دکتر جواد هیئت
ائل اوبا – آذری نامیدن زبان مردم آذربایجان که در دهه های اخیر بوجـود آمـده است و استفاده از عبارت ” زبان آذربایجانی ” یا ” آذری ” یا “آذربایجانجا” برای تسمیه ترکی آذری و یـا ترکـی آذربایجانی از نظر صحت و دقت علمی بی اشکال نیست. زیرا:
1- قاعده بر اینست که نام زبانھا ھمیشه از نام اقوام و ملتھا ساخته میشـود نـه اسامی جغرافیایی .چنانکه میگـوییم “زبـان عربـی”(مـاخوذ از عـرب کـه نـام قـوم است) و نمی گوئیم:”زبان عربستانی” زیـرا عربسـتان اسـم منطقـه جغرافیـایی است.کذا میگوییم”زبان انگلیسی (منسوب به قوم انگلیس) نه زبان انگلسـتانی و چنین است زبان ترکی که صحیح اسـت (بعلـت اینکـه تـرک نـام قـوم اسـت) و صحیح نیست که بگوییم زبان ترکیـه ای.بـر ھمـین منـوال “زبـان آذربایجـانی” نیـز بعلت اینکه آذربایجان نام منطقه جغرافیایی است از جھـت سـاخت دسـتوری بـر خــلاف قیــاس اســت.
2- این زبان،فقط محدود به مردم آذربایجان نیست.مردم زنجان و اطـراف ھمـدان و ساوه و اراک و شھریار و بسیاری از نقاط ایـران و حتـی شـرق آنـاطولی و عـراق (کرکوک) به ترکی آذری صحبت میکنند و اھل آذربایجان ھم نیستند.
3- در آذربایجان،غیر از ترکی به زبانھای دیگر ھم مانند کردی و ارمنی و آشوری و تاتی صحبت میکنند و اصطلاح “زبان آذربایجانی”شامل آنھا ھم میشود.
4- نام ھر زبانی ھمان است کـه مـردم آن زبـان مینامنـد.وقتـی از میلیونھـا مـردم آذربایجان و دیگر نقاط ایران که به این زبان صحبت میکنند بپرسید “به چـه زبـانی صحبت میکنید؟” بدون تردید و تامل خواھند گفت: ترکی
5- در طــول تــاریخ نیـز ایـن زبـان،ترکی اغـوز ، ترکـی ســلجوقی (در برابـر ترکـی کاشغری و خاقانی)،ترکی قزلباشـی (در برابـر ترکـی رومـی و عثمـانی)، ترکـی آذری(در برابر ترکی آناطولی) نامیده شده است.
6- بسیاری از ھموطنان ترک غیر آذربایجانی به نام “ترکی آذری” و یا “ترکـی آذربایجانی” ھم اعتراض دارند و میگویند این ترکی به ھمه ما تعلق دارد و نباید با اضافه کردن نسبت “آذری” یا “آذربایجانی” به منطقه خاص اختصاص داده شود.
7- محققین و زبانشناسان غربی ، ترکی آذربایجانی را ترکی آذری یـا آذربایجـانی یا ترکی آذربایجان مینامند.ایـن وجـه تسـمیه بـرای ایـن اسـت کـه در منطقـه پـر جمعیت آذربایجان (شمالی و جنوبی) ھمه به ایـن زبـان صـحبت میکننـد.
8- در آذربایجان شمالی تا سـال 1935 اسـمی از زبـان آذربایجـانی (آذربایجانجـا) نبوده و بر عکس ھمه جا زبان ترکی، ترکی آذربایجـانی بکـار رفتـه اسـت.شــعرای بــزرگ آذربایجـان،از فضــولی تــا صــابر شیروانی، ھمه در اشعار خود از ترک و ترکی سخن گفتـه انـد.
مـثلا فضـولی در مقدمه دیوان فارسی خـود چنـین مینویسـد:
“مـدتی بـه سـرودن اشـعار ترکـی و عربـی و قصـائد و معمـای فارسـی گذرانیـدم تــا آنکـه روزی گــذارم بــه مکتبـی افتاد.پری چھره ای فارسی نژاد چون توجه مـن دیـد از گفتـه ھـای مـن چنـد بیتـی طلبید.من نیز چند بیتی از عربی و ترکی به او نمودم و لطائفی چند نیز قصیده و معما بر او افزودم.گفت که اینھا زبان من نیست و بکار من نمی آید، مرا غزلھـای جگر سوز عاشقانه فارسی می باید:
ابھام در معانی و اغلاق در کلام
کار اکابرو علمای زمانه است
تاب عذاب فکر ندارند دلبران
مرغوب دلبران سخن عاشقانه است
بی تکلف از این سخن، مرا خجـالتی دسـت داد و آتشـی در دل افتـاد کـه خـرمن اندوخته مرا ھمه بسوخت و در شبستان عالم خیالم شمع شوق غـزل فارسـی بر افروخت.
فضولی در جای دیگر چنین میگوید:
اول سبب دن فارسی لفظیه چوخدور نظم،کیم
نظم نازک ترک لفظیه ایکن دشوار اولور
منده توفیق اولسابو دشواری آسان ائیله ره م
نو بھار اولجاق دیکندن برگ گل اظھار اولور
ترجمه:از آن سبب شعر با لفظ فارسی زیاد است که /نظم نازک (غزل) با زبان ترکی دشوار است/من اگر توفیق داشته باشم این مشکل را آسـان میکـنم /در نوبھار، از خار برگ گل ظاھر میشود.
میرزا فتحلی آخوند زاده نویسنده اولین نمایش به سبک اروپائی در خاورمیانـه،در مقدمه کتاب تمثیلات،در 1859 چنین مینویسد:
” توقع ائدیرم کی،سن ده منیم کیمی آدمی ترکـی دیلینـده آدام یازاسـان،تخمی تخوم،جفتی جوت،مقیدی موقایات، و ھابئله اؤزگه الفاظی کـه خـواص و عـوامین استعمالیندا مشترک دیر.”
ترجمه:
توقع دارم که تو ھم مانند من آدم را در زبان ترکی “آدام”بنویسی،تخم را “تخـوم” جفت را “جوت” مقید را “موقایات”،و ھمچنین الفاظ دیگر را کـه از طـرف خـواص و عوام مشترکاً بکار میرود.
صابر ھم در ھمه جا لفظ ترک و ترکی را بکار برده ، از جمله در قطعه شعری کـه خطاب به ستارخان سروده چنین میگوید:
تا که ملت مجمعین تھراندا ویران ائتدیلر
ترک لر ستارخان ایله عھد و پیمان ائتدیلر
ظلم و استبدادا قارشی نفرت اعلان ائتدیلر
ملته،ملیته جان نقدی قربان ائتدیلر
آیه ی (ذبح عظیم) اطلاقی اول قربانه دیر
آفرینیم ھمت والای ستارخانه دیر
ترجمه:
تا که جمع ملت (مجلس شورای ملی) را در تھران ویران کردند/ترکان با ستارخان عھد و پیمان بستند/در برابر ظلم و استبداد اعلام نفرت کردند/نقد جان را قربانی ملت و ملیت کردند/آیه (ذبح عظیم)به آن قربـانی اطـلاق میشـود/آفـرین مـن بـه ھمت والای ستارخان است.
باز در ھمان شعر میگوید:
ایشته ستارخان باخین ایرانی احیاء ائیله دی
تورکلوک،ایرانلی لیق تکلیفین ایفاء ائیله دی
ترجمه:
ببینید ستارخان ایران را احیاء کرد/وظیفه ترک بودن و ایرانی بودن را ایفاء کرد./ائل اوبا
مطالب مرتبط
دانلود فرهنگ جغتايي – فارسي
مقایسه واژگان و ذخیره اصلی لغوی زبان های ایلامی ، سومری ، ماننایی و ترکی
بررسي چند معنايي در زبان تركي آذربايجاني