نشریه الکترونیکی ائل اوبا

و من آیاته خلق السّموات و الأرض و اختلاف ألسنتکم و ألوانکم إنّ فی ذلک لآیات للعالِمین

حملات عثمانی ، شورش امرا و سران کُرد و جدا شدن دیاربکر و آناتولی شرقی از ایران


لینک مطلب : http://eloba.ir/?p=9413

با فتح تبريز در بهار 907ق. شاه اسماعيل بر سرير سلطنت جلوس كرد. اما در اين زمان او فقط تبريز و آذربايجان را در تصرف داشت، در حالي كه بازماندگان آققويونلوها در غرب، نوادگان تيمور در شرق و امراى محلي در نقاط شــمالي و جنوبي ايران با اســتقلال حكومت ميكردند و حاضر به اطاعت و انقياد از سلسله نوپاي صفويه و پادشــاه جوان آن نبودند.

اســماعيل جوان ميبايست براي ايجاد حكومتي نيرومند و مقتدر كه توانايي پيشبرد ايدئولوژي نوپاي شيعه را داشته باشد تمام اين كانونهاي قدرت را از ميان برمىداشت.

قيام منتش كرد: نخستين شورش عليه حكومت مركزي

شــايد بتوان گفت كه نخســتين نقش آفريني و حضور كردها در عصر شــاه اســماعيل اول قبل از قيام شيرصارم، طغيان و سپس اظهار انقياد منتش كرد نسبت به شاه اسماعيل است. منابع عصر صفوي خاستگاه قبيلهاي و خانوادگي منتش را ذكر نكرده اند. منتش حوالي سالهاي 905 و 906ق. قراجه بيگ الياس روملو را، كه براي اظهار انقياد و اطاعت روانه دربار شاه اسماعيل در تبريز بود، در منطقهاي به اسم شورهگل مورد حمله قرار داد و تعداد زيادي از ســربازانش را به اســارت برد.

شاه اســماعيل به محض آگاهي از اين حمله، ســپاهي را روانة ســركوبي منتش متجاوز كرد و سپاه قراجه الياس روملو را از مهلكه نجات دادند. منتش به محض آگاهي از حملة سپاه صفوي پا به فرار گذاشت. سپاه صفوي قلعه او را فتح و تعداد زيادي از مدافعان آن را به قتل رســانند.

(بن اميرمحمود، خواندمير. ايران در روزگار شاه اسماعيل و شاه طهماسب، كوشش غلامرضا طباطبايي مجد. تهران، بنياد موقوفات دكتر محمود افشار، ،1370 صص 452 – ،451 اميني هروي. امير صدرالدين ابراهيم، فتوحات شاهي، تصحيــح و تعليق محمدرضا نصيري، تهران، انجمن آثــار مفاخر فرهنگي، ،1383 صص 990 – ،970 جنابذي، ميرزا بيگ. روضةالصفويه، به كوشش غلامرضا طباطبايي مجد، تهران، بنياد موقوفات دكتر محمود افشار، ،1378 ص .)

منتش به محض آگاهي از حملة شاه اسماعيل بار ديگر راه فرار را در پيش گرفت. الياس بعد از فتح قلعه، اسيرشدگان را به درگاه شاه اســماعيل فرســتاد و شاه اسماعيل نيز آنها را بخشيد و اداره دوباره قلعه را به آنها سپرد. منتش فراري نيز كه از ترحم و بخشش شاه بر اسيران هم قبيله اش اطلاع پيدا كرده بود به درگاه وي رفت و انقياد و اطاعت خود را به او اعلام داشــت. شــاه اسماعيل نيز او را مورد رحمت شاهانه خود قرار داد و وي را بار ديگر حاكم قلعه گردانيد.

(ابن امير محمود، همان، صص 454 و .452 حسن بيگ روملو، احسن التواريخ، تصحيح عبدالحسين نوايي، تهران، اساطير، ،1384 ص .955 جنابذي، پيشين، ص .130 اميني هروي، پيشين، صص 112 و 12.)

شورش صارم كرد يزيدي

از مهمترين شورش هايي كه كردها در سالهاي اوليه حكومت شاه اسماعيل انجام دادند، شورش صارم كرد يزيدي است كه دردسرهايي را براي حكومت نوپاي صفوي ايجاد كرد. شيرصارم حاكم نواحي مكريان بود كه قبل از روي كار آمدن صفويه در آن نواحي قدرت داشــت. شــيرصارم در حدود ســالهاي 911 و 912 ق. و به هنگامي كه شاه اسماعيل مشغول سركوب شورش ها و برقراري امنيت در نواحي مركزي ايران بود، حملاتي به مناطق غربي و شــمال غربي ايران انجام داد.

لذا شــاه اســماعيل بر آن شد تا با حذف اين مدعي، امنيت را در مرزهاي غربي و شمال غربي برقرار سازد. شاه اسماعيل سپاهي را براي سركوب صارم روانه كرد. صارمخان به محض اطلاع از حمله ســپاه صفوي به كوهســتان پناه برد و با استفاده از تاكتيكي ســپاه صفوي را در رســيدن به اهدافش ناكام گذاشت.

با اين وجود ســپاهيان صفوي موفق شدند علاوه بر كسب غنايم بسيار، گروهي از پيروان صارم را به قتل برسانند. چندي بعد صارم كرد بار ديگر از اشتغال شاه اســماعيل به ســركوب مدعيان در مناطق ديگر اســتفاده كرد و اروميه را دستخوش چپاول و تاراج قرار داد. شــاه اســماعيل اين بار خليفه الخلفا و بيرامبيگ قرامان راهمراه سپاهي براي سركوبي او روانه كرد.

در محاربه اي كه ميان طرفين درگرفت شــيرصارم شكســت خورد و عقب نشيني كرد. به هنگام عقب نشيني دو تن از مشــهورترين اميران قزلباش به نام هاي عبدي بيگ شــاملو و صارو علي مهره دار تكلو به قتل رسيدند.

از ســپاه صارم نيز پســرش و برادرش به اسارت سپاه صفوي درآمدند. شيرصارم بعد از اين شكست به بغداد و از آنجا به دربار عثماني پناهنده شد.

(.1 ابن امير محمود، پيشين، صص 485 – .483 روملو، پيشين، صص .6014 اميني هروي، پيشين، صص 261 – .260)

شورش قبيله محمودي در جريان نبرد شاه اسماعيل با علاءالدوله ذوالقدر

شــاه اســماعيل بعداز سركوب شــورش شــيرصارم يزيدي نوك پيكان حملات خود را متوجة سركوب مدعيان قدرت در مناطق شــمال غربي و غرب كرد تا امنيت را در اين مناطق برقرار ســازد. او ابتدا عازم دفع علاءالدوله ذوالقدر حاكم البستان شد. علاءالدوله حملاتي به داخل خاك دياربكر انجام داد و برخي قلاع آنجا را متصرف شد.

لذا شاه اسماعيل در آغاز 913 هـ.ق براي رويارويي با علاءالدوله ذوالقدر اقدام به لشكركشــي كرد و در حوالي البســتان موفق به شكست ســپاهيان علاء الدوله شــد. شاه اسماعيل بعداز شكست سپاه علاءالدوله در البستان روانه قلعه خرپوت شد كه طايفه اي از طوايف علاءالدوله در آنجا متحصن شده بودندو قلعه را فتح كرد.

از سوي ديگر عده اي از اكراد محمودي به فرماندهي اميرشاه اسكندر و به تحريك قايتمش بيگ روملو حاكم معزول دياربكر به اردوي قزلباش يورش بردند.

(روملو، پيشين، ص .1019 اصغر منتظر صحب، پيشين، ص .214)

اســكندرخان در اين يورش به سپاه قزلباش اسير تاكتيك جنگي محمدخان شد كه فرماندة باهوش و باذكاوتي بود ، طي اين حمله زخمي شد و فرار كرد و تعداد زيادي از سپاهيان او نيز فرار كردند. محمدخان بار ديگر سپاه فراري را تعقيب كرد و تعداد زيادي از آنها را اسير كرد و يا به قتل رساند. محمدخان با تعقيب و گريز سپاه اسكندرخان سبب شدكه سپاه فراري اسكندرخان به قلعهدياربكر پناه ببرند. محمدخان قلعهرا محاصره كرد اما موفق به فتح قلعه نشد. با اين وجود بسياري از زنان و فرزندان سپاه اسكندر به اسارت لشكر محمدخان استاجلو درآمدند.

(منتظر صحب، پيشين، صص -218 .215)

ُكردها در نبرد چالدران به سال 920/1514

جنگ چالدران بزرگترين رخداد عصر شــاه اســماعيل و مهمترين نبرد و جنگ خارجي در عصر او بود.

کردها به همراه نيروي نظامي قبيله شــان به نفع عثماني و بر علیه صفویان وارد جنگ شــدند. از جمله اين قبايل مي توان به ميرنشــين بدليس و شيروان اشاره كرد.

اين امرا با واقعبيني به طرف قدرت بزرگتر گرايش يافتند و با اعلام حمايت از عثماني و ورود به آوردگاه چالدران به نفع آنها از يك طرف امارت و حكومت خود را بيمه كردند و از سوي ديگر از مزاياي پيروزي بهرمند شدند.

حضور كردها در ســپاه ســلطان سليم عثمانی شایان توجه بود ، پس از شکست صفویان در جنگ چالدران طلیفه ای از کردها بنام چشمگزكي ها به سپاه عثماني پيوســتند و حاجي رستم بيگ در مرند به دستبوسي سليم رفــت.

مهمترين نتيجه اين شكست صفويان كه در واقع زيانبارترين آن نيز محســوب ميشــود جدا شدن دياربكر و نواحي اطــراف آن از پيكــرة امپراتوري صفوي و الحــاق آن به عثماني بود.

 

تلخیص از مقاله «واکاوی رویکرد شاه اسماعیل اول به شورش امرا و سران کُرد(907-930 ق) ، نوشته جفری آ . بل و فریدون نوری ، پیام بهارستان سال چهارم پاییز 1390 شماره 13»