نشریه الکترونیکی ائل اوبا

و من آیاته خلق السّموات و الأرض و اختلاف ألسنتکم و ألوانکم إنّ فی ذلک لآیات للعالِمین

کاخ کوروش در پاسارگاد در سال 1343 ساخته شده است.


لینک مطلب : http://eloba.ir/?p=778

روایتی از جعلیات دانشمندان آمریکایی.

کاخ ساخته شده در محوطه پاسارگاد که آن را به کوروش منتسب می کنند به وسیه باستان شناسان آمریکایی در سال 1343 ساخته شده است و یک بنای باستانی نیست.

دانش باستان شناسی در ایران پدیده ای وارداتی است که از طرف دانشگاه های غربی و به خصوص آمریکایی به ارمغان آمده است. این ارمغان مدرن در ظاهر ابزاری برای کشف رازهای دنیای باستان و کمک به کشف حقایق پنهان است، اما استفاده ابزاری نظام آمریکایی از آن به شدت جانبدارانه بوده است. به طوریکه جعل و فریبکاری را در بسیاری از تحقیقات خود به جای حقایق مکشوف نشانده اند.
بر جعلیات دانشگاه های اروپایی و آمریکایی سکوت ممتدی در دستگاه های فرهنگی و به خصوص در سازمان میراث فرهنگی و گردشگری حکمفرما بوده است که متاسفانه هنور هم ادامه دارد. نه تنها سکوت ادامه دارد، بلکه در بسیاری دوره ها بر فریبکاری های دانشگاه های آمریکایی مهر تایید نیز زده شده است. یک روز استوانه کوروش که تردیدهای جدی در باره اصالت آن وجود دارد به ایران آمده و به نمایش گذاشته می شود و روز دیگر رییس سازمان میراث فرهنگی کشور با افتخار از بازگرداندن جاک مجعول شیردال سخن می گوید.
یکی از این جعلیان بزرگ و خارج از تصور کاخ کوروش در محوطه پاسارگاد است که جعلی بودن را با ادله بسیار می توان اثبات کرد. اینکه چگونه دانشگاه های غربی به خود اجازه می دهند در ایران کاخی جعل کنند(نه یک جام، کتیبه و یا شی کوچک) در نگاه اول باورکردنی نیست.

بررسی تاریخ سازی فریبکارانه در «پاسارگاد» هر انسان منصفی را قانع می‌سازد که یک کانون توطئه‌گر لانه کرده در دانشگاه های آمریکا چگونه به کار زشت جعل آثار تاریخی برای منحرف کردن ذهن مردم پرداخته است.

بررسی شخصیت تاریخی «کوروش» به عنوان پادشاه هخامنشی و کسی که بابل را فتح کرد، یهودیان را آزاد نمود و سلسله موسوم به هخامنشی را بنیان گذارد، با توجه به آرایه‌های مادی تاریخی قابل اثبات و پرهیز از خیالبافی، ما را با یکی از حقایق هولناک در زمینه خیانت فرهنگی و دروغ پردازی آشنا می‌کند. این جنایت فرهنگی به وسیله یک مورخ غربی به نام «دیوید آستروناخ» انجام شده است. آستروناخ در فاصله سال‌های 1340 تا 1343 در مجموعه پاسارگاد کاخ‌هایی ساخت و آنها را به کوروش هخامنشی در 2500 سال پیش نسبت داد تا به این شخصیت مورد علاقه یهودیان هویت تاریخی مادی و قابل اثبات بخشد. برای اثبات این جعل به تصاویر و توضیحات مرتبط با آن، توجه فرمایید.(برهان)

 

تصویر شماره1

95941_905

این تصویر سکه‌های یافته شده در مجموعه پاسارگاد را نشان می‌دهد که به کل یونانی هستند.

تصویر شماره 2

95942_929

یک مجسمه بدون نوشته را به صرف داشتن بال و ارتباط دادن آن با ذوالقرنین قرآن به کوروش نسبت داده اند، اگرچه باستان شناسان آمریکایی نیز در خفا آن را کوروش نمی دانند. «تفاوت دیگر میان تخت جمشید و پاسارگاد در مضامین مجسمه‌ها است. در کاخ R همزادی که چهار بال و لباسی ایلامی بر تن و تاجی بیگانه و احتمالاً مصری بر سر دارد در آستانه در ایستاده است. عده‌ای این نقش را تصویر کوروش دانسته‌اند که پنداشتی کاملاً خطا است.»[2]
دانشگاه های غربی برای پاسارگادسازی دست به دامن چند دانشمند خود شدن که یکی از آنها هرتسفلد بود. این کار به دلیل وسیع بودن دامنه جعل، دل هر جاعلی را وحشت زده می‌کرد. هرتسفلد که در ابتدا برای این کار درنظر گرفته شده بود از انجام آن سر باز زد و هزینه آن را نیز پرداخت. گزارش هرتسفلد از محوطه موسوم به پاسارگاد برای جاعلین پشت صحنه‌، جالب نبود و آن‌ها اقدام وی را برنتابیدند، زیرا برای اجرای نقشه پاسارگادسازی اعلام آمادگی نکرد و پاسارگادسازی را بسیار زشت و سرزنش آیندگان را بسیار عظیم می‌دانست، به همین دلیل از آن سر باز زد و به همین خاطر به جرمی که بیش‌تر به یک شوخی شبیه بود از ایران اخراج شد. وی را به قاچاق اشیای عتیقه متهم کرده و از ایران اخراج کردند. لازم به ذکر نیست که اگر شیوه بر مجازات عاملان غربی اشیای عتیقه باشد، باید انبوه از مستشرقین، سیاست‌مداران و جهانگردان غربی را مجازات نمود. هرتسفلد به شکل مرموزی در حالت انزوا درگذشت. وی در اواخر عمر با آگاه از خطری که او را تهدید می‌کرد، نوشت: «اوضاع روز به روز بدتر می‌شود و دیگر بازگشت به آلمان هم برایم بسیار دشوار است، وضع خطرناکی است و هیچ امیدی برای تحقیقات علمی با تفکر آزاد وجود ندارد.»[3]

*جعلیات در پاسارگاد

تصویر شماره 3

95943_788
وجود اثر ماشین بر سنگ‌های بنای موسوم به کاخ S در مجموعه پاسارگاد که نشان از نوساز بودن آنها دارد. سازندگان بنا هرجا به کمبود مصالح برخورده‌اند (مصالح پاسارگادسازان از غارت معبد یونانی جنوب تخت جمشید که به آن اشاره می‌شود، تأمین شده است) یا کار را رها کرده و یا تا حد امکان به ساختن مصالح با استفاده از ماشین‌های جدید پرداخته‌اند. این کار که به چند پایه ستون محدود می‌شود نمی‌تواند این جورچینی را پوشش دهد و خلا عدم وجود آوار، دیوارها، سرستون، پنجره و … را پر نماید.

تصویر شماره 4

95944_957

این عکس هوایی نشان می‌دهد که محوطه مورد اشاره تنها یک دشت کاشت چغندر بوده است. دانشگاه های غربی از این دشت صاف و دست نخورده برای ساختن یک کاخ جعلی و منتسب کردن آن به کوروش استفاده کرده اند.

تصویر شماره 5

95945_481

این تصویر که تنها چند لاشه سنگ است و نه بیش‌تر، آستروناخ، کوشک B نام نهاده است. عملیات پاسارگادسازی آستروناخ در فاصله این بنا تا زندان سلیمان شکل گرفت. این بنا غیر از این کف نصفه نیمه، چیز دیگری برای ارائه ندارد.

تصویر شماره 6

95946_175

آستروناخ برای پاسارگادسازی تصمیم می‌گیرد که محل مزبور را با دیوارکشی از دید مردم پنهان کند. در این تصویر گرداگرد محل را دیواری کشیده‌اند تا آن را از چشم‌های کنجکاو مردم محلی مخفی کنند. چنان‌که شاهدیم تعدادی از پایه ستون‌ها کار گذاشته شده و قلمه ستون‌هایی که گویی با کامیون به این‌جا حمل شده‌اند در گوشه‌ای روی هم انبار گشته‌اند تا در جایی که آستروناخ معین می‌کند، کار بگذارند. این کاخ هم اکنون به کاخ پی(P) موسوم است. به محل بنای موسوم به زندان سلیمان در قسمت بالا و راست تصویر توجه فرمایید.

تصویر شماره 7

95947_509

تصویر شماره 7 ادامه کار پاسارگادسازی را به خوبی نشان می‌دهد. کف سازی، چیدن پایه ستون‌ها و کاشتن قلمه ستون‌ها بر دشت صاف محوطه در حال پیشرفت است. عدم شفته ریزی برای پی، نشان می‌دهد که سازندگان برای اتمام کار شتاب داشته‌اند.

تصویر شماره 8

95948_159

چنان‌که در این تصویر به روشنی می‌توان دید، قلمه ستون‌هایی که به محل آورده شده‌اند در حال استقرار هستند. پایه ستون‌ها بسیار صاف، یک دست و در واقع پایه ستون‌هایی تازه تراش اند. شکل خاص شال، ستون‌های یک بنای یونانی را نشان می‌دهد که در بناهای کهن منطقه از جمله در تخت جمشید، نمونه ندارد. به این معنی که بنای تخت جمشید که دارای آرایه‌های آشوری است با بنای کاخ P که دارای آرایه‌های یونانی است، متفاوت است. بنای زندان به خوبی قابل مشاهده است.

تصویر شماره 9

95949_949

کار پاسارگادسازی به خوبی ادامه دارد. قلمه ستون‌ها در دشت بر یک جورچینی ساده کاشته می‌شوند و کار دنبال می‌شود.

تصویر شماره 10

95950_440

در این تصویر با اتمام کار، دیوار اطراف برچیده شده و بنا آماده رونمایی است. آستروناخ توانسته است برای کوروش یک کاخ بنا کند که البته تنها شامل چند قلمه ستون و پایه ستون می‌شود. نه اثری از دیوار، آوار و نه اثری از سایر قسمت‌های ضروری برای یک کاخ مانند سرستون و … وجود دارد اما به ظاهر همین جورچینی ساده نیز برای تحمیق عده‌ای کافی است!

تصویر شماره 11

95951_415

چنان‌که شاهد هستیم، بر دشت صاف منطقه و کاملاً هم عرض با زمین‌های اطراف، کاخی برای کوروش بنا شده است که به خوبی جعلی بودن آن قابل اثبات است. بدین ترتیب بدون حتی یک سانتیمتر حفاری با چیدن چند قطعه سنگ برای کوروش کاخی ساخته شده است که هیچ اثری از لوازم مرسوم یک بنا در آن وجود ندارد. نه دیواری، نه سرستونی، نه در و درگاه و نه هیچ چیز دیگری. تنها چند پایه ستون و چند قلمه ستون به چشم می‌خورد و بس. با این حال برخی در ایران دوست دارند باور کنند که این جورچینی کودکانه متعلق به کوروش است. این بنا با این وضعیت ناقص که تردیدی در جعلی بودن آن وجود ندارد به سرعت به ثبت جهانی یونسکو نیز رسیده است و احتمالاً برخی در ایران آن را دست‌آوردی ملی می‌دانند. چرا یونسکو مشتاق‌تر از باستان پرستان ایرانی برای ثبت جهانی این بنا بوده است؟

تصویر شماره 12

95952_711

چنان‌که گفته شد، دامنه جعل در پاسارگاد حد و مرزی نمی‌شناسد. در این کتیبه که با کمال شگفتی می‌بینیم که رو به کاخ کوروش باز می‌شده است! شاهد غلط املایی هستیم. یعنی این شاه که سند حقوق بشر منتشر می‌کرده از معرفی خود بدون غلط املایی عاجز است. «درباره این‌که چه کسی این کتیبه را نقر کرده عقاید مختلفی وجود دارد. به عقیده بنده اگر خود کوروش این کتیبه را نوشته بود امکان نداشت اجازه دهد این اشتباه در کتیبه باقی بماند و حتماً با تعمیر سنگ اشتباه را جبران می‌کرد.[4]

تصویر شماره 13

95953_768

همین سنگ کتیبه‌دار که در تصویر شماره 12 نشان داده شد بر هیچ استوار شده است و به جایی متصل نیست، این موضوع به راحتی نشان می‌دهد که متعلق به این محل نبوده و از جای دیگری به این‌جا منتقل شده است. چنان‌که می‌بینیم کاخ موسوم به P نه کاخی 2500 ساله که بنایی ساخته شده به وسیله آستروناخ در سال 1343 هجری شمسی است.

تصویر شماره 14

95954_314

این تصویر، کاخ موسوم به S را نشان می‌دهد که به کاخ بارعام معروف است! در این‌جا نیز با ریختن تعدادی قلمه ستون برای کوروش کاخی دیگر ساخته‌اند. تنها تک ستون بلند در کل این محوطه در این کاخ مورد استفاده قرار گرفته است.

تصویر شماره 15

95955_239

این نقشه (کاخ S) را آستروناخ تهیه کرده که شامل کاخی با 116 ستون می‌شود. از این همه ستون تنها یک ستون بلند باقی مانده است. در جنوب غربی تخت جمشید معبدی یونانی وجود داشته است که اکنون از آن چیزی باقی نمانده است. در واقع تمام اجزا این محوطه که به بزرگی تخت جمشید بوده به پاسارگاد منتقل شده است.

تصویر شماره 16

95956_544

در این تصویر چنان‌که مشاهده می‌کنید در قسمت جنوب غربی تخت جمشید با یک بنای به وسعت تخت جمشید مواجه‌ایم که اکنون اثری از آن وجود ندارد و تمام مصالح آن به جز تعدادی پاره سنگ را برای ساختن کاخ‌هایی برای کوروش به پاسارگاد منتقل کرده‌اند. این بنا یونانی بوده و کتیبه‌های یونانی زیادی با اسامی خدایان یونانی از آن به دست آمده است. این بنا برای جعل پاسارگاد به مصرف رسیده و از بین رفته است. چنان‌که پیش‌تر اشاره شد شکل شال ستون‌های پاسارگاد کاملاً یونانی هستند.

تصویر شماره 17

95957_420

این تنها ستون باقی مانده که ذکر آن گذشت در رسامی‌های قدیمی در نزدیکی تخت جمشید دیده می‌شود و آستروناخ در کاخ S به کار برده است.

تصویر شماره 18

95958_257

این تصویر که در ابتدای نوشتار بدان اشاره شد و شخصی بالدار با لباس عیلامی را نشان می‌دهد، بهانه عده‌ای برای کوروش دانستن آن و ارتباط دادن کوروش با ذوالقرنین که در قرآن کریم آمده، تبدیل کرده است. از این‌گونه تصاویر در بین النهرین و ایران فراوان وجود دارد و همه آن‌ها بسیار قدیمی‌تر از دوره موسوم به هخامنشی هستند.

تصویر شماره 19:

95959_458

این نقش آشوری، نمونه‌ای از نقش‌های با انسان‌های بالدار است که البته شاید باستان پرستان ایرانی بخواهند همه آن‌ها را ذوالقرنین و ذوالقرنین را نیز کوروش معرفی کنند، اما بدون شک با ادعاهای بی‌پایه و اساس نمی‌توان حقیقت و مجاز را درهم آمیخت. بدین ترتیب در مجموعه پاسارگاد یک جعل وحشتناک و یک دروغ پردازی بی اساس روی داده است.

چنانکه به خوبی مشخص است، دانشگاه های آمریکا و محققان آن از هیچ جعلی فروگذار نکرده اند. این کار از غرب بعید نیست اما چرا سازمان میزاث فرهنگی و گردشگری در مقابل این همه جعل سکوت کرده است؟

منابع:

برهان – سخن آنلاین

[1]. آستروناخ – پاسارگاد – 252

[2]. هرتسفلد – ایران در شرق باستان – صفحه 262

[3]. هرتسفلد – نامه‌ای به برستو – هشتم آوریل 1925

[4]. شاپور شهبازی-پاسارگاد-صفحات 52 و 82