ائل اوبا | مرجع فرهنگ و تاریخ آذربایجان

و من آیاته خلق السّموات و الأرض و اختلاف ألسنتکم و ألوانکم إنّ فی ذلک لآیات للعالِمین

ترکان باستان – هون ها

درباره ی هونها پژوهش ها و مناقشات فراوانی وجود دارد. برخی نویسندگان آنها را مغول و یا مغول ترک پنداشته اند حال آنکه پژوهشهای اخیر ، ترک بودن آنها را به اثبات رسانده است.

ج.مارکورات(1930) ، پ.پنلیوت (1920) ، او.فرانک(1930) ، ک.نمت(1930) ، رنه گروسه(1941) ، و.ابرهارد(1942) و ج.کلاوزن(1960) و دیگران با در نظر گرفتن زبان ، آداب و رسوم هونها آنان را ترک معرفی کرده اند.

طبقه حاکم این مردم خود را هون یا خون نامیده اند. هون در زبان ترکی باستان به معنای مردم یا قبیله به کار رفته همچنان که اکنون نیز در میان ما اصلاح ائل و گون رایج است.

هون های آسیا

مناطق اطراف رودهای اورخون – سلنگا در مغولستان کنونی ومیان قاراقوم و اوردوس (مغولستان داخلی) خاستگاه اصلی هونها بوده است.

تاریخ مکتوب هونها پس از معاهده ی آنان با چین در 315 قبل از میلاد آغازمیشود.هونها که در این زمان دولتی تشکیل داده و با چین همسایه شده بودند و به آرامی نیرومند شده و دولت چین برای مقابله با آنان ، دیوار مشهور چین را بر پا کرده بود(214 پیش از میلاد).

بلندای این دیوار 15 متر ، عرض آن 9متر و طول آن 1845 کیلومتر و فاصله آن از پکن 75 کیلومتر است.

در سال 209 قبل از میلاد مته خان یا موتون جانشین پدرش تومان شد و خود را تانهو(امپراطور)خواند.مته خان شمال چین را اشغال و چینی ها را وادار به پرداخت خراج کرده و با یک شاهزاده چین ازدواج نمود.

مته خان تمام دشت های سیبری جنوبی بین دریاچه بایکال را تا رود ایرتیش تصرف کرده و همه قبائل ترک را به زیر فرمان خود درآورد.

در این زمان مغول ها ،تونقوزها و تبتی ها دیگر فرمانبردار هونها شده بودند.دولت هون متکی بر ارتشی بود که خود به ترتیب دهگان ، تابع مرکز بود.

اساس اقتصاد دولت هون را پرورش اسب تشکیل داده و همچنین این دولت خود از اجتماع قبائل و تیره های کوچکتر پدید آمده بود. خانواده نیز براساس نسبت خونی و با روش پدر سالاری اداره می شد.

در تشکیلات دولت هون توی(Toy) یا مجلسی بوده که این مجلس نیز دارای دو جناح راست و چپ و به ریاست یک بیلگه ائلیک بود. معنای قدیمی واِژه کنونی توی نیز مجلس بود.

مته خان در 174 قبل از میلاد در گذشت و پسرش گیوک یا کیوک (Kiok) – 174-160 قبل از میلاد –  به جای اوتانهو شد.

او نیز مانند پدرش نیرومند بود. به چین هجوم برده و پس از تصرف پایتخت آن ٰ با چینی ها صلح کرد و یک شاهزاده چینی را به زنی گرفت.

پس از مرگ کیوک ، کون چینی عنوان تانهو را بدست آورد. در زمان او دولت رو به سستی نهاد.چینی ها نیز پس از معاهده ی 315 قبل از میلاد ، شروع به یادگیری شیوه جنگ هونها و ایجاد دسته های سواره نظام کرده بودند.

آنها به بهانه تامین امنیت جاده ابریشم ، با 140 هزار سوار به هونها یورش بردند و آنان را مجبورکردنداز اوردوس به منطقه اورخون عقب نشینی کنند (117-127 قبل از میلاد)

پس از این رویداد ، بخشهای آباد و پربار امپراطوری هون (جونگاریا ، تورفان ، یار کندی ، کوچه و کوه های تانری ) به دست چینی ها افتاد و دولت هون برای نجات خود از فشار اقتصادی در خواست کرد تا تحت حمایت دولت چین قرار گیرد.

در این زمان چیچی برادر تانهو(حوخا) به مخالفت با این تصمیم برخاست. در نتیجه دولت هون به دو قسمت تقسیم شد ، دولت مستقل چیچی در شمال و دولت تحت الحمایه چین در جنوب(55-45 قبل از میلاد)

چیچی در سال 51 قبل از میلاد به غرب و شمال ایلغار هجوم آورده و ترکستان و بخش آسیای مرکزی امپراطوری را بچنگ آورد. با این حال او و خانواده اش در سال 36 قبل از میلاد بر اثر یورش چینی ها جان باختند.

در سال 18 میلادی هونها در زمان تانهو(یو) سر به شورش برداشته و توانستند با شکست چینی ها ، استقلال خود را به دست آورده و دوباره بر سرزمین های میان منچوری تا کاشغر حاکم شوند.ولی پس از مرگ یو در 46 میلادی اختلافات داخلی دوباره آغاز شد ، همزمان قحطی و گرسنگی هونهای جنوبی را می راند (48 میلادی)

کشور هون شمالی شامل مغولستان خارجی و مستقل بود ولی کشور هون جنوبی در مغولستان داخلی تابع چین بود.

هونهای شمالی در سالهای 73-91 میلادی از چینی ها ودر مشرق از (سی ین پی)ها شکست خورده و به آرامی بسوی غرب مهاجرت کردند. شورشهای داخلی در کشور هون جنوبی نیز وضعیت را بدتر کرد ، سرانجام این کشور در سال 216 میلادی توسط چینی ها به 5 استان تقسیم شده و برهر کدام یک (قوماندان) یا فرمانده چینی گمارده شد.

هون های اروپا یا غربی

هون های اروپا از نسل هون های آسیا هستند. اینان در 350 میلادی به طرف غرب مهاجرت کرده اند ابتدا منطقه ی آلان (میان دریای خزر و دریاچه آرال)را بدست آوردند سپس در سالهای 365-355 میلادی به شمال دریای خزر وارد شده و پس از عبور از رود ولگا به شمال دریای سیاه رسیدند.

در اینجا آنها گوت های شرقی را شکست داده و گوت های غربی را وادار به عقب نشینی کردند این سرآغاز کوچ های بزرگ در اروپا بود . در سال378 میلادی هونها به رهبری بالامیر و با اقوام تابع خود یعنی آلانها ، گوت ها و ژرمن های تایفال ، از رود دانوب گذشته و تا تراکیا پیش رفتند علاوه بر این جناح ، شرق سپاه هون به رهبری باسیق و قورسیق از راه قفقاز وارد آناتولی شده وبا تصرف یکایک شهرها تا سوریه پیش روی کردند(395 میلادی).

این نخستین حضور ترکان در آناتولی است.در سال 400 میلادی اولدوز خان (پسر یا نوه بالامیر) رهبرهونهای غربی ، اروپا راتحت فشار گذاشته و اساس سیاست هون را برمبنای فشار بر بیزانس ودوستی با روم نهاد.

علت این سیاست آن بود که رومیان در معرض ایلغار و چپاول ژرمن هایی قرار داشتند که خود دشمن هون ها بودند.از این رو بود که در یورش راداگس به روم ، اولدوز کشور روم را نجات داد ، و راداگس دستگیر و اعدام شد(406میلادی).

در سال 410 میلادی اولدوز درگذشت و قاراتون یا قارادون امپراتور هون شد ، قارادون بیشتر با مسائل خاور مشغول بود.

درسال 422 میلادی روآ امپراتور هون شد ، او سه برادر به نام های مونجوق یا مینجیق ، آیبارس و اوکتار داشت.

به علت درگذشت زود هنگام مونجوق که پدر آتیلا بود ، هر یک از برادران الئیک یا رهبر یک جناج شدند. روآ در همان سال تحرکات بیزانس را در کشور هون بهانه کرده ، به آنجا ایلغار آورده و آنان را واداربه پرداخت خراج کرد.

روآ در سال 434 میلادی درگذشت و آتیلا جانشین او شد. آتیلا در این زمان چهل سال داشت و دارای تجارب و توانایی های نظامی و حکومتی لازم بود. او در آغاز کشوررا همراه با برادرش بلئدا”bleda” اداره میکرد. به تدریج آتیلا همه کارها را در دست گرفت ، عموهایش آیبارس و اوکتارهر کدام جناح های شرق و غرب را رهبری میکردند. بلئدا در سال 434 میلادی درگذشت و آتیلا امپراتور بلامنازع  شد.

در سال 434 میلادی آتیلا در کنستانتینا واقع در شمال رود دانوب ، پیمان سازشی با نماینده بیزانس امضاء کرد. برطبق این پیمان ، خراج دولت بیزانس دوبرابرافزایش یافت و تجارت دوکشوربه شهرهای مرزی محدود شد.

بیزانس متعهد شد فراریان و پناهندگان هون را نپذیرد. در این سالها قبائل و مردمان زیرتابع آتیلا بودند: ژرمن ها ، اسلاوها ، آلان ها ، سارماتها ، فین و اوغوزها و همچنین قبائل ترکی چون هون ها ، بئش اوغورها ، آلتی اوغورها ، اون اغورها ، شاراغورها ،آکاتیرها( در غرب آزاق) ، سابارها (در شرق ولگا). تقریبا چهل و پنج قوم مختلف در فرمان آتیلا بودند.

کوچ و ایلغاراقوام مختلف به امپراتوری روم و فشارو یغمای آنها موجب شورش روستایین شده و امپراتوری برای سرکوب این شورش ها ، از هونها کمک خواست.

هونها نیز مداخله کرده و شورش ها را سرکوب کردند.ازجمله زمانی که بورگوندها به فرماندهی پادشاهشان گوندیکار به بلژیک ایلغار آوردند، با هون ها روبه رو شدند.در این جنگ اوکتار فرمانده قشون هون بود.جنگ به کشته شدن پادشاه بورگوندها به همراه بیست هزار سربازش انجامیدوبه موضوع داستان نیبه لونگن(Niebe Lungen) افسانه ملی آلمانها تبدیل شد.

درسال 441 میلادی به علت عدم رعایت معاهده صلح کنستانتیا از طرف بیزانس، آتیلا نخستین سفرش را به سوی تراکیا آغاز کرد ولی این ایلغار با میانجی گری دولت روم متوقف شد.

بنابر نوشته پریسکوس مورخ بیزانس ، یک چوپان هون شمشیر گمشده آرش ، خدای جنگ را یافته و به آتیلا داده بود. از این رو هیچ نیرویی توانایی مقابله با آتیلا را نداشت. بنا به نوشته این موزخ در این زمان نیز همه ژرمن ها به فرمان آتیلا بودند و وتا دریای شمال و سواحل مانش ، همه سرزمین ها در قلمرو هون داخل شده بود.

درسال 447 آتیلا ایلغار دوم را آغاز کرد چرا که بیزانس پناهندگان هون و خراج مقرر را تحویل نداده بود.آتیلا در زمان کوتاهی پایتخت بیزانس را محاصره کرد.درست در همین زمان کشیش آناتولیوس موفق شداز طرف امپراتور بیزانس با آتیلا ملاقات کرده و پیمان صلحی را امضا کند (صلح آناتولیوس).

برطبق این پیمان خراج بیزانس به سه برابر رسیدوقسمتهای مهمی از قلمرو بیزانس در جنوب دانوب ، به هون ها داده شد.

همچنین مقرر شد که شش هزار پوند طلا به عنوان خسارت جنگ ، به هونها پرداخت شود.تئودوزیوس امپراتور بیزانس نمیتوانست 2100 پوند طلاخراج سالانه را بپردازد.از این رو برای نابودی آتیلا نقشه سو قصدی را ترتیب داد.او شخصی بنام بیگیلا رامامور این کار کرده و اورا با هیئتی که پریسکوس مورخ نیز در آن شرکت داشت ، به نزد آتیلا فرستاد.آتیلا به وسیله ائده کون (Edekon) از اعضای هیئت ،از نقشه ترور آگاه شد و در دادگاه علنی بیگیلا را وادار به اعتراف کرد.

آتیلا هیچ یک از اعضای هیئت را کیفر نداد ولی نامه ای تحقیر آمیز برای امپراتور فرستادکه در آن چنین آمده بود:

«تئودوزیوس نیز مانند آتیلا فرزند یک پدر نجیب زاده است.آتیلا اصالتی را که از پدرش مونجوق گرفته ، پاس داشته ولی تئودوزیوس خود را خراجگذار آتیلا کرده وبه شکل برده در آمده است.تئودوزیوس نتوانسته شرافت بردگی را نیز پاس بدارد چرا که خواسته به جان اربابش آتیلا سو قصد نماید.»

امپراتور بی درنگ هیئتی را برای عذرخواهی اعزام کرد.این هیئت به پایتخت آتیلا در مرکز مجارستان آمده و آتیلا را ساکت تر و آرامتر از آن دیدند که میپنداشتند، این آرامش را علتی بود اوسیاست خود را تغییر داده بود.زمان حمله به روم فرارسیده بود.

درسال 425 میلادی هونوریا خواهر امپراتور روم ، برای آتیلا انگشتر نامزدی فرستاد.آتیلا با پذیرش این پیشنهاد، نیمی از امپراتوری و یا شرکت در اداره کشور رابه عنوان جهیزیه ازدواج خواستار شد.والنتینیانوس امپراتور روم و سپهسالارش ائتیوس (Aetius) این پیشنهاد را رد کردند و این موجب شد که آتیلا با دویست هزار سپاهی به گالیا سرزمین متحد و حامی روم یورش برد.

هون ها نصف قشون آتیلا و اقوام تابع دیگر نصف بقیه را تشکیل می دادند.قشون آتیلا از رود رن گذشته وبه گالیا وارد شدوتا شهر اورلئان در نزدیکی پاریس پیش رفت.در این زمان سپاه دویست هزارنفری روم به فرماندهی ائتیوس وارد جنگ با آتیلا شد.در این نبرد سنگین که 24 ساعت به طول انجامید.یکصدو شصت و پنج هزار سرباز کشته شدند.هر دو سپاه تلفات سنگینی داده و لاجرم عقب نشستند.

درسال 453میلادی آتیلا با یکصدهزار سپاهی به روم ایلغار آورد و شهر راونا پایتخت وقت روم را به خطر انداخت ، سنا و امپراتور روم بیمناک شده و خواستار سازش به هر بهای ممکن شدند.با این هدف هیئتی به ریاست پاپلئوی مشهور اعزام کردند.

این هیئت در اردوگاه آتیلا، و در برخورد گاه رودخانه های مینسیو و پو پذیرفته شدند.آنها حالت تسلیم روم را به اطلاع آتیلا رسانده و خواستند تا آتیلا روم را تحت حمایت خود بگیرد.آتیلا این پیشنهاد را پذیرفته و با سپاهیانش بازگشت. او در اندیشه جنگ با ساسانیان و نشستن بر تخت امپراتوری جهان بود.درست در این کشاکش شبی(احتمالا شب زفاف) خون از دهان و بینی اش بیرون زد و جان باخت(456میلادی).

کتابهای بسیاری درباره آتیلا نوشته شده است، نویسندگان متعصب مسیحی در اروپای قرون وسطی ، اورا نماد آدمکشی و خشونت معرفی کرده اند.درنیم قرن اخیر پژوهش های بیطرفانه تاریخی ، اغراق آمیز بودن این ادعاها و دروغ بودن بسیاری از آن ها را ثابت کرده است.پس از مرگ آتیلا سه پسرانش ایلک، دنگیزک(دریا) و ایرنک که از ملکه آریق قان بودند، نتوانستند جای پدر را پر کنند، ایلک در جنگ با ژرمن های نافرمان در اتریش کشته شد.دنگیزک در جنگ برای وحدت امپراتوری ، توسط یک بیزانسی کشته شد.ایرنک نیز با سپاهیانش به کرانه های باختری دریای سیاه عقب نشینی کرد.

پس از این رویدادها هونها به دو دسته غربی و شرقی تقسیم شدند.کوتریغورها  در شمال غربی دریای آزوف و اوتریغورهای یکجا نشین در مصب رود دن به دریای سیاه . اینان با تحریک بیزانس به جنگ با یکدیگر پرداختند و سرانجام در نیمه دوم سده شش میلادی دربرابر ایلغار آوارها شکست خورده و به فرمان آنان در آمدند، از این زمان آوارها بر دشت های روسیه جنوبی حاکم شدند.

ایرنک نقش مهمی در انسجام مجارها و بلغارها برای برپایی دولت در اروپا داشت. در دربار آتیلا زبانهای ترکی ، گوتی ، ولاتین رواج داشت چرا که هر سه قوم صاحب منصبان عالی رتبه ای داشتند.

هون های خاورمیانه یا هون های سفید (هپتالها یا هیاطله )

هون های خاورمیانه یا هپتالها از آمیزش هون ها و آوارها به وجود آمدند.اینان در سال 350 میلادی از جوان – جوان ها جدا شده ،ابتدا به جنوب قزاقستان آمده وسپس به افغانستان و خاور ایران ایلغار آوردند. هون های سفید موجب شدند تا در سال 350 میلادی هون های غربی به اروپا کوچ کنند.

هپتالها سرزمین سغدیان را به چنگ آورده و سپس ایران را زیر فشار قرار دادند ولی شاهپور دوم موفق شد پیمان صلحی را با آنان منعقد سازد ، این پیمان سه نسل دوام آورد.هپتالها در زمان بهرام گور، با گذر از رود جیحون به ایران یورش بردند (427 میلادی )ولی بهرام گور موفق شد جلوی پیشروی آنان را بگیرد.

در واپسین سالهای پادشاهی یزگرد سوم ، هپتالها دست به دخالت در امور داخلی ایران زدند و گون خان موفق شد با حمایت از ولیعهدی پیروز اورا بر تخت پادشاهی بنشاند (459 میلادی).

در سال (484 میلادی)هپتالها یا خان های افتالانوس همان پیروز پادشاه ساسانی را شکست داده وکشتند.نام افتالیت نیز به واسطه نام همین خاقان به آنها داده شدو تا انقراض دولت آنها (557 میلادی) دوام آورد.

در این جنگ ساسانیان مغلوب هپتالها شده و تن به پرداخت خراج دادند.در این میان مزدک در ایران ظهور کرده و موجب بروز نا آرامی هایی در ایران شد.قباد ،پادشاه ایران آیین مزدک را پذیرفته و به همین علت نیز از پادشاهی برکنار شده و به هپتالها پناهنده شد(496 میلادی).

فرمانروای هون قباد را با سی هزار قشون به ایران فرستاده و تاج و تخت را به او برگرداند .قباد نیز با تدابیر مختلف ، آیین مزدکی را برانداخته و به کشتار طرفداران او پرداخت(499 میلادی).

هپتالها همچنین ترکستان شرقی و شمال هند را تصرف کرده بودند ولی انوشیروان همراه با ایستمی خان، خاقان گوگ ترک غربی ، هپتالها را شکست دادهو قلمرو آنان را میان خود تقسیم کردند(557میلادی).

مرکز هپتال ها کابل بوده و موجودیت خود را تا اواسط سده هفتم میلادی در هندوستان حفظ کردند.

منبع : تاریخ مختصر ترک ، دکتر جواد هیئت ، ترجمه پرویز زارع شاهمرسی ، نشر پینار