌گردد.

منطقه‌ای کوهستانی که در جنوب غربی تهران در مسیر همدان و در غرب ساوه واقع شده‌است علاوه بر شهرستان‌های اراک و ساوه در استان مرکزی بلکه در نواحی مجاور واقع در ایالت بختیاری از مناطق زاگرس مرکزی روستاهایی با نامهایی مانند خلج، خلج‌آباد، نهرخلج (از توابع شهرستان فریدن) و غیره مشاهده می‌شود که حاکی از منزلگاه‌های قدیمی‌تر اعضای قبیله خلج است.

همچنین در روستای سیبلی شهرستان آستارا در بخش خلج محله نیز ساکن هستند.

مطالعاتی که‌از منابع بعد از اسلام به عمل آمده، نشان می‌دهد که خلج‌ها در سده‌های نخستین‌اسلام در سه منطقه می‌زیسته‌اند:

۱) بلاساغون پایتخت ترکستان در کرانه راست رود چو و شمال‌غربی ایسی‌گول (بیشکک امروزی)

۲) پنجیکت

۳) بین دو رود آمودریا و سند

در نیمهٔ قرن هفتم میلادی دسته‌ای از اقوام خلج و اوغوز در سیستان و کابل ساکن شدند و گروهی از آنان در قرن هشتم میلادی در هندوستان سلسله خلجی را تأسیس نمودند

که بروی سکه‌های‌آن‌ها به رسم سایر قبایل ترک روی تاج پادشاه شکل گرگ ترسیم شده بود. البته خلج‌ها بعد از اسلام نیز در هندوستان حکومتی به نام «سلسلهٔ خلجیان» تشکیل داده‌اند.

اقوام خلج، در زمان غزنویان علیه سلطان مسعود غزنوی قیام کردند، و در پیروزی سلجوقیان بسیار تأثیرگذار بودند، سرانجام نیز همراه سلجوقیان به عراق عجم آمده، ابتدا در خرقان ساوه ساکن شده‌اند. خلج‌ها در زمان هجوم چنگیزخان مغول به همراه خوارزمشاهیان از سمرقند دفاع کردند و به اتفاق ترکمانان سپاهی به فرماندهی «سیف‌الدین قراملک» جهت حمایت از سلطان جلال‌الدین خوارزمشاه تشکیل داده، در جنگ پروان، مغولان را سخت شکست دادند.

مردم خلجستان مسلمان شیعه‌اند. به استناد نویسندهٔ کتاب المسالک و الممالک، خلج‌ها: «انسان‌هایی مهربان، خوش‌خلق و مهرورز بودند و سرزمین آن‌ها نیز از آبادترین و غنی‌ترین سرزمین‌های ترک است». پروفسور فاروق سومر، نویسندهٔ کتاب اوغوزها نیز، خلج‌ها را نیک خوی‌ترین قبایل ترک خوانده‌است.

ترک های خراسان

ترک‌های خراسان بخشی از مردمان ترک‌زبان ساکن خراسان و نواحی همسایه از ترکمنستان که از سرزمین ترکستان و ازبکستان کنونی آمده اند تا فراتر از آمودریا هستند که به زبان ترکی خراسانی سخن می‌گویند و پیرو مذهب شیعهٔ دوازده‌امامی هستند.

ترکی خراسانی به خانواده زبانهای اوغوز تعلق دارد؛ این گروه همچنین زبانهای ترکی آذربایجانی، ترکی استانبولی، زبان گاگاوز، زبان ترکمنی و زبان سالار را دربر می‌گیرد.

ترکی آذربایجانی نزدیکترین زبان به ترکی خراسانی است.

جمعیت این گروه در درون ایران و نواحی همسایه با استناد به دانشنامه ایرانیکا بیش از دو میلیون نفر است.

http://www.iranicaonline.org/articles/turkic-languages-overview

ترک‌های خراسان شامل ترک‌های قوچانی، فاروجی، درگزی، بجنوردی، بغایری، شیروانی، بیات، سبزواری، جوینی جغتائی، کلاتی‌ها، نردینی‌ها و… است.

دیرینگی سکونت آن‌ها در خراسان به چند سده می‌رسد و هنوز به زبان مادری تکلم دارند . دربارهٔ تاریخ حضور اقوام ترک در خراسان اقوال مختلفی وجود دارد.

ایوانوف (۱۹۲۶، ص ۱۵۴) ترکهای خراسان را بازمانده مهاجمان ترکی دانسته که در قرن سوم از ترکستان به خراسان حمله کردند. فرای و صاییلی (ص ۳۱۵) تاریخ حضور ترکان در خراسان و ماوراءالنهر را به قبل از ورود اسلام به ایران نسبت داده‌اند.

در منابع جغرافیایی قرون اولیه هجری نیز دربارهٔ حضور ترکان خلج در مناطقی از خراسان بزرگ مطالبی آمده‌است. به نظر یوهانسون (۱۹۹۸، ص ۳۲۵)، قسمت اعظم ترکهای ایران از اخلاف سلجوقیان‌اند. سلجوقیان از قبایل غز بودند و ترک های خراسان در اصل بازمانده دسته‌ای از این ترکان غز محسوب می‌شوند.

ترک‌های خراسان را پروفسور دورفر از نسل ترکان سلجوقی می‌داند.

اگر چه قبل ار سلجوقیان گروهی دیگر از ترکان اغوز در زمان سلطان محمود غزنوی به خراسان کوچ کردند ولی انبوه ترکان با فرزندان سلجوف یعنی طغرل و چاغری به خراسان آمدند.

بعدها با آمدن ترکان اّیغور همراه مغول‌ها همچنین بعد از قرن ۱۶ میلادی در اثر استیلای ترکمانان با آنان کم و بیش مخلوط شدند.

سازمان یونسکو از زبان‌های در معرض خطر جهان و یا منسوخ شده، اطلسی تهیه کرده است که به صورت آنلاین و به کمک نقشه‌های گوگل قابل مشاهده است.

در این لیست، برای کشور ایران ۲۵ زبان در معرض خطر نشان داده شده است که ترکی خراسانی یکی از این زبان‌ها است و با عنوان زبان آسیب پذیر (Vulnerable) از آن یاد شده است.

 

ترک های قشقایی

زبان ترکی قشقایی یکی از لهجه‌های شاخه جنوب غربی زبان ترکی است که قشقایی‌ها بدان تکلم می‌کنند.

این زبان غیر از فارس در همدان نیز رواج دارد.

کوالسکی این زبان را نزدیک‌ترین گویش به ترکی آذربایجانی دانسته‌است.

مرکز اصلی این ایل استان فارس است. اما به دلیل وسعت اراضی و قلمرو در دیگر استان‌ها نیز ساکن هستند.

از این جمله می‌توان به استان‌های کهگیلویه وبویراحمد،

چهارمحال و بختیاری (بروجن، سامان، کیان، جونقان، بلداجی، طاقانک)،

خوزستان (هفتکل، قلعه تل)،

اصفهان (قسمتهایی از سمیرم، شهرضا، دهاقان، فریدن، بخش‌های مختلف شهرستان لنجان به ویژه بخش مرکزی این شهرستان در اطراف زرین شهر، بیستگان، باباشیخعلی و چم‌ها)

، قم، مرکزی، و بوشهر (دشتستان و دشتی) اشاره نمود.

اکثریت قشقایی‌ها شیعه‌مذهب هستند.

قشقایی‌ها در دوره‌های مختلف به‌تدریج به این سرزمین کوچیده و در آن ساکن شده‌اند. عشایر ترک‌زبان در سراسر ایران پراکنده‌اند.

استقرار ایلات ترک در مناطق گوناگون ایران در دوران سلجوقیان، تیموریان و صفویه شدت یافته‌است.

در منابع مختلف ، این ایل به نام های قایی ، قاییق ، قای ، قایین ، کایی – کای و شایی و شای و کایین در منابع چینی بعدها به نام های ختانی ، ختایی نیز نامیده شده است .

در مهاجرت به ماوراءالنهر در محدوده ی امپراتوری اولیه و جدید گؤی تورک ، به احتمال زیاد در احداث و بنای اولیه شهری به نام کش یا قش واقع در بین بخارا و تُرمَذ (به ترکی ، به معنی بی محابا و بدون ترس) در مجاورت ساحل رود جیحون اقدام کرده اند .

نام کش یا قَش به معنای ابرو ، دژ و قلعه می باشد .

واژه ی قشقایی ، متشکل از قش یا کش + قایی بوده که قش به معنی قلعه و دژ برگرفته از نام شهر کَش یا قش که نام کنونی او «شهرسبز» بوده و همان زادگاه تیمور گؤرگانی می باشد.

و قایی به معنی محکم و مستحکم برگرفته از نام نخستین اُویماق (طایفه) جناح بوزاوخ لار قبایل اوغوز می باشد.

قشقایی ، به معنی دژ یا قلعه محکم یا تسخیرناپذیر ، نام ثانویه ی یکی از اویماق هایی است که در مهاجرت به ایران ، به علت داشتن جمعیتی کم و به دست نیاوردن ریاست ایلی

قرن ها تحت تابعیت اقوام تورک زبان در ایران تحت عناوین اوغوز ، ترک و ترکمن در زیر مجموعه ی قبایل تورک زبان مانند زنگنه – آغاجری – افشارهای کهگیلویه – ذوالقدر چیچگلویا (گُؤبیگلو افشار) و قزلباش بوده .

از آنجاکه در این مقوله ، اویماق (طایفه ی) قشقایی بیشتر مورد نظر است ، به واژه ی قشقایی یا قوم و قبیله ی قشقایی توجه می شود .

همانگونه که در شاهنامه فردوسی آمده است ، کَشانی ، پهلوان ترکان ، به همراه افراسیاب ایرانی ، اهل بخارای کنونی بوده که به فارسی کوشانی و به ترکی «کَشانلی» بوده که پس از آن نیز مجددا شهر دیگری به نام قوم کَش یا قَش را نیز بنا کرده اند .

پس با توجه به موقعیت جغرافیایی و معادن بزرگ و حضور علویان زیدیه در تَلِس ، آنها به بهانه های کفر و تهاجم و سرکوبی به همراه علویان از ماوراءالنهر رانده شده اند . در مورد نقش شاخه ای از قبیله قایی بنام ساک کایی و آق قایی در تمدن باستانی ایران در آپدیت های بعدی تشریح خواهد شد.

گرچه سابقه قایی ها در تمدن ساک کایی و اویغورها در تمدن ماننا و ایمورها در تمدن میتی ها و تیره ی نایمان یا نریمان کایی ، از هزاره های قبل از میلاد در ایران وجود داشته است .

رجوع کنید به جهانگشای جوینی طبع لیدن هلند ص ۲۶ و ۳۰ و ۵۸ – ۴۶ قوم نایمان.

در کتاب مقدمه ای برشناخت ایل ها و عشایر نویسنده در بخش سازمان سیاسی ایل ها و عشایر ایران می نویسد :

در ساختار ایل قشقایی ، مجموعه ی ایل پیرامون دودمان پدر تبار «شاهی لو» (تحریف شده شایی لو) متحد شده که نیای آن امیر قاضی شاهی لو نام داشته است.

در کتاب بحران (خاطرات محمدناصر صولت قشقایی) چنین آمده است :

هویت مشخص ایل قشقایی ، از اواخر دوران صفویه و از اوایل سلطنت قاجاریه آغاز می شود.

نام ایل قشقایی ،از زمانی به عنوان یک واحد سیاسی – اجتماعی و یک نیروی متحد وارد تاریخ می شود که امیر غازی شاهلو قشقایی ، گروه های متعددی از ترکان را در ایل خود جمع و بر آنها ریاست کرد .

در حقیقت ، وی نخستین ایلخان قشقایی می باشد که نامش در تاریخ ثبت است.

 

حضور قوم قایی (قشقایی) در رامجرد ومائین و دشتروم فارس

در کتاب شناخت ایلات و عشایر آمده است :

به گفته ایرج افشار ، قدیمی ترین سندی که نام قشقایی را در بردارد ، کتاب جوامع التواریخ حسنی ( سالهای ۸۵۷ – ۸۵۵ هـ.ق ) درشرح احوال شاهزادگان تیموری می باشد .

اما ابوعبداله محمدبن عبداله بن محمدابن ابراهیم السلوانی طنجه ای ، معروف به ابن بطوطه جهانگرد مغربی سده هشتم در ربع دوم سده ی هشتمدر مسافرت از اصفهان به شیراز در سال ( ۷۸۲ هـ . ق ) می نویسد :

از یزد خاص ( ایزدخواست کنونی ) از راه دشتروم ( حدود ۱۰ کیلومتری یاسوج به بابامیدان به همین نام ) که مسکن ترک هاست ، به پایین رفتم.

وی در سفر به شیراز ، محل اسکان ترک ها را در مایین ( نام یکی از روستاهای قدیمی بیضای فارس نوشته که قبلا به نام مائین رامجرد یا باغ ایلخانی معروف بوده است .

حضور قوم قشقایی ( ترکمانان ) در لارستان و خنج

در کتاب بندر عباس و خلیج فارس چنین آمده است :

در سال ۷۳۵ هـ . ق ( ۱۳۳۵ میلادی ) ابن بطوطه در رحله (منزگاه مسافرت) به خنج نگاشته که « چون از دریا به کنار آمدیم ، چهارپا را از طایفه ترکمان مقیم آنجا کرایه کردیم».

و همچنین ، به نقل از ابن بطوطه در مسافرت به لارستان نقل می کند که از «ترکمانان لارستان» تعدادی چهارپا به کرایه گرفتیم . آنها شجاع و آشنا به طریق این خط و محافظت کننده ی مسافرند از دزدان …

که جلال الدین ترکمان ، سلطان آنجا (لارستان) بود به گفته سدیدالسلطنه کبابی ، بدیهی است که ابن بطوطه از جزیره ی هرمز و جرون و کهورستان به لارستان رفته است .

 

حضور قوم قشقایی در گندمان سمیرم

تاج الدین حسن بن شهاب یزدی در سال ۸۵۵ هجری قمری در احوال بازماندگان تیموری در مورد حکومت سلطان ابراهیم در شیراز می نویسد :

«بای قره چون به حوالی شیراز رسید ، با سلطان ابراهیم مصاف دادند . سلطان ابراهیم هزیمت یافته و به ابرقو آمد . بای قره پادشاه شد . چون به گندمان رسید ، احشام قشقایی ها را معلوم کرده و او را گرفتند »

( گندمان، روستایی است در بلوک سر حد شش ناحیه ی فارس، واقع در دروازه فرسنگی شمال غربی سمیرم )

فارسنامه ناصری در سال ۹۳۷ ق ( ۱۵۳۱ م ) می نویسد :

شاه طهماسب صفوی در عید نوروز به ییلاق گندمان فارس شد . چون میان امرای طوایف ( استاجلو ، تکلو ، ذوالقدر ، افشار و سایرقبایل ) کار به مجادله کشیده شده بود ، جمعی را کشت و جمعی را عنایت فرمود .

همچنین :

در سال ۹۹۷ هـ . ق (۱۵۸۵ میلادی ) یعقوب خان بن ابراهیم ذوالقدر چیچگلو – تواچی ( دَوَهچی ) در سال ۹۹۶ هـ.ق که به مملکت فارس منصوب شده و هادی شیرازی را وزیر خود کرده بود ، به فکر سلطنت افتاد .

وی به قلعه ی استخر فارس گریخت و یعقوب خان و ابوالقاسم بیک فارسی مدان نیز کشته شدند .

( تواچی «توه چی» نام تیره ای از چیچگلو که اکنون بنام «توللی» است .)

( فارسی مدّان، تحریف شده فارسامّددان است.)

ترک های ترکمن صحرا

ترکمن صحرا منطقه‌ای در شمال شرقی ایران است و مناطق بزرگی از استان‌های گلستان و خراسان شمالی را شامل می شود و شهرهای گنبد کاووس، بندر ترکمن، آق‌قلا، مراوه‌تپه، کلاله، سیمین‌شهر، گمش‌تپه، نگین‌شهر، انبار آلوم، داشلی برون ، فراغی و گلیداغ را در بر می‌گیرد.

اکثریت جمعیت ترکمن صحرا را ترکمن ها تشکیل می‌دهند . آنان به زبان ترکمنی از زبان‌های ترکی شاخه اغوز غربی سخن می‌گویند. ترکمن‌ها شاخه‌ای از ترکان آسیای میانه معروف به اُغوز یا غُز هستند که از عهد قدیم در صحراهای وسیع بخش سفلای رود سیحون و بین دریای آرال به زندگی کوچ‌نشینی روزگار می‌گذراندند.

تا حدود قرن هفتم میلادی ترکمن‌ها جزئی از قوم بزرگ ترک بودند. در این سال‌ها به دنبال اضمحلال امپراطوری گؤک تؤرک‌ها ، گروهی از ترک‌ها که اغوز نامیده می‌شدند ، از آنان جدا شده از ناحیهٔ اورخون به طرف آرال و سیردریا کوچ کردند.

واژه‌های ترکمن و ترکمان در گذشته به تمامی قبایل ترک‌تبار اغوز به‌ویژه طایفه‌های کوچ‌نشین و مسلمان گفته می‌شد که این معنا اعم از کاربرد قوم ترکمن امروزین است.

حدود ۲ درصد جمعیت ایران ترکمن هستند که معادل نزدیک به یک و نیم میلیون نفر است. ترکمن‌های ایران بیشتر در جنوب شرقی دریای خزر و در ترکمن‌صحرا و اطراف رودخانه اترک وگرگان‌رود سکونت دارند.

از لحاظ استانی، سکونتگاه‌های ایشان در استان‌های گلستان (بیشتر بخش شمالی استان)، خراسان رضوی (روستاهایی در نوار مرزی شمال استان و تربت جام) و خراسان شمالی (منطقهٔ راز و جرگلان شهرستان بجنورد) پراکنده است.

در افغانستان نیز حدود ۳ درصد جمعیت یعنی حدود ۹۵۰ هزار ترکمن هستند. ترکمن‌های افغانستان بیشتر در شمال این کشور به ویژه نوار مرزی دو ولایت فاریاب و جوزجان با ترکمنستان زندگی می‌کنند.

در گذشته ترکمن نام عمومی بسیاری از اقوام ترک‌تبار به ویژه اقوام اغوز مسلمان کوچ‌نشین بود و نه صرفاً قومی که امروزه ترکمن نامیده می‌شود و شامل طوایفی است که در شرق دریای خزر از رود جیحون تا شمال خراسان و رود گرگان سکونت داشته‌اند.

ترک های اذربایجان

در حال تکمیل است…