نشریه الکترونیکی ائل اوبا

و من آیاته خلق السّموات و الأرض و اختلاف ألسنتکم و ألوانکم إنّ فی ذلک لآیات للعالِمین

قانگلی


لینک مطلب : http://eloba.ir/?p=8944

نام این اجتماع قومی تنها در منابع مربوط به قرن 13 ثبت شده است.

نه در اسناد سلسله خوارزمشاهیان كه اطلاعاتی راجع به وقایع سواحل سفلای سیحون ارائه می دهد و نه در اثر محمد نسوی تاریخ نگار دربار آخرین خوارزمشاه جلال الدین منگو برتی، نامی از این تشكل قومی برده نمی شود.

و روبروك كه در سال 1252م. به عنوان سفیر پادشاه فرانسه به مغولستان دربار منگو قا آن عزیمت كرده است .

قانگلی ها را همان قومان یعنی قبچاق می نامد.

جوینی می نویسد : همسر خوارزمشاه تكش و مادر سلطان علاء الدین محمد یعنی تركان خاتون (تركن خاتون) از طایفه قانگلی ترك بوده است.

در حالیكه تاریخ نگار جوینی كه در میان خوارزمشاهیان می زیسته است، می نویسد تركن خاتون دختر جنكشی خان سركرده تیره بایاووت از طایفه یمك بود.

(تركان خاتون از شاخه بایاووت طایفه یمك می باشد ، بعد از مرگ سلطان محمد در جزیره آبسكون زمانی كه جلال الدین و برادرانش اوزلاغ شاه و آق شاه به خوارزم مراجعت كردند.

حدود 7000 نفر غالب آنها از شاخه بایاووت مادرشان بودند به اوزلاغ شاه پیوستند).

بنابراین سخن روبروك مبنی بر اینكه قانگلی ها از قبچاق ها منشعب شده اند صحیح به نظر می رسد.

در حقیقت نیز كاشغری از شخصی بنام قانگلی نام برده است كه سركرده قبچاق ها بوده است.

(قانگلی به معنب ارابه باركش. امروزه نیز در آناطولی به این نوع ارابه قانگلی گفته می شود.

قانگلی نام شخصیت بزرگی در میان قبچاق بود.بنظر می رسد فرمانده قبچاق به این نام نامیده می شده است. احتمالا این نیز بدلیل تولد وی در داخل ارابه باید باشد).

جوزجانی مورخ مشهور عصر مغول در كتاب خود كه به سال 1260م. نوشته است. املای نام این قوم را قانگلی می نویسد. در داستان های ملی نیز به كلمه قانگلی به معنای ارابه بر می خوریم.

ایضاحات فوق ما را به این نتیجه می رساند كه قانگلی ها با اصلیت قبچاق، در قرن 11 میلادی نام یكی از سركردگان قبچاق را به اسم (قانگلی=قاغنی) برخود نهاده اند.

بچنك: از بچنك ها در منابع به عنوان یكی از اقوام اصیل ترك یاد می شود. با این حال سخنان گفته شده راجع به حیات آنها در آسیای مركزی، تنها حد سیاتی نه چندان متقن است.

محتمل است كه پچنك ها از اون اوق ها بوده باشند. حتی احتمال دارد كه منسوب به شاخه تو ـ لوی اون اوق ها باشند.

زیرا یكی از تیره های پچنك، چور و دیگری چوپان نام داشت. می دانیم كه چور عنوان بیگ های منسوب به شاخه تو ـ لو بوده و بیگ تیره شو ـ نی ـ شه وابسته به تو ـ لو نیز عنوان چوپان چور ( چو ـ پان ـ چو ) را داشته است.

حتی می توان گفت كه شاخه تو ـ لو بخش اعظم پچنك ها را تشكیل می داده اند.

زیرا پچنك قومی پرجمعیت متشكل از هشت قبیله و 40 تیره بود. نام این هشت قبیله به قرار زیر است :

ایرتیم ، چور ، یولا ، قول پی ، (كول بك ) قاری بای ، تالمات ، قوپون ، چوپان از هشت قبیله فوق تنها سه قبیله اول ( ایرتیم ، چور ، یولا ) بسیار شجاع و اصیل محسوب می شده

و به همین خاطر نیز به آنها كنگر اطلاق می شد.

( تاریخ پچنك آ.ن .كوارت . استانبول 1973 ص 32-44)

احتمال دارد كه در نتیجه یورش قارلوق ها ( در سال های 766 و یا كمی بعدتر ) پچنك ها تاب مقاومت نیاورده و در مسیر دریاچه بالخاش و ساری سو به سواحل سفلای سیحون كوچیده باشند.

آنها در اراضی ما بین دریاچه آرال و دریاچه خزر همسایه خوارزمیان شده اند.

مشخص نیست كه هنگام آمدن پچنك ها به سواحل سفلای سیحون چه اجتماعاتی در آنجا سكونت داشته اند.

پچنك ها در اینجا نیز ایمن نبودند و این بار در نتیجه یورش اوغوزها كه همانند خودشان جزء گوك ترك های غربی بودند بالاجبار رو بسوی غرب كوچیدند و در اراضی ما بین اورال و ولگا سكونت گزیدند.

از اینجا نیز بین سالهای 902ـ 898م. بار دیگر در نتیجه یورش مشترك اوغوزها و خزرها به صحاری واقع در شمال دریای سیاه كوچیدند.

مجارها را بیرون رانده و فرمانروای صحرای وسیع شدند. اراضی متصرفی خود را به هشت قسمت تقسیم كردند.

هر منطقه نیز هر یك به یكی از قبایل هشتگانه تعلق گرفت. مناطق نیز به لحاظ سكونت تیره ها به 40 حومه تقسیم شد.

پچنك ها حكمران نداشتند. بیگ هایی كه در راس طوایف بودند در گردهمایی خود مسائل سیاسی ـ نظامی را بررسی كرده و تصمیمات متخذه را نیز مشتركا اجرا می كردند.

بازرگانان جسور و فعال مسلمان تا سرزمین های پچنك ها مردمی متمول بوده اند. گله های اسب و رمه گوسفندان بی شماری داشتند.

حتی به میزان زیادی ظروف و جام های نقره و طلا داشتند. كمربندهای آنها از جنس نقره بود. علاوه بر اینها ابزار جنگی شان كامل بود.

علم ها و بیرق های جنگی آنها ، شیپورهای ساخته شده از شاخ ورزا همه بیانگر صنعت دستی آنها است.

پچنك ها به مدت نیم قرن به عنوان صاحبان ناحیه وسیع از رودخانه دن تا تونا دوام آوردند. در سال 1049 در نتیجه یورش اوزها (اوغوزها) عقب نشینی كرده و به سواحل سفلای تونا كوچیدند.

آنها اكنون بخاطر پیشروی نیروهای خود موقعیت خطیر و غیر قابل اغماضی را برای امپراطوری بیزانس ایجاد كرده بودند.

اما در سال 1091 بعد از شكست از نیروهای مشترك بیزانسی ـ قبچاقی موقعیت خود را از دست دادند. یك گروه از پچنك ها به مجارستان مهاجرت كردند.

آنهایی كه در سواحل رودخانه تونا ماندند در فرصت های مناسب و طی هجوم هایی به اراضی بیزانس آوازه خود را تا اواخر قرن دوازدهم صلا در دادند.

در قرن نهم و یازدهم اجتماعات جهان ترك در درجه اول اینها هستند. در خصوص زندگی یكجانشینی در جهان ترك در قرن نهم پیشرفت های حائز اهمیتی مشاهده می شود.

مجاهد اسلام تمیم بن بحر المطوعی كه در سال 820 شهر اویغور نشین اردو بالیق واقع در وادی اورخون را از نزدیك دیده است.

از 20 روز گردش خود در ناحیه ای ترك نشین كه دارای روستاهای نزدیك بهم، اراضی مزروعی وسیع و جمعیت زیاد می باشد سخن گفته و اضافه می كند، در اطراف اردو بالیق قصبات آباد و روستاهای بهم پیوسته وجود دارد.

اما در صحت این سخنان تمیم تردید وجود دارد. اویغورهایی كه بعد از مصیبت سال 840 به تركستان شرقی كوچیده اند.

در آنجا حیات یكجا نشینی خود را بسرعت و در سطح وسیع سامان دادند.

تركان گوك ترك غربی نیز در دوره خاقان های تورگیش نه تنها در اطراف شهرها بلكه در شهرهای سویاب، نواكت ، اردو یا مدینه خاقان ترك و طراز (تالاس) نیز سكونت داشتند.

تمیم در سخت از تركهای بارسخان (بارسغان) كه در ناحیه جنوب شرقی دریاچه ایسیق كول ساكن بودند.

علاوه بر روستاها از 4 شهر و 4 قصبه آنها نیز یاد كرده و می نویسد هر یك از شهرهای ساحلی دریاچه مزبور استعداد تدارك 20000 سوار را داشتند.

وی اضافه می كند كه بارسخان ها از شجاع ترین مردم ترك بوده و 100نفر بارسخانی حریف 1000 نفر قارلوقی است.

اما به نظر می رسد در قرن یازدهم بارسخانی ها چندان محبوب نبودند. قطعه ای عامیانه كه كاشغری در كتاب خود نقل می كند بیانگر این دیدگاه است :

بدترین پرنده ساغزیغان
بدترین درخت آزغان

بدترین ناحیه كازغان
بدترین مردم بارسغان

( كاشغری ج 1 ص 366 )

ابن خردادبه جغرافیا دان مشهور قرن یازدهم همانگونه كه قبلا یادآور شدیم از 16 شهر تركان یاد می كند (المسالك و ممالك ص 31).

اما وی نام و موقعیت جغرافیایی این شهرها را ذكر نمی كند. اما ارتباط با میزان مالیات های مردم ترك مولف اشاره می كند

كه در سال های 212-211هـ .ق (827ت826م.) شهرهای ترك نشین به میزان 400/46 درهم مالیات می داده اند.

به احتمال قوی شهرهای مذبور در وادی چو تالاس باید بوده باشند.