غلامرضا حیدری ابهری
ويژه نوجوانان
1- تولد و دوران كودكي حضرت فاطمه معصومه (س)
شهر مدينه چشم به راه تولد كودكي از خاندان پاك پيامبر (ص) بود . خانه امام كاظم (ع) حال و هواي ديگرِِِي داشت . نجمه همسر آن بزرگوار به اميد تولد فرزند روز را به شب و شب را به روز مي رساند .
شور و شادي در خانه امام موج مي زد .
سرانجام انتظارها به سر آمد و در اول ذيقعده سال 173 هجري قمري ، خداوند دختري به امام هفتم حضرت امام موساي كاظم (ع) بخشيد و نوزادي نوراني و خوش سيما در خانه با صفاي امام چشم جهان گشود .
دل همه اهل خانه از تولد فرزند جديد غرق شادي شد . پس از امام ، شايد كسي به اندازه نجمه همسر حضرت ، خوشحال نبود . زيرا پس از گذشت 25 سال اين دومين فرزندي بود كه دست لطف پروردگار به نجمه عنايت مي فرمود . 25 سال پيش در همين ماه ذيقعده نجمه پسري به دنيا آورد تا پس از پدر بار امامت و هدايت شيعيان را به دوش كشد . آري ، درست در سال 148 هجري قمري بود كه با تولد علي (ع) كه بعدها به رضا شهرت يافت ، نجمه تولد اولين فرزندش را جشن گرفت و اينك پس از گذشت سالها خداوند دختري به او و همسرش امام كاظم (ع) و خواهري به امام رضا (ع) عنايت فرمود كه مايه چشم روشني خانواده بود .
امام كاظم (ع) به خاطر عشق و علاقه خاصي که به حضرت فاطمه زهرا (س) داشت نام دختر تازه به دنيا آمده خود را فاطمه ، نهاد.
پاك سرشتي وپرهيزكاري او به اندازه اي بود كه پس از مدتي “معصومه” خوانده شد ، چون مانند پدر گرامي اش از گناه و بدي دوري مي جست .
” فاطمه ” نامي بود كه در ميان اهل بيت صدها خاطره تلخ و شيرين از دوران زندگاني حضرت فاطمه زهرا (س) را به ياد مي آورد .
آنها اگر براي يكي از فرزندانشان نام ” فاطمه ” را بر مي گزيدند به احترام همنامي با دختر عزيز پيامبر (ص) از احترام و گراميداشت او كوتاهي نمي كردند و ازبي مهري به او پرهيز نمي نمودند . دختر نورسيده امام كاظم (ع) هم از اين سنت نيكو بهره داشت . امام كاظم (ع) او را بسيار دوست مي داشت و از هيچگونه اظهار لطف و محبت به او دريغ نمي كرد .
فاطمه معصومه زير سايه پرمهر پدر و مادر عزيزش روز به روز بزرگترمي شد و چيزهاي تازه اي از آن دو بزرگوار مي آموخت . اگر پدر فاطمه معصومه امام شيعيان بود و در پرهيزكاري و پاكي نظير نداشت ، مادرش هم زني پارسا و با ايمان بود كه اصول و كمالات اسلامي را در مكتب همسر امام صادق (ع) فرا گرفته و از برجسته ترين زنان آن روزگار به شمار مي آمد . از اينرو ” حميده ” مادر امام كاظم (ع) به او پيشنهاد كرده بود تا با وي ازدواج نمايد .
فاطمه معصومه با استفاده از محضر پدر و برادر معصوم و مادر پارسا و عالمش به چنان مقام علمي دست يافت كه در ايام نوجواني با بسياري از معارف اسلامي آشنا بود . روزي جمعي از شيعيان به مدينه آمدند تا سئوالات ديني خويش را به امام كاظم (ع) عرضه نموده و با جوابهاي درست به شهر خود باز گردند . متأسفانها امام هفتم (ع) در سفر بود و امام رضا (ع) هم در مدينه حضور نداشت . شيعيان از اينكه سؤالهايشان بي پاسخ مانده بود بسيار اندوهگين شده و به ناچار راه بازگشت در پيش گرفتند .
فاطمه معصومه كه به اندوه مسافران آگاهي يافت ، سئوالهايشان را كه به صورت نامه اي تهيه شده بود ، گرفته و به آنها پاسخ داد.
شيعيان با شادي وصف ناپذيري مدينه را به قصد ديار خويش ترك كردند . در بيرون مدينه با امام كاظم (ع) مواجه شده و آنچه كه در منزل ايشان گذشته بود به اطلاع حضرت رساندند . امام پاسخ دخت گراميش را خواند و با جمله اي كوتاه ، شاگرد مكتبش را اينگونه ستود ” پدرش به فدايش ”
2- آغاز رنج ها و شهادت پدر
حاكمان و پادشاهان آن دوران فرزندان پيامبر (ص) را بسيار آزار مي دادند . به خصوص امام كاظم (ع) از دست خلفاي هم عصر خود ستمهاي فراواني مي كشيد . ناراحتي و رنجهاي پدر ، دل بي آلايش فاطمه معصومه را به درد مي آورد و او را سخت غمگين مي نمود . تنها وجود برادر دلسوز و فداكارش حضرت رضا (ع) به وي و ديگر افراد خانواده آرامش مي داد .
دوران زندگاني امام هفتم (ع) با ايام زمامداري پنج خليفه ستمگر به نامهاي ابوالعباس سفاح ، منصور دوانيقي ، هادي ، مهدي و هارون همزمان بود هر يك از آنها حضرت را به گونه اي آزردند و ايشان و ديگران علويان پارسا را به انواع مصيبتها و سختي هاي طاقت فرسا گرفتار ساختند .
هنگامي كه فاطمه معصومه به دنيا آمد سه سال از خلافت ” هارون ” مي گذشت . هارون هارون در قلدري و ستمگري و چپاول بيت المل گوي سبقت را از حاكمان پيش از خود ربوده بود . او حاكمي شهوتران و دنيا پرست بود . امام كاظم (ع) نمي توانست در برابر ظلم و ستم هارون و خيانت او به اسلام و امت اسلامي سكوت كند ، از اين رو با شيوه هاي گوناگون حكومت ضد دين او را نكوهش كرده و با دولت ستم پيشه اش مبارزه مي نمود.
هارون نيز با آگاهي از سرسختي آل علي (ع) بويژه امام كاظم (ع) در راه مبارزه با طاغوت ، بيشترين تلاش را براي سركوب آنان به كار مي بست . پولهاي گزاف به شاعران مي داد تا به فرزندان پيامبر (ص) ناسزا گويند . علويان را زنداني و تبعيد مي كرد و گروهي از آنها را نيز پس از مدتها حبس و شكنجه به شهادت مي رساند. تا اينكه پس از گذشت چند سال از تحكيم حكومت و پايه هاي قدرت خويش امام كاظم (ع) را دستگير وروانه زندان نمود .
بدينسان فاطمه معصومه در سالهاي آخر حيات پدر از ديدار وي و كسب فيض از محضر قدسي اش محروم شد و با در بند شدن امام و مقتدايش به اندوهي سخت مبتلا گشت . او كه در آن هنگام كمتر از ده سال از عمرش مي گذشت در فراق پدر چون شمعي مي سوخت و از اين غم جانكاه مانند ابر بهاري اشك مي ريخت .
براي امام كاظم (ع) هم دوري از فرزندان پاك و تقواپيشه اش مثل امام رضا (ع) و فاطمه معصومه بسيار دشوار بود . هر چند امام هفتم (ع) فضاي تاريك زندان را با ياد خدا نورافشان مي كرد و عطرآگين مي ساخت و آن روزهاي سخت را با سجده هاي عارفانه به روزهاي شيرين زندگي تبديل مي نمود اما وقتي به ياد فاطمه معصومه و سيماي معصوم و بي گناهش مي افتاد دلش براي اومي طپيد . در سالهاي آخر زندگي امام كاظم (ع) حضرت از زنداني به زنداني ديگر منتقل مي شد . يكسال در زندان عيسي بن جعفر والي بصره بسر برد . صفات برجسته پيشواي شيعيان چنان در عيسي بن جعفر تأثير گذارد كه او به ناچار از زندانياني كناره گيري كرد .
پس از آن ، حضرت را به دستور هارون به بغاد بردند و به ترتيب نزد فضل بن ربيع و فضل بن عيسي زنداني شد و سرانجام به زندان سندي بن شاهك منتقل گرديد . علت اين نقل و انتقالهاي پي در پي آن بود كه هارون هر بار كه از زندانيانهاي حضرت مي خواست تا ايشان را شهيد كنند ، هيچيك از آنها تن به چنين كار خيانت باري نيم دادند . تا اينكه سندي بن شاهك به دستور هارون امام را مسموم كرد .
البته هارون به خوبي مي دانست كه اگر مردم از كشته شدن امام به دست او آگاه شوند عوقب خطرناكي در انتظارش هست . براي همين پيش از شهادت حضرت ، گروهي از شخصيتهاي معروف را فرا خواند تا گواهي دهند كه آن عزيز مريض شده و ممكن است از دنيا برود و كسي قصد كشتن ايشان را نداشته است .
اما هوشياري امام ، هارون را رسوا كرد . حضرت با وجود مسموميت شديد ، به افرادي كه در كنارش گرد آمده بودند فرمود : مرا به وسيله 9 عدد خرما مسموم ساخته اند . بدنم در اثر زهر فردا سبز شده و و پس فردا از دنيا خواهم رفت .
و سرانجام دو روز بعد از اين سخن امام ، در 25 رجب 183 هجري قمري به شهادت رسيد و يكي ديگر از پيشوايان معصوم شيعه به اجداد پاكش پيوست . شيعيان با شنيدن خبر شهادت امام ، پيراهن عزا بر تن كرده و با چشمي اشك بار به سوگ نشستند . آنها رهبر بزرگوار خود را كه به او عشق مي ورزيدند ، از دست داده بودند و هيچ چيز نمي توانست دل غمديده شان را تسلي بخشد. در ميان عزداران، دختر ده ساله امام (ع) يعني فاطمه معصومه به غمي جانكاه مبتلا شد . او سالها به انتظار نشسته بود تا مگر روزي پدر عزيزش در خانه را باز كرده و او را در آغوش كشد . اما اينك بايد دنيايي از اندوه را در دل كوچك خود جاي دهد و در اين مصيبت صبر پيشه كند .
3- سفر برادر به مرو
پس از شهادت امام هفتم (ع) ، حضرت رضا (ع) به امامت رسيد . امام رضا (ع) 35 سال داشت . ايشان علاوه بر رهبري امت اسلامي و هدايت شيعيان ، تنها وصي امام كاظم (ع) بود كه به دستور پدر مسئوليت سرپرستي فرزندان حضرت را هم به دوش مي كشيد .
فشار و خفقان حكومت هارون همچنان ادامه داشت . اما امام رضا (ع) بدون هيچ ترس و واهمه اي به انجام وظائف الهي خود مشغول بود و در راه گسترش حق و حقيقت لحظه اي آرام نمي گرفت .
با اينهمه ، شرايط به گونه اي بود كه هارون هرگز جرأت نمي كرد آسيبي به امام برساند و آشكارا با ايشان به دشمني پردازد .
سرانجام هارون در سال 193 هجري قمري بيمار شده و به هلاكت رسيد و مسلمانان با مرگ او از شر يكي ديگر از ستمكارن رهايي يافتند .
پس از هارون پسرش امين به خلافت رسيد . مدت حكومت او بيش از چهارسال دوام نيآورد . بر سر خلافت ميان امين و برادرش مأمون درگيريهاي خونيني رخ داد و بالأخره امين در سال 198 هجري قمري كشته شده و مأمون بر مسند خلافت نشست .
امام رضا (ع) در طول درگيريهاي دبار سلطنتي ، و سرگرمي آنان به جنگ با آسودگي به راهنمايي و تربيت پيروان خود پرداخت و از فرصت به دست آمده نهايت استفاده را برد .
در اين مدت، دولت عباسي فرصت نيافت تا خانواده امام و اطرافيان ايشان را بيازارد .
مأمون پس از رسيدن به خلافت ، با حيله گري و نيرنگ بازي به تقويت پايه هاي حكومت خود پرداخت . او براي فريفتن مردم ، دانشمندان را به دور جمع نموده و مجالس علمي تشكيل داد و سعي كرد خود را حاكمي دانشمند و دانش دوست بنماياند.
از طرف ديگر او براي جلب حمايت شيعيان با صراحت به امير مؤمنان علي(ع) اظهار علاقه مي نمود و معاويه را با لعن و نفرين ياد مي كرد .
با توجه به گستردگي كشور اسلامي و وجود مخالفان سرسخت در اطراف آن، مأمون براي حفظ تاج و تختش بايد شيعيان را با خود همراه مي كرد . والا اگر شيعيان هم به صف دشمنان مأمون مي پيوستند كار براي او بسيار دشوار مي شد. براي همين ، تصميم گرفت براي فريب علويان و شيعيان ، امام رضا (ع) را به جانشيني و ولايت عهدي خود انتخاب كند . اگر امام هشتم پيشنهاد خليفه را مي پذيرفت شيعيان به يقين از مخالفت با حكومتي كه امامشان ولي عهد آن بود اجتناب مي ورزيدند .
ميان مأمون و امام رضا (ع) نامه هاي فراواني رد و بدل شد . حضرت از قبول ولايت عهدي امتناع مي كرد و خليفه همچنان بر آن اصرار مي نمود.
نامه هاي پي در پي مأمون سودي نبخشيد و امام (ع) با موضعگيري آگاهانه ، توطئه شيطنت آميز خليفه را خنثي كرده و نقشه هاي او را نقش بر آب نمود و در نامه هاي خود ، با صراحت پيشنهاد مأمون را رد كرد.
اما حاكم ستمگر دوران ، مأمون دست بردار نبود . او براي رسيدن به هدف خود در سال 200 هجري قمري شخصي به نام رجاء بن ابي ضحاك را راهي مدينه نمود تا امام (ع) را از آنجا به “مرو” كه مركز حكومتش بود ، بياورد مأمون اميدوار بود كه بتواند در”مرو” حضرت را به ولايت عهدي خود راضي كند.
امام رضا (ع) پس از زيارت قبر پيامبر (ص) و ساير امامان (ع) و خداحافظي با فرزندان و برادران و خواهرانش از جمله فاطمه معصومه “مدينه” را به قصد “مرو”ترك كرد.
اقوام و خويشان حضرت با ناراحتي و غم فراوان ايشان را بدرقه كردند و در حاليكه بهترين پناهگاه خود را از دست داده بودندپريشان و غمگين به خانه هاي شان بازگشتند .
با رفتن امام رضا (ع) لحظه هاي شيرين زندگي “فاطمه معصومه” هم پايان پذيرفت براي او كه پس از شهادت پدر ، به سايه پر مهر برادرش دلخوش كرده بود سفر تحميلي اما ، و دوري از آن عزيز بسيار دشوار بود .
مأمون به گونه اي برنامه ريزي كرده بود كه مسير امام (ع) از شهرهاي شيعه نشين بويژه كوفه و قم نگذرد . او مي ترسيد كه مبادا با حضور امام (ع) در آن شهرها قبام و شورشي صورت پذيرد و دستگاه حكومت را دچار حادثه اي بنمايد. سوابق درخشان كوفه و قم در عشق به خاندان پيامبر (ص) مثل روز براي خليفه روشن بود . به همين خاطر هم از رفتن امام (ع) به شهرهاي شيعه نشين جلوگيري مي كرد .
با اينهمه مسلمانان ديگر شهرهاي كشور اسلامي كه در مسير حركت حضرت رضا (ع) قرار داشتند با استقبالهاي پر شور از ايشان مقدم فرزند پيامبر را گرامي داشتند . مردم به محض اطلاع از ورود امام به شهر به محضر مباركش رسيده و از وجود گرامي اش بهره مند مي شدند .
در بعضي از شهرهاي ايران استقبال بي سابقه اي از آن بزرگوار شد . اهالي شهر عاشقانه به دور مركب امام (ع) حلقه زده و از ايشان بهره ها بردند . نيشابور يكي از اين شهرهاست . وقتي مردم از آمدن امام رضا (ع) به شهر خود اطلاع يافتند در مسير كاروان قرار گرفته و در كنار محمل امام (ع) اجتماع كردند تا حضرت به آنها چيزي بياموزد.
امام رضا (ع) خواهش آنان را پذيرفت و حديث ارزشمندي از رسول خدا (ص) براي مردم نقل كرد كه : ” خداوند فرمود : ” لااله الاالله قلعه استوار من است ، هركس داخل آن قلعه شود از عذاب من در امان خواهد بود.” مركب امام (ع) چند گامي به جلو رفت. پس از اندکي امام (ع) دوباره به سخن ادامه داد و فرمود : ” با شرايطش كه من يكي از آن شرايط هستم.”
منظور امام (ع) آن بود كه تنها گفتن “لااله الاالله” براي رفتن به بهشت كفايت نمي كند و گوينده بايد امامت امامان بر حق از جمله امام رضا (ع) را نيز پذيرفته باشد. پس از روزها مسافرت حضرت رضا (ع) به شهر مرو رسيد.
مأمون پيشنهاد ولايت عهدي خود را دوباره عنوان نمود . اما امام (ع) همچنان بر رأي خود اصرار نموده ولايت عهدي را نمي پذيرفت .
كشمكش ميان آن بزرگوار و خليفه بر سر مسأله ولايت عهدي دو ماه به طول انجاميد . سر انجام بر اثر تهديدهاي مأمون ، امام (ع) مجبور به قبول پيشنهاد او شده و با ديده اي اشكبار و دلي غمگين در هفتم رمضان 201 هجري قمري ولايت عهدي خليفه را پذيرفت . ايشان شرط نمود كه در هيچيك از تصميمات حكومت دخالت نكند، مأمون نيز شرط امام را قبول كرد.
4- هجرت خواهر امام (ع) از مدينه به سوي مرو
يكسال از سفر امام هشتم (ع) به مرو گذشت . خاندان پيامبر (ص) در مدينه روزها بود كه از ديدار آن عزيز محروم شده بودند . يكسال مي گذشت و آنها حتي جرعه از مهرباني ها و عنايت هاي امام خود ننوشيده بودند. ديگر چيزي جز زيارت سيماي نوراني حضرت ، دل غمديده آنها را آرام نمي كرد.
فاطمه معصومه نيز كاسه صبرش لبريز شده بود و بسان خواهران و برادران خود در فراق برادر بزرگوارش امام رضا (ع) بي تابي مي كرد .
مي گويند در همان روزها امام رضا (ع) نامه اي خطاب به فاطمه معصومه مرقوم فرمود و آن را توسط يكي از خدمتگزارانش به مدينه منوره فرستاد . امام به آن نامه رسان دستور داد كه در هيچ منزلي توقف نكند تا در زمان كوتاهي نامه را به مدينه برساند . آن بزرگوار همچنين نشاني خانه پدرش را كه خواهر گرامي اش هم در آنجا زندگي مي كرد به خدمتگزارش داد تا او از كس ديگري سراغ خانه امام كاظم (ع) را نگيرد .
پيك حضرت به سرعت خود را به شهر پيامبر (ص) ، مدينه منوره رساند و براساس دستور ايشان نامه را به فاطمه معصومه تسليم نمود.
گرچه از محتواي آن نامه باارزش اطلاعي در دست نيست اما هرچه بود شوق ديدار امام رضا (ع) را در دل نزديكان ايشان بيشتر كرد. فاطمه معصومه و گروهي از براداران و برادرزادگان امام تصميم گرفتند تا به مرو رفته و به محضر امام رضا (ع) شرفياب شوند.
آنها به سرعت بار سفر بستند و كارواني تشكيل دادند . آب و آذوقه اي فراهم آوردند و با دنيايي از اميد شهر پيامبر خدا را ب قصد مرو ترك كردند.
در ميان قافله فاطمه معصومه چون نگيني مي درخشيد.آن بانوي عزيز را پنج تن از برادرانش به نامها فضل ، جعفر ، هادي، قاسم و زيد و تعدادي از برادر زادگان و گروهي از غلامان و كنيزان همراهي مي كردند .
كاروان عاشقان امام رضا (ع) به پيش مي رفت و جز توقفهاي ضروري براي نماز و غذا و استراحت ، لحظه اي از حركت بازنمي ايستاد . تپه ها و كويرها و ريگزارهاي حجاز را يكي پس از ديگري پشت سر مي گذاشت و از مدينه روز به روز دورتر مي شد .
سفر كردن در بيابانهاي حجاز آنقدر دشوار بود كه گاه حتي شتران پرتوان را هم به زانو در مي آورد تا چه رسد به مسافراني كه بايد تا مرو مي رفتند اما نور اميدي كه در دل اهل كاروان مي تابيد آنها را به ادامه سفر دلگرم مي كرد و آنان همراه باد و طوفاني كه در بيابان مي وزيد به پيش مي تاختند.
در آن روزگار ، خطر حمله دزدان هر مسافري را تهديد مي كرد و او را با مشكلات فراواني روبرو مي ساخت . اگر آنها به قافله اي حمله مي بردند ديگر اميدي به ادامه سفر نبود . كمترين آسيبي كه به مسافران مي رساندند غارت اموال و جواهرات و حيوانات آنان بود . وگرنه گاه كاروانيان را هم از دم تيغ خود مي گذراندند .اين خطر ” فاطمه معصومه ” و همراهانش را نيز تهديدمي كرد . ولي آنها با توکل بر خداي بزرگ به راه خود ادامه مي دادند و گام به گام به مقصد نزديگ تر مي شدند.
روزها و شبها يكي پس از ديگري مي گذشت و كاروان زائران امام رضا (ع) كوير بي آب و علف حجاز را پشت سر مي نهاد. چيزي تا رسيدن به خاك ايران نمانده بود. رنج سفر “فاطمه معصومه” را بسيار آزار مي داد. براي بانوي جواني مانند او پيمودن اين مسير ناهموار بسيار ناهموار بسيار سخت و طاقت فرسا بود. با اينهمه ديدار برادر آنقدر نزد او ارزش داشت كه حاضر بود حتي صدها برابر اين رنج و سختي را هم به خاطر آن تحمل كند.
او پيوسته در راه ، چهره زيباي امام رضا (ع) و حوادث تلخ و شيرين روزهاي حضور ايشان در مدينه را به ياد مي آورد و از اينكه مي ديد بزودي چشمش به جمال برادر روشن خواهد شد بسيار خوشحال بود.
مرحله دشواري از سفر پايان پذيرفت و سرانجام كاروانيان به سرزمين ايران رسيدند . آنها روزهايي را نيز در خاك ايران به سفر پرداختند و شهرها و روستاهاي آن را يك يك پشت سر نهادند.
5- كاروان زائران امام هشتم (ع) در ساوه
سرانجام كاروان به شهر “ساوه” رسيد . آنجا بود كه فاطمه معصومه (س) دچار بيمار سختي شد ؛ آنچنان كه او را از ادامه سفر بازداشت .
سفر طولاني ” مدينه ” تا ” ساوه ” گرچه حضرت معصومه (س) را ضعيف و ناتوان كرده بود ؛ اما رنج بيماري رنگ از رخسارش برد و جسم شريفش را به مشتي گوشت و استخوان بدل كرد.
آيا خواهر امام رضا (ع) مي توانست با چنين حالي ، بقيه راه را ادامه دهد و برادر عزيزش رادر “مرو” زيارت كند ؟ آيا مي توانست باز بر مركب بنشيند و سفر نيمه تمام خود را با ديدار امام هشتم (ع) تمام كند ؟ اينها سؤالاتي بود كه دختر امام كاظم (ع) را به خود مشغول نموده و سخت نگران ساخته بود.
به هر حال وقتي آن بانو حال و روز خود را چنين ديد ، تصميم گرفت به شهر “قم” برود .براي همين ازهمراهان خود پرسيد:”تا قم چقدر راه است؟ ”
آنان گفتند : ” ده فرسخ”. آنگاه فرمان داد تا به طرف “قم” حركت كنند.
شهر ” قم ” از آن روزگار پناهگاه ارادتمندان خاندان پيامبر (ص) بود . با آنكه هنوز مذهب شيعه در ايران رواج نداشت ، اما به دليل مهاجرت اعراب اشعري از كوفه به “قم”، اين شهر، شهري شيعه نشين بود و گروهي از عاشقان و دوستان اهل بيت (ع) در آن زندگي مي كردند.
اشعري ها ، سالها پيش بر اثر ظلم و ستم كارگزاران بني اميه – كه در دشمني با خاندان پيامبر(ص) و ارادتمندان امير مؤمنان(ع) حد و مرزي نمي شناختند – از كوفه به قم آمده بودند و مدتها بود كه در آنجا اقامت داشتند. خبر آمدن حضرت فاطمه معصومه (س) به ساوه و بيماري آن بانو ، به شهر قم رسيد. اهالي شهر يك دل يك رأي تصميم گرفتند تا نزد آن بزرگوار رفته و از محضرش تقاضا كنند كه مدتي ” قم ” اقامت نمايد .
” موسي بن خزرج “به نمايندگي از مردم ” قم ” نزد دخت گرامي امام كاظم (ع) رفت و درخواست اهالي شهر را با آن حضرت در ميان گذاشت(1).
حضرت معصومه (س) درخواست اهل قم را پذيرفت و كاروان به طرف قم حركت كرد .
موسي بن خزرج خوى زمام شتر حضرت معصومه (س) را به دست گرفت و با افتخار آن را به سوي شهري كه براي پذيرايي از خواهر امام رضا (ع) لحظه شماري مي كرد ، راند تا كاروان به دروازه هاي ورودي شهر قم رسيد .
6- بيماري و وفات دختر امام كاظم (ع)
سرانجام حضرت معصومه (س) و همراهان آن بزرگوار، در 23 ربيع الاول سال 201 هجري قمري وارد شهر قم شدند و مورد استقبال گرم اهالي شهر قرار گرفتند . مردم از ورود دختر امام هفتم (ع) به ديار خود بسيار خوشحال شدند .
” موسي بن خزرج ” مأمور پذيرايي از حضرت فاطمه معصومه (س) و همراهانش شد . او وضع مالي خوبي داشت و خانه بزرگي نيزدراختيارش بود . براي همين با كمال ميل مسؤوليت پذيرايي از ميهمانان را عهده دار شد .
او همچنان كه افسار شتر ” حضرت معصومه ” (س) را در دست داشت ، آن را به سوي خانه خود راهنمايي كرد . موسي بن خزرج با خوشحالي تمام به خدمتگزاري مسافران خسته مدينه مشغول شد و به سرعت وسايل مورد نياز آنان را برايشان فراهم ساخت .
حضرت معصومه (س) در خانه ” موسي بن خزرج ” عبادتگاهي براي خود مهيا كرد تا در آنجا به راز و نياز با خداي بزرگ بپردازد و دردهاي جانسوز خود را با معبود خويش در ميان بگذارد و از او براي تحمل رنجها ياري بجويد . اين عبادتگاه هنوز باقي مانده و “بيت النور” نام گرفته است.
بيماري دخت گرامي امام كاظم (ع) همراهان بانو و اهالي قم كه افتخار ميزباني از او را داشتند سخت ناراحت كرده بود . گرچه آنها از هيچ كوششي براي مداواي ميهمان عزيز خويش كوتاهي نمي كردند ، اما حال او روز به روز بدتر مي شد چرا كه بيماري در تمام جسم شريفش ريشه كرده بود .
و سرانجام زائر امام رضا (ع) در دهم ربيع الثاني 201 هجري قمري چشم از جهان فرو بست و درحالي كه اشك در ديده و غم دوري برادر به دل داشت دار فاني را وداع گفت.
مردم ” قم ” در اين مصيبت عزادار شده و در نهايت ناباوري از درگذشت مظلومانه بانو ، به سوگ نشستند .
7- مراسم خاكسپاري
شيعيان و ارادتمندان اهل بيت ، پيكر مطهر حضرت معصومه (س) را با احترام بسيار غسل داده و كفن كردند .
چون زمان دفن فرا رسيد ، بزرگان اشعري شايسته ديدند كه پيكر بانو را در جاي مناسبي غير از گورستان عمومي شهر به خاك بسپارند .
اين تصميم به خاطر احترام فوق العاده اي بود كه براي دختر امام كاظم (ع) قائل بودند و نمي خواستند اين پيكر مطهر در كنار ديگران به خاك سپرده شود .
” موسي بن خزرج ” در اين كار خير پيشقدم شد . او باغ بزرگ خود را در منطقه بابلان (محدودي فعلي حرم مطهر ) به دفن آن پيكر پاك اختصاص داد . ديگر همه چيز آماده شده بود . اما چه كسي بايد پيكر حضرت معصومه (س) را به خاك مي سپرد ؟ در اين مورد گفتگويي ميان جمعيت درگرفت . بالأخره توافق كردند تا پيرمرد نيكوكاري به نام ” قادر” عهده دار اين كار شود .
كسي را به دنبال ” قادر ” فرستادند. اما هنوز او نيامده بود كه ناگهان دو سوار نقابدار به شكل خارق العاده اي از طرف رودخانه شهر به محل خاكسپاري نزديك شدند . چون به پيكر مطهر بانو رسيدند از مركب فرود آمده و بر جنازي او نماز خواندند و سپس جسم پاكش را با احترام در دل خاك قرار دادند . آنگاه در ميان ناباوري حاضران بر مركب خود نشستند و به سرعت از آنجا دور شدند .
مراسم دفن حضرت معصومه (س) با شكوه بسيار و در ميان اشك و اندوه شيعيان پايان پذيرفت و شهر قم كه به حق آشيانه آل محمد (ص) ناميده شده است ، مزار پاره تن امام كاظم (ع) گرديد .
” موسي بن خزرج ” نيز باغ خود را به احترام مزار پاك بانو ، وقف مسلمانان كرد تا از آن پس شيعيان علي (ع) را گرداگرد آن مرقد منور دفن كنند .
8- مزار شريف حضرت معصومه (س) از گذشته تا كنون :
مردم قم بر فراز آرامگاه حضرت فاطمه معصومه (س) سايه باني از حصير ساختند تا آنكه پس از حدود پنجاه سال به همت زينب دختر امام جواد (ع) اولين قبه و بارگاه بر روي تربت پاك آن بانو بر پا شد .
سپس ساختمان حرم مطهر توسط ارادتمندان و شيعيان اهل بيت بازسازي شده و توسعه يافت تا به شكل امروزي خود در آمد .
چند سال پس از رحلت حضرت معصومه (س) تعداد ديگري از امامزادگان نيز در كنار مزار شريفش به خاك سپرده شدند كه بيش از پيش بر اهميت اين خاك پاك افزود.
در طول تاريخ همواره بارگاه نوراني ” حضرت معصومه ” (س) مايه خير و بركت براي مردم قم و پناهگاهي براي شيعيان بوده است .
چه بسيار حاجتمنداني كه از اين خانه حاجت روا بازگشتند و چه بيماراني كه با دست عنايت اين بانوي گرامي شفا يافتند . در روز رستاخيز نيز حضرت از ارادتمندان خود دستگيري خواهد كرد . امام صادق (ع) در اين باره مي فرمايد : ” با شفاعت او ( حضرت معصومه ) همه شيعيان ماوارد بهشت مي شوند . ”
به بركت اين مزار مطهر روز به روز بر اهميت و رونق شهر قم افزوده شده و بيش از پيش مورد توجه شيعيان جهان قرار گرفت .
عالمان و مجاهدان فراواني در اين ديار پرورش يافتند كه هر كدام منشأ آثار ماندگار و ارزشمندي در جهان اسلام شدند .از جمله بايد از عالم مجاهد بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران حضرت امام خميني (ره ) ياد كرد كه در جوار همين حرم پاك تربيت شد و قيام الهي و مبارزي حق طلبانه خود را از اين سرزمين مقدس آغاز نمود.
هم اكنون نيز بارگاه ملكوتي خواهر گرانقدر امام رضا (ع) چون نگيني در ميان شهر مي درخشد . همه روزه زائران گروه گروه از نقاط مختلف ايران و جهان به زيارتش مي شتابند و بدينوسيله عشق و علاقه عميق خود را به پيامبر اسلام (ص) و فرزندان ايشان ابراز مي كنند .
9- پاداش زيارت حضرت فاطمه معصومه (س):
پيشوايان ما زيارت اين بانوي بزرگوار را به شيعيان خود سفارش كرده اند و براي آن پاداش و اجر بسياري بيان نموده اند . در اين زمينه توجه شما را به سه حديث از سه امام معصوم جلب مي كنيم :
(1)
امام صادق (ع) : بزودي بانويي به نام ” فاطمه ” از تبار من در قم دفن مي شود . هر كس او را زيارت كند بهشت بر او واجب خواهد شد (2).
(2)
امام رضا (ع) : هركس او را زيارت كند بهشت از آن اوست(3) .
(3)
امام جواد (ع) : هر كس عمه مرا در قم زيارت كند بهشت از آن اوست(4).
مطالب جالب
محرم گلدی – سید صادق موسوی ترکمانی
جایگاه عقل و شهوت در ملائکه ، انسان و حیوانات
تواشیح ؛ غیر از علی (ع) که خوانده محمد (ص) برادرش