نشریه الکترونیکی ائل اوبا

و من آیاته خلق السّموات و الأرض و اختلاف ألسنتکم و ألوانکم إنّ فی ذلک لآیات للعالِمین

حفظ سلامت خانواده ، راهکارها و معیارها


لینک مطلب : http://eloba.ir/?p=2663

جواد محدّثي

ائل اوبا – از «نهاد خانواده» و مقدس بودن تشكيل آن و كمك به برپايي اين «خيمه عفاف» گفتيم، و از اينكه قانون زوجيت عمومي و كشش متقابل، به برپايي اين خيمه كمك مي كند و اگر تدبير نباشد، اين كشش به تنش مي انجامد. نيز گفته شد كه «ازدواج»، سازنده و رشد دهنده است و روح تعاون و احساس مسؤوليت را برمي انگيزد و وعده الهي هم به «توسعه رزق» براي اقدام كنندگان به ازدواج، اين «سنت نبوي» يادآوري شد.

 

معيارگرايي

چنين نيست كه هر كس ازدواج كرد، سعادتمند شد. چنين هم نيست كه هر كس همسري برگزيد، مي تواند او را به سعادت و خوشبختي برساند. دليل آن هم وجود آتش هاي اختلاف و زبانه هاي كينه و كدورت در خانواده هاي بسياري است كه گاهي هم پايشان به شكايت و دادگاه و پرونده و … كشيده مي شود.

مهمتر از «تشكيل خانواده»، داشتن خانواده اي سالم، استوار، پاك و عاطفي و داشتن همسري همدل و همزبان و همراه و همدرد است.

خانواده هايي كه پس از تشكيل، خيلي زود از هم مي پاشد و طوفان اختلاف، ريشه آن را لرزانده و سقف آن را فرو مي ريزد، يا از همان آغاز، ميان زن و شوهر و اقوام و بستگان دو طرف، «مسأله» بوده است، يا در اثر لجاجت ها، خودخواهي ها، نبودن روحيه گذشت و ايثار و ناديده گرفتن خطاهاي كوچك و ضعف هاي ناچيز، «مسايلي» بروز مي كند و رفته رفته بزرگ مي شود و «مشكلات»، عرصه را بر «زندگي» تنگ مي سازد.

اگر از آغاز، بناي ازدواج، سالم نهاده شده باشد، اين گونه بحران ها يا هرگز يا دير به سراغ خانه مي آيد.

هسته اوليه يك خانواده سالم و مطلوب، از همان آغاز ازدواج  ، از هنگام خواستگاري و وصلت با خانواده ديگر شكل مي گيرد و ريشه آن ، شناختن و داشتن «معيارهاي مكتبي» در انتخاب همسر است.

كسي كه در ازدواج، تنها به «زيبايي»، يا «ثروت» يا «شهرت» توجه كند و از اصالت خانوادگي و تربيت و اخلاق پدر و مادر و عفاف دختر غافل شود، چه تضميني وجود دارد كه خانواده اي محكم، استوار و پابرجا پديد آيد و اين كانون، پايگاه صفا و محبت شود؟!

همسر ايده آل كيست؟ خصوصيات يك زن يا شوهر خوب كدام است و با كدام «معيار»، بايد سراغ انتخاب شريك زندگي رفت، يا به درخواست يك خواستگار براي ازدواج، «آري» گفت؟

و اين آري گفتن، كه گاهي بلكه اغلب، يك زندگي مادام العمر را بر دوش انسان مي گذارد، بايد با در نظر گرفته چه ويژگي هايي باشد؟

 

نجابت و ديانت

وصلت با خانواده هايي كه نجيب و شريف اند، پسنديده تر است. تديّن و تقوا، ملاك ديگري در همسرگزيني است. ارزش و اعتبار يك مسلمان در ديدگاه مكتب، به «دين» او است. پس ملاك قرار دادنِ دينداري در ازدواج، نشانه اصول گرايي و مكتبي انديشيدن و مكتبي عمل كردن است.

اگر كسي مسلمان و مؤمن است و در ازدواج، دنبال همتا، هم شأن و «كُفو» مي گردد، لابد مي داند كه مسلماني و ايمان، رمز و نشانه آن همتايي است و مؤمن، كفو مؤمن است و زنان پاك و عفيف، لايق مردانِ باتقوا و پاكند (و الطيّباتُ لِلطيّبين)1 و در آيات قرآن، ازدواج با مشرك و كافر نهي شده است، چرا كه همتاي مؤمن نيست. 2

امام صادق(ع) فرمود:

«اَلكُفْوُ اَنْ يَكونَ عَفيفا و عِنْدَهُ يَسارٌ»؛3

كفو و همتا در همسري آن است كه پاكدامن و توانگر باشد (تا بتواند خرج زندگي را تأمين كند).

پس معيار در «آري» گفتن به همسر آينده يا خواستگاري كردن از يك دختر، آن است كه هم «عفاف» داشته باشد، هم

روابط مناسب عاطفي زن و شوهر با يكديگر و آن دو با فرزندان و بستگان و حفظ حقوق آنان و مراعات وظايف متقابل، عامل ديگري براي سلامت خانواده است.

«قدرت مالي». در برخي احاديث، دين و امانت مطرح شده است، در روايتي «دين و اخلاق» معيار قرار گرفته است و بي اعتنايي به اين معيارها فسادآفرين دانسته شده است.

رسول خدا(ص) فرمود:

«اِذا جاءَكُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلقَهُ و دينَهُ فَزَوِّجُوهُ و اِنْ لا تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الارض و فَسادٌ كبيرٌ»؛1

هر گاه كسي سراغ شما آمد كه «اخلاق» و «ديانت» او را مي پسنديد، پس با او ازدواج كنيد و گرنه در زمين فتنه خواهد شد و فساد بزرگ پديد خواهد آمد.

گرچه «زيبايي و جمال» را به عنوان يك معيار و ارزش مي توان حساب كرد، اما در صورتي كه با تقوا، عفاف و پاكي در تعارض قرار نگيرد. كسي كه در ازدواج، تنها به «زيبايي»، يا «ثروت» يا «شهرت» توجه كند و از اصالت خانوادگي و تربيت و اخلاق پدر و مادر و عفاف دختر غافل شود، چه تضميني وجود دارد كه خانواده اي محكم، استوار و پابرجا پديد آيد و اين كانون، پايگاه صفا و محبت شود؟!

سنتهاي ديني و ملي را نبايد ناديده گرفت. فرهنگ خودي ما به اصول خوبي آميخته و بر آنها استوار است، اگر آن را در مقابل فرهنگ بيگانه، به ديده حقارت ننگريم و كنار نگذاريم. در يك خانواده، هر چه نجابت و اصالت و حيا و عفت بيشتر باشد و هر چه معيارهاي مكتبي بيشتر حاكم و سرنوشت ساز و تأثيرگذار باشد، نظام و انسجام و قوام آن خانواده نيز، مستحكم تر و بادوام تر خواهد بود.

سستي بنيان خانواده ها را بيشتر در ميان كساني مي توان ديد كه به اصول مكتبي و ارزش هاي فرهنگ خودي بي اعتنا و از آنها بيگانه يا گريزان اند.

 

همسر نمونه

براي خيلي ها اين سؤال كه «همسر نمونه كيست؟ زن يا شوهر ايده آل و مطلوب، چه ويژگي هايي بايد داشته باشد؟» از سؤالات اساسي در گزينش همسر است. نه تنها در گام نخست و آغاز كار، حتي در مورد كساني هم كه ازدواج كرده اند و مدتي از پي نهادن اين بنا و بر پا ساختن اين خيمه گذشته و صاحب فرزند نيز شده اند، آشنايي با اين «شاخص»ها و «معيار»ها، مناسب و مفيد است، زيرا با عينيت بخشيدن به آنها در زندگي مشترك، مي توانند به سلامت و استحكام بنيان خانواده خويش، كمك كنند.

پيش از آنكه به خصوصيات مثبت و ارزشي همسر اشاره شود، بد نيست كه با چهره منفي و نكوهيده همسرِ ناشايست هم آشنا شويم و خانواده هاي «مسأله دار» را بشناسيم. در اين زمينه روايات بسيار است و در اين احاديث، از ازدواج با فاسق، بداخلاق، شراب خوار، عقيم، احمق و سفيه، مجنون، و دختري كه در خانواده بد رشد و نموّ يافته است، نهي شده است.

از جمله اين حديث مشهور است كه رسول خدا(ص) فرمود: از ازدواج با «خضراء دِمَنْ» بپرهيزيد. پرسيدند: يا رسول اللّه ، مقصود از خضراء دمن (سبزه روييده در مزبله) چيست؟ فرمود: «المَرأةُ الْحَسْناءُ في مَنْبَتِ السّوء».1 يعني زن زيبارويي كه در خانواده اي پست و فرومايه، به بار آمده باشد.

همچنين از زنانِ نازا، آلوده، لجباز، نافرمان، حقير و پست در نظر فاميل خود، سركش در برابر شوهر، رام و تسليم در مقابل ديگران، ناموافق با شوهر، كينه توز، فخرفروش، بي پروا از كار زشت و … در روايات نكوهش شده و از اين گونه زنان به عنوان «شِرار النساء» ياد شده است.

در مقابل، به ازدواج با دوشيزگان، زيبارويان، فرزندآوران، عفيفان و نجيبان، صاحبان اخلاق نيكو، ديندار و امين، فرمانبرداران از شوهر و حافظان مال و آبروي همسر و … تشويق و ستايش شده است.

از پيامبر اكرم(ص) روايت است: از جمله عواملي كه موجب صلاح و اصلاح مرد مسلمان مي شوند آن است كه همسري داشته باشد كه هر گاه به او بنگرد، خوشحال و مسرور شود و اگر از زنش غايب باشد، حافظ و نگهبان آبرو و حرمت شوهر باشد و اگر به او دستوري داد، اطاعت كند.2

و در روايت ديگر چنين است: هيچ مرد مسلماني پس از اسلام، بهره اي بيشتر از اين نبرده است كه همسري مسلمان داشته باشد كه اگر به او بنگرد، شادمان شود و اگر فرمانش دهد اطاعت كند و هر گاه از همسرش غايب باشد، وي نسبت به خودش و مالِ شوهرش، نگهبان و امين باشد.3

و رسول خدا(ص) فرمود: «مِنْ سعادَةِ المرء الزّوجة الصالحه»؛4

همسر صالح و شايسته، از جمله عوامل خوشبختي مرد است.

رهنمود اين احاديث، عبارت از اين است كه از معيارهاي همسر خوب، «حفظ عفاف»، «مراعات حقوق همسر» و «صيانت از مال و آبرو» است. همين عوامل و مراعات اين نكات، از سوي ديگر به قوام و استحكام بنياد خانواده كمك مي كند. روابط مناسب عاطفي زن و شوهر با يكديگر و آن دو با فرزندان و بستگان و حفظ حقوق آنان و مراعات وظايف متقابل، عامل ديگري براي سلامت خانواده است.

 

آتش اختلاف

به كار بستن معيارهاي مكتب، به انس و الفت خانواده مي انجامد و بي توجهي به آنها عامل بروز تشنج و اختلاف در خانواده است سعدي گفته است: «قدر عافيت كسي داند كه به مصيبتي گرفتار آيد.»5 و چه مصيبتي سخت تر و تلخ تر از بروز اختلاف در يك خانه و خانواده؟

صفاي زندگي، نعمت بزرگي است كه برخورداران از آن بايد پيوسته شكرگزار آن باشند و قدر و قيمت خانه بي اختلاف و نزاع را بدانند. چنين محيط هاي گرمي، نعمت بزرگي است كه برخورداران از آن بايد پيوسته شكرگزار آن باشند و قدر و قيمت خانه بي اختلاف و نزاع را بدانند. چنين محيط هاي گرمي، بهشتي دنيوي براي فرزندان نيز خواهد بود و طعم شيرين زندگي را به آنان خواهد چشاند.

 

البته گاهي برخي بگو مگوها در حدّ بيان ديدگاه ها و انتقال سليقه ها به طرف مقابل لازم است، تا دو همسر كه شريك زندگي يكديگرند، از نظرات، خواسته ها، توقعات و كاستي ها و حتي انتقادها و عيوب خويش آگاه شوند و عقده اي در دل نماند و «انتقاد حضوري» به «غيبت و بدگويي پشت سر» نيانجامد.

اما تا حدي كه صميميت زندگي مشترك و آرامش كانون خانه را بر هم نزند و براي خود زوجين، كينه نيافريند و كودكان را هم كه شاهد اين گونه مشاجرات يا بحث هاي «درون خانگي» مي شوند، به نگراني و اضطراب و آشفتگي فكري و روحي نكشاند.

اگر زوجين، اهل منطق باشند و حرفهاي خود را مستدلّ و در فضايي دور از تعصب و لجاجت و پرخاش براي هم بگويند و موضوعاتي را كه سبب بروز ناسازگاري شده و بحران آفريده است، ريز و مشخص كنند و براي حلّ آن همفكري جدّي داشته باشند، مطمئنا هيچ خطري خانواده را تهديد نمي كند.

بسياري از اختلاف ها، ريشه در «سوء تفاهم» و «بدفهمي» از حرف و عمل طرف مقابل دارد. گفتگوي منصفانه مي تواند آشتي آور باشد.

نحوه برخورد با يك مشاجره خانوادگي، هم مي تواند آميخته به صحبتي منطقي و معقول باشد و آن مسايل را روشن سازد و گره ها را بگشايد، هم مي تواند آن را به يك بحران و مشكله لاينحل تبديل سازد. اينكه گفته اند: «گِرهي را كه با دست باز مي شود، با دندان باز نمي كنند» اشاره به همين گونه راه حلهاي صحيح و منطقي براي معضلات خانوادگي و رفتاري و ارتباطي هم مي تواند باشد.

گفتگوها و نزاع هاي لفظي، آسمان خانه و خانواده را ابري و بغض آلود مي كند.

نبايد گذاشت اين وضعيت ادامه يابد و ريشه بدواند. حرف هاي پشت سر و پيش اين و آن، اوضاع را بحراني تر مي سازد و «پرنده آشتي» را از بام و در آن خانه دورتر مي كند. تا مي توان در خانه به درمان پرداخت، چرا بايد به بيرون كشيده شود؟ و تا مي توان خود به خاموش كردن شعله اقدام كرد، چرا بايد دامنه شعله را گسترده تر ساخت؟

صحبت روياروي و بي واسطه، خيلي كارسازتر از آن است كه پاي بيگانگان و حتي اقوام نزديك كه اغلب، كاري هم از آنان در رفع اختلاف ساخته نيست، به ميان كشيده شود. زيرا خطر رسوايي و بي آبرويي و عميق تر شدن اختلاف، بيشتر مي شود.

اگر قرآن كريم، فرمان مي دهد كه خود و خانواده خود را از آتش حفظ كنيد: «قُو اَنْفُسَكم وَ اهليكُمْ نارا»1، هم حفاظت از آتش دوزخ به وسيله پرهيز از مفاسد و گناهان است، هم اگر بروز اختلاف در يك خانواده را شعله اي هستي سوز بدانيم ـ كه هست ـ بايد با رفتار سنجيده و صحيح، خود و خانواده را از سوختن در اين آتش نيز نگه داشت.

نعمت «خانواده بي اختلاف» را قدر بدانيم و اگر اين شعله در بساط و كانون زندگي ما در افتاده است، هر چه سريعتر آن را با تدبير و حكمت، با تصحيح رفتار، با گفتگوي منطقي، با ريشه يابي و درمان فوري، خاموش كنيم، پيش از آنكه ما و فرزندانمان را خاكسترنشين كند.

راستي كه همسر صالح، نجيب، باتقوا و عفاف، هديه اي از سوي خداوند است و خوشا آنان كه از اين موهبت برخوردارند.

 

پی نوشت ها :

1 ـ همان، ص373.

1 ـ تحريم، آيه 6.

1 ـ همان، ص232.

1 ـ نور، آيه 26.

2 ـ ر.ك: بقره، آيه 221.

2 ـ وسائل الشيعه، ج14، ص22.

3 ـ همان، ص23.

3 ـ بحارالانوار، ج100، ص372.

4 ـ همان.

5 ـ گلستان سعدي، باب هشتم.

منابع:

بحارالانوار صفحه 372 ، جلد 100

وسائل الشیعه ، صفحه 22 ، جلد 14

گلستان سعدي