پیتر آوری
ائل اوبا – آغامحمدخان قاجار زاده ۲۷ محرم ۱۱۵۵ ق برابر با ۲۷ خردادماه ۱۱۲۱ ش (۱۷ ژوئن ۱۷۴۲) در دشت اشرفی در میانه راه گرگان به ساری است.
مراسم تاجگذاری اش پس از تصرف قفقازیه و سرکوب کلیه امراء و حکّام داخلی و پذیرش اطاعت و فرمان خان قاجار از سوی کلیه نواحی به استثنای مشهد و خراسان که هنوز زیر فرمان شاهرخ میرزا و فرزندش نادر میرزا بود، آغامحمدخان به سال ۱۲۱۰ ق در استرآباد به نام پادشاه ایران تاجگذاری کرد.
وی پس از تسلط بر کشور ، تهران را پایتخت قرار داد [ در یازدهم جمادی الآخر 1200 هجری ] و از آن زمان تا کنون بصورت پایتخت باقی مانده است.
سلاطین قاجار برای حفظ سلطه خویش بر کشور ، بجای شیوه حملات برق آسای نادری از یک گوشه به گوشه دیگر آن ، سیاست گماردن فرزندان ذکور دربار به عنوان حکمرانان ایالات را بکار یردند.
آغا محمد خان قاجار در هنگام تاجگذاری و بستن شمشیر مرصع شاهی ، سوگند خورد که به مذهب شیعه وفادار بماند زیرا این شمشیر از پادشاهان صفوی به یادگار مانده و اهمیت تاریخی داشت.
در همان مراسم ، آغا محمد خان از بسر گذاردن تاج بزرگ نادری خودداری کرد و سوگند خورد تا وقتی کلیه سرزمین هایی را که نادر شاه فتح کرده بود [ قفقاز – افغانستان – هند ] و نشانه آنها بصورت پرهایی بر تاج مرصع نادری قرار داشت ، تصرف نکند ، این تاج را به سر نخواهد گذارد.
به زودی آغا محمد خان بر گرجستان مسلط شد و تهدید کرد که به قفقاز لشکر کشی خواهد نمود.
وی یکسال پیش از تاجگذاری ، تفلیس را تصرف کرد ، و حیثیت از دست رفته ایران را ، که ناشی از امضاء معاهده 1783 هراکلیوس [ دوم . ارگلی خان ] با کاترین ملکه روسیه بود ، زنده ساخت.
اهالی گرجستان ، در پی مرگ نادرشاه ، از اوضاع نابسامان ایران بهره گرفتند و خود را از تحت حکم پادشاهان مسلمان ایران خارج نموده و زیر حمایت روسیه قرار داده بودند.
آغاز سلسله قاجاریه و سلطنت آغا محمد خان نور امیدی در دل های مردم پدید آورده بود ، چرا که امنیت و قدرت جایگزین آسیب پذیری و تزلزل گردید ، و یک دولت مرکزی نیرومند از نو استقرار یافت.
در این دوران دو نیروی علمای مذهبی و شهرنشینان احیاء شدند. شهر قم که تنها 92 میل [ 120 کیلومتر ] با تهران فاصله داشت ، مورد توجه خاص فتحعلی شاه و محمد شاه بود.
فتحعلی شاه گنبد طلایی برای مسجد قم ساخت که هنوز هم در آفتاب تقریبا همیشگی نجد درخشان ایران و روزهای خشک آن میدرخشد.
همچنین محلی را برای اقامت مدرسین برجسته قم بنا کرد [ مدرسه فیضیه قم ] . روحانیون در قم و در نزدیکی پایتخت اقامت داشتند و با احترام زیاد با آنان رفتار می شد.
شرح جیمزموریه از ورود فتحعلی شاه به تهران ، که خود در سال 1814 شاهد آن بود ، اینگونه آمده است :
« در تمام این مدت ، این فرصت را داشتم که شاه را تماشا کنم و مراحل مختلف مراسم را به چشم خود ببینم.
اعلیحضرت ؛ جلیقه تنگ و سپیدی بر تن داشت که پولک دوزی شده بود.
شمشیر و خنجر و سایر زینت آلات شاه با سنگ های گرانبهاء مزین بودند.
دهنه و پاردم و سینه بند اسب ها از یاقوت و الماس و زمرد بود.
یک منگوله دراز از مروارید زیر گلوی اسب قرار داشت و همراه با گردن بندی به اطراف گردن حیوان می افتاد.
شاه در فواصل معین ، قلیان می خواست و شاطر باشی یا رئیس فراش ها فورا آن را به نزد شاه می آورد.
شاه تنها یکبار به قلیان پک میزد و دود سفید و درازش را طوری بیرون میداد که به ریشش بخورد ، گوئی که عطر افشانی می کند!
در کلیه کارهایی که می کرد از هیبت و شوکت برخوردار بود و نسبت به آنچه که در پیرامونش می گذشت توجه داشت.
هنگامیکه به شهر نزدیک شد ، صف های طولانی از مردانی که در فاصله ای از جاده به استقبال آمده بودند ، در برابرش تعظیم می کردند.
هر گاه یکی از اطرافیان خود را صدا می کرد ، آن شخص با شور و اشتیاق به سوی شاه می دوید ، و شاه با بردباری تمام به سخنانش گوش می داد.
سپس گروهی از ملایان و پیش نمازان از او استقبال کردند ، که با تمام قدرت خود دعا می خواندند …
تعداد زیادی گاو نر و گوسفند را در سر راهش قربانی می کردند و سرشان را به زیر پای اسب شاه می انداختند .
بلورهای پر از شکر را در برابرش می شکستند و محتویات آنها را در جاده می ریختند.
در همه جا دراویش درباره موفقیت های شاه داد سخن سر میدادند. در گوشه ای دیگر ، از کشتی گیران و باستانی کارها با میل های خود و همراه ضرب لوطی ها ورزش باستانی می کردند ؛ جالب ترین صحنه ای بود که میدیدم …
در میان جمعیت استقبال کننده ، ارامنه بودند که همراه خلیفه شان که صلیبی را حمل می کرد ، پرچم های رنگارنگ و انجیل و شمع های بلند آورده و بخواندن سرود های مذهبی پرداخته بودند. شور و شوق آنان در میان سر و صدای یهودیان محو می شد.
یهودیان همراه با خاخام خود دسته ای تشکیل داده و علامت نقش و نگار شده ای را به کمک پایه ای تا ارتفاع زیاد بالا برده بودند…
هر چه شاه به شهر نزدیک تر می شد ، بر جمعیت سوارکاران و مردم عادی افزوده می شد …
در میان این شلوغی ، شاه را می دیدم که مرتب به ساعتی که به وسیله شاطر باشی حمل می شد ، نگاه می کرد
و شتاب داشت که درست در همان ساعتی که منجمان توصیه کرده بودند به دروازه شهر برسد …»
منبع : تاریخ معاصر ایران ( از تاسیس تا انقراض سلسله قاجاریه ) ، نوشته پیتر آوری ، ترجمه محمد رفیعی مهر آبادی ، نشر عطائی
مطالب جالب
بزرگترین شکست قاجار در اشغال قلعه ایروان از سوی روس ها
صفحه برنزی با تصاویر اساطیری ، شمال غرب ایران – دوره ماننا/کاسیت
پلاک برنزی با نقش جنگجوی تورک و تصاویر اساطیری