استان آذربايجان غربى به علت قرار گرفتن بين چهار كشور تركيه، عراق، جمهورى آذربايجان و ارمنستان از موقعيت حساس امنيتى برخوردار بوده است با پيروزى انقلاب اسلامى و سقوط كلانتریها و اماكن نظامى و ساواك سيستم امنيتى رژيم در استان به طور كل از هم پاشيده شد و مردم مسلح شدند در اين ميان گروههاى غير اسلامى و منحرف به صفوف مردم رخنه كردند. و اين استان جولانگاه برخى از گروهكهاى مخالف انقلاب اسلامى گرديد.
احزاب کرد به جاى همكارى و همراهى با انقلاب در صدد مقاومت در برابر حكومت نوپاى جمهورى اسلامى برآمده و با خلع سلاح پاسگاههاى ژاندارمرى و حمله به پادگان مهاباد و تخليه انبارهاى سلاح و مهمات پادگان پسوه و تسخير شهرستان اشنويه، نقده، بوكان و روستاهاى اطراف بر اوضاع مسلط شدند. احزاب چپ در تاريخ 31 فروردين 1358 نيروهاى مسلح خود را به نقده برده و قريب بيست هزار كرد مسلح در وسط اين شهر ترك نشين به تظاهرات پرداختند.
آنان مىخواستند مسلحانه بر نقده مسلط شوند زيرا نقده دروازه آذربايجان و براى تسلط به اشنويه، جلديان و پيرانشهر حياتى بود. لذا مسلحانه وارد نقده شدند و قدرتنمايى نموده و روستاهاى زيادى را در اطراف نقده مورد هجوم و كشتار قرار دادند.
حزب دمكرات کردستان
اين حزب در بحبوحه جنگ جهانى دوم با شعار خودمختارى براى كردستان، دموكراسى براى ايران تشكيل شد. مقايسه مواضع حزب دموكرات در روزهاى آخر حكومت شاه و اقدامات پس از پيروزى انقلاب اسلامى ماهيت آن را روشن مىسازد. چهار روز پس از فرار شاه از كشور حزب دموكرات اعلام مىكند كه خواستهاى ملى خلق كرد در چارچوب ايران آزاد قابل حل است. بلافاصله پس از پيروزى انقلاب مواضع سياسى كارانه حزب دموكرات مسلحانه و نظامى مىشود. از راديو مهاباد كه در جريان انقلاب به دست ايشان افتاد، مرتبا همه نيروهاى ضد انقلاب و به اصطلاح مترقى را به مبارزه مسلحانه عليه انقلاب دعوت مىكند.
على قاضى فرزند قاضى محمد در آلمان حكومت خودمختار در تبعيد را تشكيل مىدهد. نقلاب مهاباد به رياست امام جمعه شيخ عزالدين حسينى نام «دفتر ماموستا» مىگيرد و شيخ عزالدين با اسكورت مسلح گروه پيكار در خيابانها حركت مىكند.
يكى از برنامههاى ديرين حزب دموكرات، نفوذ به آذربايجان و اتصال دو منطقه بحرانى مهم بود. بحران كردستان از تاريخ 20 تيرماه به آذربايجان غربى كشيده شد و عدهاى از فئودالهاى منطقه عليه انقلاب و دولت مركزى قيام كردند و حزب دموكرات نيز به پشتيبانى از اين فئودالها وارد معركه شد.
حزب کومله کردستان
اين حزب كه نخستين حزب سياسى به معناى كامل كلمه در نواحى كردنشين ايران بود كه بر پايه ملى گرائى كردى شكل گرفته بود وبعدها بنابه ضروريات زمان با ايجاد تغييراتى در برنامهها و خط مشى خود به حزب دمكرات تبديل شد. با پيروزى انقلاب اسلامى دوباره اين حزب با عنوان سازمان انقلابى زحمتكشان كردستان ـ كومله پاى به عرضه ظهور گذاشت. نشريه «شورش» ارگان سازمانى اين گروه بود.
هدف كومله تأسيس حكومت ماركسيستى از طريق قيام مسلّحانه دهقانان بود و در راه رسيدن به اين هدف اميدوار بود كه از شورش دهقانان كردستان آغاز نموده سپس با بهرهگيرى از اختلافات و خصوصيات قومى مردم عرب و ترك و غيره آتشى را در تمام كشور برافروزد.
مهمترين حادثهاى كه اين گروهكها باعث و بانى آن شدند، حادثه قارنه بود. قارنه دهى كوچك و كردنشين بين نقده و جلديان است كه حزب دموكرات و يا احزاب چپ در آن قدرت داشتند.
در جلديان و اشنويه و پيرانشهر پادگانها و پاسگاههاى ارتش و ژاندارمرى وجود داشت و عدهاى از جوانمردان ترك و ژاندارمها و ارتشيها براى رفتن به سر كار خود بايد اين روستاى قارنه مىگذشتند. اما در مدت شش ماه عوامل مزدور در اطراف قارنه كمين كرده بودند و رهگذران را گرفته و مىكشتند و غارت مىكردند و سر مىبريدند.
حتى كار بجايى رسيده بود هنگامى كه كسى مىخواست از نقده به جلديان برود، مجبور بود كه در پناه يك تانك در جلو و يا تانك در عقب حركت كند تا در اطراف قارنه مورد كمين قرار نگيرد.
به مدت شش ماه اين حمله ها و هجومها در اطراف قارنه عليه تركها و سربازان و ژاندارمها در خط نقده به جلديان صورت مىگيرد. آخرين بار هنگامى كه هيجده نفر از تركهاى نقده از جلديان برمی گشتند در نزديكی هاى قارنه به آنها حمله می شود و هر هيجده نفر را می كشند و سر آنها را می برند و بدنشان را قطعه قطعه مىكنند و در وسط جاده مىاندازند. فقط يكى از آنها جان سالم به در می برد و خود را به نقده می رساند و از جنايتى كه گذشته است مردم را آگاه می كند.
زن و بچه، كوچك و بزرگ از شهر نقده به طرف قتلگاه سرازير می شوند. هنگامى كه برادران و شوهران و بستگان خود را قطعه قطعه مىبينند تحريك مىشوند، شيون و داد و فرياد بلند مىشود. اين داغديدگان ترك عده ای به نقده مىروند و عده ای به جلديان و پيرانشهر، و اقوام خود را خبر مىكنند كه چنين جنايتى در گرفته است. اطرافيان و كسان اين كشته شدگان بيگناه جمع مىشوند، و به قارنه حمله مىكنند و سى و سه نفر را در قارنه مىكشند و بدين ترتيب انتقام مىگيرند.
آذربايجان غربى منطقه اى است پر ماجرا كه در طول تاريخ بارها مورد تاخت و تاز آشوبگران داخلى و تجاوزگران خارجى قرار گرفته است. چه بسا آبادي ها و مردم آن در اثر نبردهاى بىرحمانه از بين رفتهاند. اما پس از فرو نشستن هر يورشى سربلند كرده و سازندگى و آبادانى جريان پيدا كرده است. با پيروزى انقلاب اسلامى گروه و جمعيتى به نام مردم مظلوم كردستان اسلحه به دست گرفته و در صدد فتح اغلب شهرهاى اين استان برآمدند، اگر چه هيچوقت به مقصود پليد خود نائل نيامدند اما در حمله و تجاوز عده اى از اهالى منطقه كشته و مجروح شدند.
چه خونهاى بىگناهان كه در اين ديار به زمين نريخته است. دموكرات و كومله بعد از پيروزى انقلاب شهرهاى مهاباد، بوكان را متصرف و براى تسخير بقيه شهرها در تلاش بودند، ولى پايدارى و ايستادگى مردم مانع شد كه آنان به اهداف شوم خود برسند، لذا براى انتقام گرفتن از مردم اقدام به گلوله باران برخى از شهرهاى استان كردند. چنانكه در هفتم ارديبهشت ماه 1361 محلات مسكونى زرندى و خيابان تختى شهرستان مياندوآب توسط ايادى دموكرات و كومله گلوله باران شد كه تعدادى از مردم شهيد ومجروح گرديدند.
منبع: معاونت فرهنگی تبلیغی ، دفترتبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم
More Stories
کیت های تست دی ان ای; واقعیتی غیر قابل انکار؟ یا کلاهبرداری بزرگ؟
تشکیلات اجتماعی ترکان
امپراتوری قیپچاق ها