نشریه الکترونیکی ائل اوبا

و من آیاته خلق السّموات و الأرض و اختلاف ألسنتکم و ألوانکم إنّ فی ذلک لآیات للعالِمین

اربعين حسيني و نخستين زائر قبر حسين(ع)


لینک مطلب : http://eloba.ir/?p=4199

دوست بدار دوستدار آل محمد(ص) را تا هنگامي كه دوستشان مي دارد و دشمن بدار دشمن آل محمد(ص) تا هنگامي كه دشمنشان مي دارد؛ هر چند روزه دار و نمازگزار باشد.

عنوان نخستين زائر تنها بر مردي شريف و عارفي كامل يعني صحابي بزرگ و برجسته، جابر بن عبد الله انصاري-رضوان الله عليه- منطبق است كه به منظور زيارت قبر سيد الشهدا(ع) از مدينه به كربلا رفت. بسياري از علما تصريح كرده اند كه او نخستين كسي است كه عنوان زائر قبر حسين(ع) را كسب كرد؛ اين شرافت و افتخار و ذخيره او را بس است.

شيخ مفيد گويد: و در روز بيستم آن ماه (صفر)… روزي است كه جابر بن عبدالله بن حزام انصاري، صحابي رسول خدا(ص) براي زيارت قبر ابا عبدالله الحسين (ع) از مدينه به كربلا آمد؛ و او نخستين كس از مردم بود كه آن حضرت را زيارت كرد.

و اين مطلب را بسياري از دانشمندان، از جمله شيخ طوسي، علامه حلي، شيخ رضي الدين حلي، كفعمي، مجلسي، محدث نوري و ديگران آورده اند.

جابر بن عبدالله انصاري و عطيه عوفي در كربلا

جابر بن عبدالله انصاري همان صحابي جليل القدري است كه عبد الرحمن بن سابط درباره اش مي گويد: همراه جابر بودم كه حسين بن علي(ع) داخل شد. در اين هنگام گفت: هر كس دوست دارد به مردي از اهل بيت(ع) بنگرد، به وي نگاه كند. گواهي مي دهم كه من اين سخن را از زبان رسول خدا(ص) شنيده ام.

او از اهل معرفت بود و چون توفيق شهادت در ركاب امام حسين(ع) نصيب وي نگشت، براي ابراز محبّت نسبت به آن حضرت و تجديد عهد و پيمان با ايشان و نيز براي اظهار مخالفت نسبت به سلطه حاكم، براي زيارت قبر شريف آن حضرت بار سفر بست.

شيخ ابو جعفر محمّد بن ابي القاسم، محمّد بن علي طبري از اعمش از عطيه عوفي چنين نقل مي كند: همراه با جابر بن عبدالله انصاري براي زيارت قبر حسين(ع) حركت كردم. چون به كربلا رسيد، نزديك ساحل فرات رفت و غسل كرد، آنگاه دوجامه به تن كرد و از همياني، مقداري مشك برداشت و بر بدنش پاشيد.

سپس با هر گامي كه بر مي داشت خدا را ياد مي كرد، و چون به قبر نزديك شد گفت: دستم را روي قبر بگذار ؛ و من گذاشتم. او روي قبر افتاد و غش كرد. من مقداري آب بر او پاشيدم و چون به هوش آمد سه بار گفت: يا حسين(ع).

سپس گفت: آيا دوستي پاسخ دوستش را نمي دهد؟!؛ و افزود: تو چگونه مي تواني پاسخ دهي، و حال آنكه رگ هاي گردنت را بريده اند و ميان پيكر و سرت جدايي افتاده است. من شهادت مي دهم كه تو پسر خاتم پيامبراني و پسر امير مؤمناني و پسر هم پيمان تقوا و فرزند هدايتي؛ پنجمين اصحاب كسايي؛ پسر سرور نقيباني؛ پسرفاطمه برترين زنان جهاني، چگونه چنين نباشي و حال آنكه پرورده دست سرور پيامبراني، و در دامن پارسايان پرورش يافتي و از پستان ايمان شير خوردي و با اسلام از شير بريده شدي. پس پاكيزه زيستي و پاكيزه مردي. اما دل هاي مؤمنان در فراق تو ناخوش است، در حالي كه در خوبي حال تو شك ندارد.

سلام و خوشنودي خداوند بر تو باد. من گواهي مي دهم كه تو به همان راهي رفتي كه برادرت يحيي بن زكريا رفت.

آن گاه چشم ها را دور قبر گرداند و گفت: سلام بر شما كه در راه حسين(ع) فدا شديد و در ركابش جان باختيد. گواهي مي دهم كه شما نماز را به پا داشتيد و زكات را پرداختيد، به معروف امر و از منكر نهي كرديد. با كافران جهاد كرديد و آن قدر خداي را عبادت كرديد تا مرگتان فرا رسيد. به خدايي كه محمّد(ص) را به پيامبري برگزيد سوگند كه ما نيز در آنچه انجام داديد شريكيم.

عطيه گويد: به او گفتم: اي جابر چگونه؟ و حال آنكه ما در دشتي فرود نيامديم و از كوهي بالا نرفتيم و شمشيري نزديم و اين گروه ميان سرها و پيكرهايشان جدايي افتاده است. فرزندانشان يتيم و زنانشان بيوه شده اند!

گفت: اي عطيه! از حبيبم رسول خدا(ص) شنيدم كه فرمود: هر كس گروهي را دوست بدارد با آنان محشور مي گردد و هر كس ازكار گروهي راضي باشد، با آنان شريك است. به خدايي كه محمّد را به حقّ به پيامبري برگزيد، نيّت من و نيّت يارانم بر آن كاري است كه حسين(ع) و يارانش كردند.

مرا به سوي خانه هاي كوفه ببر. چون پاره اي راه رفتيم گفت: اي عطيه! گمان ندارم كه پس از اين سفر تو را ببينم، آيا مي خواهي كه تو را وصيّتي كنم؟ دوست بدار دوستدار آل محمد(ص) را تا هنگامي كه دوستشان مي دارد و دشمن بدار دشمن آل محمد(ص) تا هنگامي كه دشمنشان مي دارد؛ هر چند روزه دار و نمازگزار باشد. با دوست دار محمّد و آل محمّد(ص)مهرباني كن، چرا كه اگر بر اثر گناه فراوان يك گامش بلغزد، با محبّت آنان گام ديگرش ثابت مي ماند (و جبران مي گردد).دوستدار آنان به بهشت و دشمنانشان به دوزخ باز مي گردند.

در اين نقل چند نكته جاي تأمل دارد:

1 . عظمت معرفت جابر؛ و اين به خاطر معرفت بالايي بود كه نسبت به منزلت اهل بيت محمد(ص) داشت.

2 . داشتن موضع مهم؛ آنجا كه جابر، دشمنان امام حسين(ع) را در زمره ملحدان به شمار آورد.

3 . ادب جابر نسبت به ابا عبد الله(ع)؛ و اين نتيجه كمال معرفت وي بود. از اين رو مي بينيم كه نخست غسل مي كند و سپس بدنش را با مشك خوشبو مي سازد، آن گاه در هر گامي خدا را ياد مي كند. پس از لمس قبر بي هوش مي شود و سپس سه بار فرياد يا حسين سر مي دهد. نيز فرازهاي زيارتش نشانگر ميزان معرفتي كه نسبت به رسول خدا(ص) و جانشين و نوه اش دارد.

4 . از اين نقل چنين استفاده مي شود كه جابر پس از زيارت به طرف خانه هاي كوفه رفت و از ديدارش با امام زين العابدين(ع) و ديگر اعضاي خانواده حسين(ع) چيزي ذكر نشده است. تحقيق در اين باره خواهد آمد.

سيّد بن طاووس كيفيت زيارت جابر از قبر ابا عبد الله الحسين(ع) و ياران با وفايش را به تفصيل آورده است كه آن را به طوركامل در اينجا نقل مي كنيم:

گويد: عطا گفت: روز بيستم صفر با جابر بن عبد الله همراه بودم. چون به غاضريه رسيديم در نهر آنجا غسل كرد و لباس پاكيزه را كه همراه داشت پوشيد. آن گاه به من گفت: اي عطا! آيا عطري با خود داري؟ گفتم: مشك دارم. سپس سر و ديگر اعضايش را با آن خوشبو كرد و پياده رفت تا نزد سر حسين(ع) رسيد و سه بار تكبير گفت و از هوش رفت.

چون به هوش آمد، شنيدم كه مي گويد: سلام بر شما اي خاندان خدا! سلام بر شما اي برگزيدگان خدا! سلام بر شما اي برگزيدگان از آفريدگانش! سلام بر شما اي سرور سروران! سلام بر شما اي شيرهاي بيشه! سلام بر شما اي كشتي هاي نجات! سلام و رحمت و بركات خداوند بر تو باد، اي اباعبد الله!

سلام بر تو اي وارث علم انبيا! سلام بر تو اي وارث آدم برگزيده خداوند! سلام بر تو اي وارث نوح، پيامبر خدا! سلام بر تو اي وارث ابراهيم، دوست خدا! سلام بر تو اي وارث اسماعيل، قرباني خدا! سلام بر تو اي وارث موسي، هم سخن با خدا! سلام بر تو اي وارث عيسي، روح الله! سلام بر تو اي فرزند محمد مصطفي(ص)! سلام بر تو اي فرزند علي مرتضي! سلام بر تو اي فرزند فاطمه زهرا! سلام بر تو اي شهيد و پسر شهيد! سلام بر تو اي كشته فرزند كشته! سلام بر تو اي ولي خدا و فرزند ولي او! سلام بر تو اي حجت خدا و فرزند حجّت او بر بندگانش!

گواهي مي دهم كه تو نماز را به پاداشتي و زكات را پرداختي و به معروف امر و از منكر نهي كردي، با پدر و مادرت نيك كردي،با دشمنانت جهاد كردي. گواهي مي دهم كه تو سلام را مي شنوي و به آن پاسخ مي دهي؛ و اينكه تو حبيب، دوست، نجيب،برگزيده، و پسر برگزيده خدايي.

تو را با شوق زيارت كردم، پس نزد خداوند از من شفاعت كن اي آقاي من! من به وسيله جدّ تو، سرور پيامبران و پدرت سرورجانشينان و مادرت سرور زنان جهان نزد خداوند شفاعت مي طلبم. خداوند كساني كه تو را كشتند و آنها را كه بر تو ستم كردند و با تو دشمني ورزيدند و كينه ات را به دل گرفتند از اوّلين و آخرين لعنت كند.

آن گاه روي قبر خم شد و گونه ها را به آن ساييد و چهار ركعت نماز گزارد. سپس بر سر قبر علي بن الحسين(ع) آمد و گفت: سلام بر تو اي مولاي من و پسر مولاي من! خداوند قاتل تو را بكشد! خداوند آن را كه بر تو ستم كرد بكشد! من با دوستي شما به خداوند نزديكي مي جويم و از دشمنانتان نزد خداوند بيزاري مي جويم.

سپس آن را بوسيد و دوركعت نماز به جاي آورد و رو به قبور شهيدان كرد و گفت:

سلام بر ارواح اقامت گزيده در كنار قبر ابا عبد الله(ع). سلام بر شما اي شيعيان خدا و شيعيان رسول او و شيعيان اميرمؤمنان و حسن و حسين! سلام بر شما اي پاكيزگان. سلام بر شما اي هدايتگران. سلام بر شما اي نيكان! سلام بر شما و بر فرشتگاني كه پيرامون قبرهايتان مي چرخند. اميدوارم خداوند ما و شما را در جايگاه رحمتش در زير عرش جاي دهد.

سپس كنار قبر عباس فرزند اميرمؤمنان(ع) آمد و ايستاد و گفت: سلام بر تو اي ابا القاسم! سلام بر تو اي عباس بن علي! سلام بر تو اي پسر امير مؤمنان، گواهي مي دهم كه تو نصيحت فراوان كردي و امانت را ادا كردي و با دشمن خود و دشمن برادرت جهاد كردي. درود خداوند برروح پاكت و خداوند به تو پاداش بهترين برادر را عنايت فرمايد.

پس دو ركعت نماز گزارد و به درگاه خداوند دعا كرد و رفت.

اين زيارت حاكي از ميزان عظمت و معرفت و منزلت والاي اين صحابي بزرگ است.

منبع : مؤسسه تحقيقاتي ولي عصر(عج)