نشریه الکترونیکی ائل اوبا

و من آیاته خلق السّموات و الأرض و اختلاف ألسنتکم و ألوانکم إنّ فی ذلک لآیات للعالِمین

امپراتوری ماد ؛ از ترکیب اجتماعی تا ریشه اسامی خاص


لینک مطلب : http://eloba.ir/?p=2564

پروفسور محمد تقی زهتابی

اصطلاح ماد و طوایف مادی

ائل اوبا – در منابع تاریخی به نام مادی ها برای نخستین بار در کتیبه هایی که سلمنسر پادشاه آشور به مناسبت لشکرکشی خود به اراضی گوتیان و لولوبیان ، در اواسط سده نهم پیش از میلاد نقر کرده برمی خوریم.

بنابراین طوایف مادی دو سده پیش از مهاجرت اشگوزها در قرن 7 ق.م یعنی در سده های 10 – 9 ق.م و شاید حتی پیش از این زمان ، از طریق گذرگاه های قفقاز به آذربایجان درآمده اند.

در بند 69 کتاب نخست هرودوت درباره مادیها می خوانیم:

« آشوری ها در آسیای علیا پانصد سال حکومت کردند. اول مردمی که سر از اطلاعت آنها پیچید ، مادی ها بودند ، این ها برای آزادی جنگیدند و گویا رشادت ها نموده از قید بندگی رستند. پس از آن سایر مردمان با آنها تاسی کرده بزودی تمام مردم قاره آسیا آزاد و مستقل گشتند.»

پیرنیا ، پیشین ، ج 1 ، ص 175

هرودوت در این جملات ، اشاره ای به این موضوع نکرده است که مادها از کجا و چه راهی به اراضی ماد مرکزی درآمده اند. حتی آنجا که وی نام قبایل مادی را بر می شمارد نیز اشاره ای به این مسئله نمی کند.  هرودوت قبایل مادی را چنین معرفی می کند:

« عده طوایف مادی شش است: بوس ها ، پارتاکن ها ، ستروخاتها ، آری سانتها ، بودی ها ، مغ ها ».

پیرنیا ، پیشین ، ج 1 ، ص 175

در جایی دیگر نام « ماد » به عنوان یک طایفه به فهرست اسامی شش طایفه اخیر افزوده است.

« مادها ، بوسای ها ، پارتاکن ها ، ستروخاتیان ، آریزانتیان ، بودیان ، مغان ».

پیرنیا ، پیشین ، ج 1 ، ص 270

در میان مادی ها طایفه ای نیز به نام « ساگارتی » وجود داشته و « چیتران تخمه » که در زمان داریوش پس از فرورتیش برای بازگرداندن دوباره حاکمیت به دست مادی ها قیام نمود ، از آن طایفه بود.

شاید هرکدام از قبایل مادی مورد اشاره هرودوت ، در واقع خود اتحادیه ای از طوایف مختلف بوده اند و مادها و ساگارتیان بعنوان طوایفی کوچک در ترکیب این اتحادیه ها بوده اند.

اوپر Opper خاورشناس آلمانی الاصل ساکن فرانسه ( 1905 – 1825 ق.م ) و آکادمیسین « مار » ( 1935 – 1865 م ) از دانشمندان شوروی سابق معتقد بودند که مادی ها اقوامی التصاقی زبان بوده و از نظر لسانی با ایلامیان خویشاوندی داشته اند.

از دانشمندان اروپایی ریچارد فرای و برخی دیگر و از علمای شوروی سابق نیز ا ، م ، دیاکونوف و م ، م ، دیاکونوف در این مورد موضعی میانه اتخاذ نموده و معتقدند که برخی از قبایل مادی ، التصاقی زبان و برخی دیگر ، هند و اروپایی زبان بوده اند.

لیکن برخلاف دانشمندان مزبور ، شماری از تاریخ نگاران شوروی سابق و برخی علمای اروپایی چون ر ، گیرشمن ، حتی بعضی از مورخان آذربایجان شمالی و اکثر تاریخ نویسان فارس چون مشکور ، رواسانی ، رقیه بهزادی ، بیات ، محمد علی سجادیه و در راس آنان حسن پیرنیا ( مشیرالدوله ) بدون ارائه هیچ مدرک و دلیلی مادی ها را آریایی نژاد قلمداد کرده اند.

 

آریائیست و طوایف مادی

حسن پیرنیا در بحث از مادها بکرات متذکر می شود که اطلاعات موجود درباره مادها اندک است:

« راجع به مادی ها و دولت ماد اطلاعات ما خیلی کم است ، حتی میتوان گفت ، که از دولت های بزرگ عهد قدیم دولتی نیست ، که اطلاعات نسبت بآن اینقدر کم باشد … باید اعتراف کرد که تاریخ مادی ها به قدر کفایت روشن نیست».

پیرنیا ، ایران باستان ، ج 1 ، ص 168

لیکن وی یک سطر پیش از ذکر این جملات می نویسد:

« اکنون کسی در آریایی بودن مادها تردید ندارد».

پیرنیا ، پیشین ، ج 1 ، ص 168

و بدینسان او بدون ارائه هیچ سند و مدرکی مادی ها را بی قید و شرط آریایی می خواند. پیرنیا سپس با منطق خاص خویش ضمن رد نظر « ژ . اوپر » می نویسد:

« اوپر خاورشناس فرانسوی آنها ( مادیها ) را تورانی آلتایی می دانست ولی حالا معلوم است که او اشتباه کرده ، و اشتباه او از این راه بود که تصور می کرد ، زبان نسخه دوم کتیبه بیستون داریوش اول به زبان مادی نوشته شده ؛

و چون از بعض کلمات آن نسخه مشاهده می کرد ، که زبان نسخه دوم ملتصق است ، به این نتیجه می رسید ، که مادی ها تورانی بودند ، ولی بعد معلوم و محقق شد که زبان دوم کتیبه بیستون ، زبان عیلامی است نه مادی و با این اکتشاف مبنای عقیده « اوپر » از میان رفت».

پیرنیا ، پیشین ، ج 1 ، ص 168

این اظهار نظر پیرنیا تعجب آور است.

پژوهش های علمی و باستان شناسی پیش و بخصوص پس از وی حاکی از آنست که زبان اسلاف مادی ها یعنی گوتیان و لولوبیان ، همچنین زبان خود مادی ها ، قرابتی بسیار با زبان ایلامی داشته و حتی بنظر آکادمیسین مار زبان مادی در واقع همان زبان ایلامی بوده و اگر هم تفاوتی با آن داشته ، این تفاوت تنها در حد یک لهجه بوده است.

نظریه اوپر مبنی بر اینکه زبان نسخه دوم کتیبه داریوش در اصل همان زبان مادی بوده روبه هم رفته صحیح است .

 

کتیبه داریوش – همدان

چرا که هر دو زبان مزبور جزو زبانهای التصاقی است و رد نظریه وی از سوی پیرنیا تا اندازه ای محصول تعصب و ندیده گرفتن مدارک تاریخی می باشد.

رئیس نیا نیز مادها را آریایی دانسته و می نویسد:

« مادها آریایی زبان هایی بودند که موفق به تشکیل دولتی در فلات ایران شدند تا بعدها جای به پارس ها بسپارند».

پیرنیا ، پیشین ، ج 1 ، ص 265

لیکن باید پرسید:

گیریم که مادی ها در سده های دهم و نهم و یا هشتم ق.م به این ناحیه در آمده اند ، در اینصورت اقوام گوتی و لولوبی که در آن عهد و حتی از چندهزار سال پیش از آن ، در همین نواحی زیسته ، تمدنی پدید آورده اند ، چگونه یکباره ناپدید و از میان رفته اند؟

برای پیرنیا و اکثر تاریخ نگاران فارس چنین سوالی اصلا مطرح نیست و آنان به هیچ وجه چشم دیدن تمدن و اقوام پیش از مادی ها در این منطقه را ندارند و نمی خواهند آنان را وارد عرصه تاریخ ایران نمایند.

از اینرو اغلب این مورخان من جمله پیرنیا به هیچ وجه بحثی از گوتیان و لولوبیان به میان نمی آورند.

لیکن پژوهش ها و یافته های علمی دوران اخیر برخی از تاریخ نگاران فارس را به اعتراف درباره گوتیان و لولوبیان و حتی قرابت زبان آنها با زبان عیلامی مجبور ساخته است. مثلا پروفسور رواسانی در اینباره چنین می نویسد:

« از جمله اقوام بزرگ ساکن جبال زاگرس و نواحی اطراف آن لولوبیان و گوتیان هستند که در تاریخ اجتماعی و سیاسی سرزمین های غربی جامعه بزرگ شرق دخالت ( بخصوص سرزمین ایلام و میانرودان ) تاثیر و نفوذ داشتند

و به نظر پاره ای از محققین با ایلامیان خویشاوند بودند… لولوبیان و گوتیان ساکن سرزمین هایی بودند که بعدا قلمرو دولت اقوام ماد شد … لولوبیان به ظن غالب با ایلامیان قرابت داشتند.»

رواسانی ، شاپور ، جامعه بزرگ شرق ، تهران ، 1370 ، صص 138 – 139

« … اسامی شاهان گوتی که بر بابل سلطنت کردند ریشه خزری ( دریای خزر ) اقوام گوتی را نشان می دهند. گوتی ها با کاشیت ها ( کاسیان ) ، ایلامی ها و اقوام لولوبی خویشاوند بودند.»

رواسانی ، شاپور ، جامعه بزرگ شرق ، تهران ، 1370 ، ص 145

« … ظواهر امر گواه است که زبان گوتی مستقل و قائم بذات بوده ، چنانکه گفتیم شاید تا اندازه ای با زبانهای گروه ایلامی رایج در سراسر زاگرس ( ایلامیان ، کاسیان و لولوبیان و شاید کاسپیان ) قرابت داشت»

رواسانی ، شاپور ، جامعه بزرگ شرق ، تهران ، 1370 ، ص 140

رقیه بهزادی نیز علی رغم اینکه مادها را آریایی شمرده گوتیان و لولوبیان را پیوندی زبان و با ایلامیان خویشاوند می داند. وی می نویسد:

« بخشی از خاک ماد در هزاره سوم پیش از میلاد جزو منطقه ای بود که منابع کتبی به آن اشاراتی دارند.

آثاری به زبان سومری و هوریانی در دست است که در آنها آمده که در کوه پایه های زاگرس و در آن جایی که بعدها ماد غربی تشکیل شد قبایل هوریان ، لولوبیان و دیگر اقوامی که با عیلامیان قرابت داشتند زندگی می کردند.

می توان گفت که ترکیب قومی این اقوام از هزاره سوم تا آغاز هزاره اول پیش از میلاد ، بلا تغییر بوده است و مردم سراسر این ناحیه از دریاچه ارومیه گرفته تا بخش علیای رود دیاله ” گوتی و لولوبی ” بودند. لولوبیان در نقاط غربی و گوتیان در نواحی شرقی سکونت داشتند.

تصور می رود که عنصر قومی سومی نیز که در همان منطقه سکنی داشتند مهرانیان بودند. ناحیه جنوب غربی را کاسیان در اشغال داشتند و همچنین در برخی دره های غربی زاگرس عناصر قومی هوریانی می زیستند.

مدارک کم و بیش موثقی درباره زبان این اقوام در دست است که نشان می دهد که زبان آنها منحصرا به عیلامی مربوط بوده است.»

ِبهزادی ، رقیه ، قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران ، تهران 1373 ، صص 264 – 263

« از منابع مختلف چنین بر می آید که لولوبی ها در هزاره سوم پیش از میلاد حکومتی بودند که از کوه های بخش علیای رود دیاله تا دریاچه ارومیه ادامه داشته است. در روزگار آشوریان ، سرزمین لولوبیان ، زاموآ خوانده می شد … لولوبیان از لحاظ قومیت … به گمان غالب با عیلامیان نزدیکی داشتند».

بهزادی ، همان ، صص 284 – 283

« زبان نواحی کنونی آذربایجان و کردستان ایران از سده نهم تا هفتم پیش از میلاد ، غیر ایرانی بوده و ساکنان آن نقاط به زبان های لولوبی و گوتی تکلم می کردند.»

بهزادی ، همان ص 288

ر.گیرشمن نیز ضمن تایید خویشاوندی اقوام گوتی و لولوبی با ایلامیان در بحث از اقوامی که در دوران مورد نظر در نواحی لرستان و کردستان کنونی می زیسته اند می نویسد :

« این اقوام از جنوب به شمال عبارت بوده اند از : عیلامیان ، کاسیان ، لولوبی ، گوتی ، همه اینها به یک دسته نژادی متعلقند».

ر ، گیرشمن ، ایران از آغاز تا اسلام ، تهران 1372 ، ص 38

به این ترتیب ش.رواسانی ، ر.بهزادی ، و ر.گیرشمن نیز این نظریه را تایید می نمایند که اقوام ساکن سواحل جنوبی خزر و ایالات غربی و مرکزی جغرافیای ایران کنونی از هزاره سوم تا هزاره اول پیش از میلاد ، به لحاظ منشاء و ویژگی های قومی ، زبانی ، هنری و تکنولوژیک تحت نفوذ جو واحدی قرار داشته اند.

بنابراین محققان ، ساکنان سرزمین ماد را تا اوایل سده نهم ق.م اقوامی التصاقی زبان می دانند.

اشگوزها نیز چنانکه پیشتر گفتیم اقوامی التصاقی زبان بوده اند ، در اینصورت مادی ها چگونه می توانند اقوامی هند و اروپایی زبان و آریایی نژاد بوده باشند؟

در نواحی مذکور نه در ادوار پیشین اقوام هند و اروپایی وجود داشته و نه در سده نهم پیش از میلاد طایفه ای از طوایف ده گانه پارس در اینجا سکنی گزیده است. در این سده ها هیچ طایفه ، قبیله ، یا اتحادیه قبیله ای دیگری نیز به این ناحیه در نیامده اند.

واقعیات تاریخی مزبور بیانگر این نکته اند که هر کدام از طوایف گوتی و لولوبی در اصل اتحادیه ای از چندین طایفه و قبیله بوده که هر کدام از این طوایف ضمن اینکه خود نامی ویژه داشته اند ، با نام عام اتحادیه – یعنی نام های گوتی و لولوبی – شناخته شده اند.

در میان طوایف و قبایل مختلف الاسم اتحادیه های بزرگ قبایل گوتی و لولوبی از دیرباز طوایفی نیز به نام ” ماد ” وجود داشته اند.

بنابراین شش قبیله مادی مورد اشاره هرودوت از دیرهنگام در ترکیب طوایفی بودند که اتحادیه قبیله ای گوتی و لولوبی را تشکیل می داده است.

در فاصله سده های نهم تا هفتم ق.م نام طوایف جدید ” ماد ” که از آلتای درآمده بودند و نام ” ماد ” هایی که از دیرباز در این ناحیه حضور داشتند ، برنام اتحادیه های قبیله ای گوتی و لولوبی چیره شده و جایگزین آنها می شود.

ا.م.دیاکونوف نیز اگر چه در خصوص اقوام ماننا و ماد و منشاء نژادی آنها و برخی دیگر از اقوام منطقه محتاطانه و تا حدودی پوشیده ابراز نظر نموده و بعضا در احکامی که به مفع آریائیست ها صادر کرده مبالغه می نماید لیکن رو به هم رفته فردی واقع بین بوده و محققی است که کمتر تحت تاثیر استالینیزم بوده است.

وی در مورد منشاء نژادی مادها چنین می گوید:

« ترکیب عمومی یا اصل و تبار مردم ماد – ولااقل بخش غربی آن سرزمین در آن زمان – به قدر کفایت برای ما روشن است.

با اینکه ممکن است بعضی از اصطلاحات و نام های قومی دستخوش دگرگونی شده باشد ولی دلیلی برای نقل و انتقال های مهم توده های یک قوم و تبار از نقطه ای به نقطه دیگر در دست نیست و بدین سبب می توان گفت که ترکیب قومی مردم آن سرزمین بر روی هم از هزاره سوم تا آغاز هزاره اول بلاتغییر بوده است

و مردم سراسر این ناحیه از دریاچه ارومیه گرفته ( با اشتمال گروه های قومی کوچک و مستقل یا جزیره های قومی که در جهت دریاچه وان وجود داشته ) تا بخش علیای دیاله از قوم « گوتی و لولوبی » بودند و لولوبیان در نقاط غربی تر و گوتیان در نواحی شرقی تر مسکن داشتند.

گمان می رود که سومین عنصر قومی که به ترتیب در همان ناحیه مسکن داشته مهرانیان بوده اند. ناحیه جنوب غربی – یعنی بخش های علیای دیاله و کرخه – را عناصر قومی « کاسی » اشغال کرده بودند. محتملا ساکنان حاشیه کنار دریا – که بعدها مولفان عتیق آنها را کاسپین » خواندند – به گروه کاسی و عیلامی منتسب بودند.

سرانجام ممکن است که در بعضی نواحی مجاور دریاچه ارومیه ( بخصوص در مغرب و شمال آن ) و همچنین در برخی دره های غربی زاگرس عناصر قومی هوریانی زندگی می کردند.

مدارک کم و بیش موثقی که درباره زبان این اقوام در دست داریم منحصرا مربوط به ایلامیان و هوریان است».

ا ، م ، دیاکونوف ، پیشین ، ص 133

جملات اخیر دیاکونوف که بسیار محتاطانه بیان شده روشنگر آن است که مادها به لحاظ منشاء قومی خود ، با اقوام گوتی ، لولوبی ، هوری ، کاسی و ایلامی مربوط بوده اند.

بعبارت دیگر آنان اساسا از اقوام پیوندی زبان بوده اند. نه اقوام هند و اروپایی زبان.

م ، م ، دیاکونوف در تالیف خویش بنام ” تاریخ ایران باستان ” پس از آوردن نام 6 قبیله مادی منقول در اثر هرودوت و مشخص کردن محل استقرار تقریبی و توضیح درباره اشتقاق نام آنها و هند و اروپایی نژاد و ایرانی دانستن مادها ضمن جمله ای کوتاه چنین می نویسد:

« اغلب از نام های مادهای قرون نهم و هشتم قبل از میلاد هند و اروپایی نیست».

تاریخ ایران باستان ، م.م.دیاکونوف ، 1346 ، ص 66

 

برآمدن دولت ماد

پس از تمهیدات لازم و هم زمان با نبرد اهالی ماننا و ماد مرکزی ، به یاری اسکیت ها علیه اشغال گران آشوری و مغلوب ساختن آنها یعنی در سال 673 ق.م ” خشتریتی ” فرمانروای یکی از ایالات مادی ضمن اتحاد با دو تن دیگر از امرای محلی ماد مرکزی به یک نهضت نیرومند خلقی علیه میلیتاریزم آشور دست زدند.

این نخستین گام در پیدایش امپراتوری بزرگ ماد بشمار می رود.

خشتریتی امیر یکی از نواحی سرزمین ماد بنام ” کار – کاشی ” ( مرکز ایالت بیت کاری ) بود.

برخی از تاریخ نگاران معتقدند که خشتریتی پسر و یا نواده دیوک حاکم مادی مورد اشاره هرودوت بوده که در کودکی بهمراه پدر خود توسط سارگون دوم به سوریه تبعید شده و پس از اقامتی چند ساله در آنجا به موطن خویش بازگشته است.

سارگون دوم (راست) به همراه یکی از اشراف

وی ضمن ادامه راه پدر در مبارزه برای استقلال ملت خود در اوایل سال 673 ق.م با بزرگان و سران دو ایالت مادی دیدار کرده و آنان را به قیام خوانده بود. یکی از این دو امیر مادی ” مامی تیارشو ” امیر پیشین ایالت ” مادای ” ( ناحیه زنجان کنونی ) و دیگری ” دوساننی ” امیر پیشین ایالت ” ساپاردا ” ( اراضی جنوبی و جنوب شرقی ایالت مادای ) بود.

مرکز اولیه قیام ایالات ” بیت کاری ” ، ” مادای ” و ” ساپاردا ” یعنی بخش جنوبی همدان کنونی را تا حدود زنجان و قزوین شامل می شد.

سه رهبر مادی در 673 ق.م همزمان اقدام نمودند ، آنان قبلا با ” آخسری ” شاه ماننا و ” ایشپاکا ” پادشاه اسکیت ها نیز متحد شده بودند .

قیام کنندگان در آن واحد چند جبهه به پیکار برخواستند. قیام به سرعت بسط یافت و از کانون اصلی خود در سه ایالت مذکور به اطراف سرایت نمود .

از آنجا که توده مردم از هر لحاظ برای این قیام آماده بود ، عصیان به سرعت به هر سو سرایت نمود.

سپاهیان خشتریتی دژ مشهور ” کیشه سو* ” را که در شمالغربی ” بیت کاری ” و جنوب غربی ” ساپاردا ” واقع بود به محاصره درآوردند ، اقدام به این محاصره از ” پرسش صد روزه ” اسرحدون دریافته می شود. سوال چنین است:

* توضیح : احتمالا کلمه ” کیشه سو ” شکل قدیم ترکیب های ” ایشگه سو ” و یا ” قوشاسو ” در زبان ترکی آذری معاصر بوده است.

« آیا خشتریتی با لشگریان وی ، آیا لشگریان کیمریان و لشگریان مادیها و یا لشگریان ماننائیان ، و یا دشمنی از دشمنان آیا در صددند و نقشه می کشند؟

که یا بوسیله محاصره و یا به زور و یا بوسیله عملیات جنگی و نبرد و یا شکستن و یا نقب زدن ، و یا ( بوسیله آلات محاصره ) و یا خاکریز و یا آلت شکستن حصار و یا بوسیله قحطی و یا سوگند بنام خدا و یا الهه و یا با سخن خوش و یا پیمان صلح و یا حیله ای برای تسخیر شهرها

آیا با یکی از این وسایل شهر ” کیشاسو ” را مسخر خواهند ساخت و وارد شهر کیشاسو خواهند شد و آیا بدست ایشان شهر کیشاسو فرمانبردار خواهد شد و آیا جزو متصرفات ایشان حواهد گشت؟ »

ا ، م ، دیاکونوف ، پیشین ، ص 543

این جملات علاوه بر اینکه بوضوح حکایت از محاصره شهر ” کیشه سو ” از سوی خشتریتی و متحدینش دارد ، روشنگر این نکته نیز هست که در این نبرد دوش بدوش اردوی خشتریتی ، سپاهیان دیگر مادی و همچنین سپاهیان اسکیتی و ماننایی نیز پیکار می کرده اند.

بعلاوه از سوالات اسرحدون ملاحظه می گردد که قیام کنندگان به نسبت زمان خویش اردویی مجهز ، داشته با منجنیق و دژکوب و سایر لوازم و فنون جنگی عهد خود تجهیز شده بود.

این مهم بیانگر آنست که ، ایشان از مدت ها پیش ، مخفیانه در نقاط دور دست ماد مرکزی برای قیام آماده شده به تدارک آلات جنگی پرداخته و برای فراهم ساختن امکانات مورد نیاز تشکیلات ویژه ای ایجاد نمود و در این امر از حمایت های مادی و معنوی توده مردم بهره جسته اند.

یکی از عوامل گوناگونی که سبب پیروزی رهبران مادی و لشگریان متحدشان گشت ، کسب تجارب اجتماعی ، سیاسی و جنگی و … در طول سالیان متمادی نبرد ضد آشوری بود.

گذشته از این خشتریتی محتملا به متحدان صحرا نشین خویش و تاکتیک خاص ایشان یعنی تیراندازی در حال سواری و جنگ و گریز مستظهر بود.

ا ، م ، دیاکونوف ، همان ، ص 248 ، در زبان ترکمنی معاصر به این شیوه دیرین نبرد ” قاچا یوروش ” گفته می شود.

مقصود ا . م . دیاکونوف از این متحدان صحرانشین ، اشگوزهاست که در آن عهد در تیراندازی ، و ساخت تیر ، کمان و بخصوص ناوک های ویژه پرآوازه بودند.

از حوادث نیمه دوم سال 673 ق.م اطلاعاتی در دست نیست. لیکن در این مدت وضع دولت آشور بهبود نیافت چرا که این دولت در اوایل سال 672 ق.م برای مذاکره با خشتریتی تلاش می کرد.

تلاش آشوریان برای مذاکره با خشتریتی در این زمان از سوال سرحدون از هاتف در مورد اعزام پیک روشن می گردد.

اسرحدون ضمن تلاش برای مذاکره با قیام کنندگان مادی ، جهت ایجاد نفاق میان صفوف متحد مادی می کوشید.

اسرحدون – شاه آشور

از پرسش اسرحدون از هاتف چنین برمی آید که وی برای حصول به این مقصود ضمن اعزام نماینده نزد خشتریتی نزد ” مامی تیارشو ” رهبر ایالت ” مادای ” و به ظن قوی حتی نزد اشگوزها نیز پیکی ویژه اعزام نموده است.

در این گیرودار ” اشپاکا ” پیشوای اسکیت ها در اواخر سال 673 ق.م در نبرد کشته شد. این حادثه راه نجاتی را به روی دولت آشور گشود. پس از مرگ او ، پسرش ” پارتاتوا ” شاه اسکیت شد.

پارتاتوای جوان و بی تجربه توسط اشراف آشور اغفال و متحد آنان گشت و در مقابل ” اسرحدون ” دختر خود را به ” پارتاتوا ” داد.

مساله ازدواج پارتاتوا با دختر اسرحدون ، در حقیقت توطئه ای بود از سوی اعیان و کاهنان آشوری. از اینرو در منابع آشوری ، پارتاتوا ناگهان ” پادشاه کشور اشگوز ” یعنی پادشاه اشگوز های آذربایجان آن عهد نامیده می شود.

در حالیکه پدر وی اشپاکای را تنها ” اشپاکای اسکیت ” می خواندند.

قیام مادی ها نتیجه منطقی ستم و کشتار و غارتی بود که قرن های متمادی از سوی آشوریان دوام داشت.

خیانت پارتاتوا تاثیری منفی در روند قیام گذارد و بالنتیجه آشوریان موفق شدند تا برخی ایالات را در دست خویش حفظ کنند ، لیکن قیام در قلمرو کانون اصلی خود یعنی در ماد مرکزی ( ایالات بیت کاری ، مادای ، ساپاردا ) پیروز شد.

از اینرو مورخان از سال 673 ق.م به بعد در بحث از تاریخ ماد بجای ذکر نام سه ایالت متحد از ” پادشاهی مستقل ماد ” سخن می رانند.

حتی منابع آشوری باستان نیز پس از این تاریخ ماد را ” پادشاهی ای مستقل ” گرچه تا حدودی تابع خود می نامند.

بهرحال پس از قیام سال 673 ق.م خشتریتی در راس دولت جدید قرار گرفت. البته دولت ماد که توسط خشتریتی پدید آمد هنوز آن آمپراتوری ماد معروف در تاریخ نبوده است.

در واقع چه بلحاظ وسعت و چه از نظر اقتدار و نفوذ ، این امپراتوری بعدها بوجود آمد.

همین قدر میتوان گفت که با قیام 673 ق.م و پس از آن سه ایالت و شاهک نشین ماد مرکزی یعنی بیت کاری ، مادای ، ساپاردا متحد شدند و دولت واحد ماد ، ماننا و اشگوز پدید آمد.

 

اوضاع در ماننا

آشوریان که در جریان قیام ماد شکست خورده بودند ، از مادی ها و ماننایان دست بر نکشیدند.

چندی بعد دیگر بار لشگرکشی علیه آنان را آغاز کردند. نیروهای آشوری با گذر از زاگرس در 659-660 ق.م با ماننایان رودررو شدند.

آخسری فرمانروای ماننا با شجاعت در برابر آنان ایستاد و تلاش کرد تا آنان را وادار به عقب نشینی کند. لیکن تلاش او نافرجام ماند و ناچار عقب نشینی نمود.

آشوریان هشت دژ ماننایی را که در حد فاصل سرحدات جنوبی ” ایزیرتا ” پایتخت واقع بود تسخیر نمودند. آنان به هنگام بازگشت به سرزمین خود نیز دژهایی را که ماننایان در زمان اسرحدون تسخیر کرده بودند باز پس گرفتند.

این شکست سبب ایجاد اختلاف در درون هیات حاکمه ماننا گشت. توده مردم عصیان کرده ، آخسری را کشتند و جنازه او را در کوچه انداختند و افراد خاندانش را نابود کردند.

این عصیان توسط مردم عادی و آزاد کشاورز ( اعضای آزاد جماعت کشاورزی ) بوقوع پیوست.

کشاورزان ماننایی که از قیام مردم آزاد ماد مرکزی در جوار خود تهییج شده بودند علیه آخسری سربر آوردند. ظاهرا دلیل عصیان آنان علیه آخسری ، گرایش او به سازش با آشور بود.

” او آللی ” پسر آخسری که زنده مانده بود خود را شاه خواند ، ولیعهد خویش ” اریسی نی ” را به نزد شاه آشور فرستاد و علیه قوم خود از او تقاضای کمک نمود.

حتی برای اعلان متابعت و جلب یاری آشور ، دختر خود را به حرمسرای آشور باناپال شاه آشور فرستاد.

اطلاعاتی مبنی بر کمک آشور باناپال به اوآللی در دست نیست ، لیکن محتملا پادشاه آشور بوسیله داماد خویش ” مادیا ” شاه اشگوزی به وی کمک کرده است.

این امر نخستین اقدام اسکیت ها علیه ماد – ماننایان بود ، این رویداد سبب شد که مدتی پس از آن میان اسکیت ها و پادشاهی ماد برخوردهایی صورت گیرد که در صفحات بعدی بدان اشاره خواهد شد.

آشور باناپال خراجی بر ماننا بست. این شاه آشوری در رابطه با قیام ماننایان و جلوس ” اوآللی ” چنین می نویسد:

« در همین ایام بیریسخاردی مادی – خداوند ده – و همچنین ساراتی و پاریخیا پسران گاگو – خداوندان دهها – کشور ساخو که یوغ اطاعت مرا فرو افکندند ، من 75 دهکده مستحکم را مطیع ساختم و افراد آنها را به اسیری گرفتم و خود آنان را زنده دستگیر کردم و به نینوا آوردم ».

ا ، م ، دیاکونوف ، پیشین ، ص 260

روشن می گردد که بیریسخاری امیر ناحیه ای در ایالت ( مادی ) کیشه سو ” خار – خار ” بود که هنوز در اشغال آشور قرار داشت و آشوریان به وسیله وی با مردم رابطه داشتند.

دژ کیشه سو ( خار خار )

این هنگام بیریسخاردی درصدد خارج شدن از اطاعت آشور و پیوستن به اتحادیه ماد یعنی ایفای نقش واقعی به عنوان یک امیر مادی بوده است.

جای کشور ” ساخو ” معلوم نیست. لیکن اینجا نیز بدون تردید مثل ناحیه بیریسخاردی بخشی از ایالاتی بود که هنوز در تصرف آشوریان بود.

 

ترکیب اجتماعی امپراتوری

ترکیب ملی و اجتماعی امپراتوری ماد و ساختار دولتی و وسعت آن دولت ماد به لحاظ ساختار ، کاملا شبیه دولت ماننا بود. یعنی دولت ماد نیز از ترکیب پادشاهی ها و امارات کوچک نیمه مستقلی بوجود آمده بود که خود تابع دولت ماد مرکزی بودند.

سرزمین ماننا به لحاظ اقتصادی و ملی و فرهنگی ، مرکز اصلی دولت ماد بود. در کتاب ” تاریخ ماد ” ا . م . دیاکونوف در این مورد چنین می خوانیم:

« اینکه می گوییم اراضی ماننای پیشین نه تنها از لحاظ اقتصادی بلکه از نظرگاه فرهنگی نیز مرکز پادشاهی ماد بوده با در نظر گرفتن پدیده هایی از قبیل برتری مسلم فنی و هنری پیشه وران ماننایی در برابر برادران شرقی ایشان می باشد

و گنجینه زیویه خود گواه بر این مدعا می باشد. اما در زمینه افکار و معتقدات سرزمین ماننا در آن زمان … نقش رهبری را در ماد نداشته »

تاریخ ماد ، ص 571

بعبارت دیگر در دولت ماد ، هسته اصلی این دولت را مردم ماننا تشکیل داده و بر قبایل اطراف خویش و آنان نیز بر قبایل همجوار خود که نسبت به خود از مرکز دور بودند حاکمیت داشتند

و آنان را به دولت مرکزی مربوط می ساختند. هرودوت ساختار سیاسی پادشاهی ماد را چنین تصویر کرده است :

« در زمان فرمانروایی ماد قومی بر قوم دیگر حکومت می کرد و مادی ها بر همه و ( قبل از همه ) بر اقوامی که به ایشان نزدیکتر بودند و آنها هم بر همسایگان خویش و آن همسایگان بر هم مرزان خود »

تاریخ ماد ، ص 311

دولت ماد در 40 – 50 سال نخست تاسیس خود ، دولتی بود که تنها به اقوام التصاقی زبان یعنی اعقاب و اخلاف گوتیان و لولوبیان تعلق داشت و از سوی آنان پدید آمده بود.

لیکن پس از ایجاد امپراتوری ماد ، این دولت شامل اقوامی شد که دارای ریشه های قومی مختلفی بودند.

قلمرو امپراتوری ماد

شاهک نشین های نیمه مستقل سرزمین ماد از نظر دینی نیز دارای استقلال بودند و از سوی شاه کاهنان اداره می شدند این استقلال داخلی سیاسی و دینی بدین معنی است که مرکزیت سیاسی در دولت ماد نسبت به دولت های منطقه در آن عهد ضعیف تر و سست تر بود.

بهمین دلیل نیز چنانکه پیشتر گفتیم آستیاک درصدد برآمد تا با حمایت از دین واحد مغان و از میان بردن نفوذ و اقتدار کاهنان و اعیان محلی ، مرکزیت دولت ماد را تقویت نموده و استوارتر سازد.

اهالی ماد از چهار دسته اجتماعی تشکیل یافته بود. حسن پیرنیا در این خصوص چنین می نویسد:

« عده طبقات در عهود خیلی قدیم دو بوده : طبقه جنگیها ، طبقه بزرگان و شبانان.

در قرون بعد طبقه روحانیون و کسبه بر آن افزوده و در دوره مادی هم یقینا این چهار طبقه وجود داشته ، زیرا در اینکه مغ ها ، یکی از طوایف ماد ، طبقه روحانیون را تشکیل کرده بودند ، تردیدی نیست.

از قرائن چنین استنباط می شود که دولت ماد مقام این ها را محکم کرده بود ، زیرا می بینیم که در دوره پارسی ها ، با وجود قضیه بردیای دروغی ، آنها مقام خود را حفظ کرده اند.

بنابراین باید گفت که مذهب مغ ها مذهب رسمی مادیها بوده ».

پیرنیا ، پیشین ، ج1 ، ص 219

به موازات قشرها و طبقاتی که پیرنیا بدانها اشاره می کند در جامعه مادی همچنین یک قشر اجتماعی به نام ” کارا ” موجود بود.

این نامی بود که به توده مسلح افراد آزاد مادی اطلاق می شد. این طبقه اجتماعی از دیرباز وجود داشت و بدون شک در جریان قیام سال 673 ق.م و بعد از آن در ایجاد لشکریان مادی نقشی مهم ایفا کرده است.

کارا یا کاره بعنوان یک قشر از عوامل مهم ساختار اجتماعی جامعه ماد به شمار می رفت. این قشر بعدها در جامعه پارسی نیز بوجود آمد و آن را تحت تاثیر قرار داد.

نه تنها به لحاظ ساختار دولتی ، بلکه به لحاظ ساختار اجتماعی نیز جامعه مادی ، اجتماع پارسی را به طور جدی تحت نفوذ و تاثیر خود قرار داده بود.

هر فرد آزاد عضو ” کارا ” مردی جنگی به شمار می رفت و او در عین حال کشاورز و عضو جماعت روستایی بود.

( همانند اصطلاح قارا جماعت و قارایاخا که امروزه در میان آذربایجانیان مصطلح است)

تاریخ ماد ، ص 307

علاوه بر توده مسلح افراد آزاد ، اعیان و شاهزادگان و صاحب مقامان عالیرتبه عضو ” کارا ” به شمار می آمدند و اینان اغلب رهبران و سران ” کارا ” ها بودند.

در میان اهالی ماد مرکزی ، پیش از ایجاد دولت ماد افراد آزاد همان کشاورزان بودند.

ا . م . دیاکونوف در تایید این ویژگی جامعه مادی چنین می نویسد :

« توده اصلی ” مردمان سلحشور ” ( اعضای کاره ) هنوز در آن زمان – به ظن قوی – از افراد آزاد جماعات کشاورزی یعنی کسانی که مستقیما آفرینندگان نعمت های مادی بودند ، تشکیل می شده.

آشور بدست ایشان سرنگون و پادشاهی نیرومند ماد به یاری ایشان تاسیس گشت ».

تاریخ ماد ، ص 308

به مرور در میان این صنف (کارا) غنی و فقیر به وجود آمد . مانند همه جوامع باستان ، جامعه مادی نیز به یک جامعه طبقاتی تبدیل شده بود که در آن طبقات استثمار کننده و استثمار شونده وجود داشت.

این اوضاع اجتماعی جامعه ماد در مطلبی که نیکولای دمشقی از قول کتسیاس نقل می کند هویداست:

« به روایت گتسیاس در ماد قانون یا رسمی وجود داشته که مرد مستمند می توانست وجود خود را به آدم متمولی که تغذیه وی را تعهد نماید ، نثار کند.

چنین مرد مستمندی وضع بردگان را پیدا میکرد. با این تفاوت که اگر از خوراک و تغذیه خویش راضی نمی بود حق داشت ارباب را ترک گوید ».

تاریخ ماد ، ص 309

مرد مستمند در این مورد مانند شخص متمول عضو صنف کارا بود. لیکن وی وسیله تولید یعنی زمین خود را که لازمه تامین معاش وی بود به هر دلیل از دست داده بود.

بنابراین هر کس که وسیله تولید و استقلال خود یعنی زمین را از دست میداد ، عضویت او در جماعت ( کارا ) نیز منتفی می شد و چاره ای جز این نداشت که به تحت الحمایگی شخصی متمول گردن نهد و بدینسان یک قشر استثمار شونده نیمه آزاد و نیمه برده بوجود آمده و میان افراد منسوب به یک صنف اجتماعی تفاوت در میزان ثروت و دارایی پدید آمده و روز این تفاوت بیشتر و عمیق تر می شد.

 

ریشه اسامی خاص مادی

زبان مهم ترین ابزار تعیین منشاء قومی اقوام است.

از آنجا که زبان برخی اقوام باستانی هنوز بطور کامل روشن و دانسته نیست ، لذا برای تعیین منشاء قومی آنان ، برخی عناصر و اجزاء شناخته شده زبان این اقوام مورد بررسی قرار می گیرد.

مانند بررسی و مقایسه ذخیره اصلی لغوی زبان ، ترکیب لغات و برخی قواعد شناخته شده صرفی و نحوی آن با السنه دیگر ، و نیز توضیح اشتقاق و معنی توپونیم ها ( اسامی جغرافیایی ) و اسامی اشخاص.

ما در اینجا برای روشن ساختن منشاء قومی طوایف مادی تلاش خواهیم کرد تا ریشه برخی از اسامی خاص مربوط به قبایل و اشخاص مادی را که در تاریخ شناخته اند توضیح دهیم.

نخستین این واژگان خود واژه ” ماد ” می باشد.

ماد

ماد واژه ای است که از دوران باستان در میان اکثر اقوام التصاقی زبان از جمله آذری ها ، دارای معنایی مشخص بوده و به عنوان نام شخص بکار رفته است.

پیش از توضیح در خصوص منشاء و معنی و دیریتگی کاربرد این واژه اشاره به یک قاعده زبان شناختی ضروری است.

می دانیم که تبدیل برخی از فونم ها به یک دیگر در نتیجه کثرت استعمال در تمامی زبانها یک قاعده صوتی عادی است.

تبدیل فونمهای ” د ” ، ” ت ” به یکدیگر در زبانهای ترکی از دیرباز بعنوان یک حادثه صوتی معمول بوده است ، مانند:

تامغا = دامغا ، تات = داد ، تونوز = دونوز.

سیدوف ، میرعلی ، آذربایجان خالقینین سوی کؤکونو دوشونرکن ، باکی 1989 ، ص 327

در زبان ترکی آذری ریشه افعالی که بیش از یک هجا دارند و به صدای ” ت ” ختم می شوند ، هرگاه این صدا میان دو حرف مصوت قرار بگیرد به ” د ” تبدیل میشود

مثل آلدات – آلدادیر ، اوخشات – اوخشادار

در افعال تک هجایی ” گئت ” و ” ائت ” نیز این قاعده صادق است : گئدیر ، ائدیر.

کلمه ” ماد ” که در هزاره های چهارم و پنجم پیش از میلاد در زبان سومری به معنی ” متین ” و با معنایی نزدیک به آن بکار می رفت بدون تردید در زبان گوتیان نیز رایج بود.

این واژه در زبان اخیر ، به عنوان اسم خاص مذکر ، واجد معانی ای چون محکم ، مقاوم و شکست ناپذیر بوده است.

مثلا در دوران حاکمیت 91 ساله گوتیان بر بابل نام نخستین شاه آنان ” ایمتا ” بود که از قدیمی ترین اشکال واژه ماد می باشد : ایمدا = مئد = ماد .

همینطور خاقان معروف امپراتوری هون که در سده دوم ق.م در آسیای میانه فرمانروایی می کرد مته = مه ته = مئتی نام داشت.

اؤگل ، بهاءالدین ، بویوک هون امپریاسی ، ج 1 ، باکی 1992

این کلمه در طول تاریخ ، در اشکال ” مه ته ” ، ” ماتا ” به عنوان اسم خاص مذکر و بصورت ” ماتان و ماتانا ” به عنوان اسم خاص مؤنث ، میان مردم آذربایجان معمول بوده و حتی در اشعار و زبان ادبی ترکی آذری نیز بکار رفته است.

بنظر برخی مورخان نام قدیم همدان ” اکباتان ” ، ” هال ماتان ” بوده است. این کلمه از سه جزء پدید آمده است:

” هال – مات – آن ” ، ” هال ” در زبان ایلامی به معنی وطن و سرزمین بود ، ” مات ” همان کلمه ماد است که در آن فونم ” د ” به ” ت ” تبدیل شده و عنصر ” آن ” نیز در زبانهای ترکی باستان علامت جمع اسامی بوده است.

بنابراین اکباتان به معنی ” سرزمین مادها ” می باشد. البته متذکر می شویم که برخی ، کلمه اکباتان را به شکل دیگری معنی کرده اند.

چنانکه ملاحظه می شود کلمه ” ماد ” در ترکیب اکباتان به معنی ایل ، طایفه و خلق می باشد.

همین معنی را در کلمه متاننی = میتاننی که نام یکی از اقوام و دولت های منطقه خاور نزدیک است نیز مشاهده می نماییم.

در هزاره سوم و دوم ق.م در بخشهای جنوب غربی دریاچه ارومیه ، از سلسله جبال زاگرس ، تا دامنه های شمالی و جنوبی کوه های توروس ، و در امتداد مرزهای کنونی عراق – ترکیه – سوریه تا دریای مدیترانه اقوام ” هوری ” می زیستند.

بنظر دیاکونوف ، هوریان در واقع همان ” سوبار ” ها بوده اند. محقق است که سوبار = سابیر = ساویرها از مهمترین و قدیمی ترین طوایف ترک بوده اند.

بعلاوه از هوریان نبشته ها و کتیبه های زیادی در دست است. زبان آنان معلوم و شناخته شده است.

این زبان به زبانهای ایلامی و اورارتویی نزدیک بود علمای تاریخ باستان می تانی ها و یا ماتینیان را بخشی از هوریان دانسته اند.

ا ، م ، دیاکونوف ، پیشین ، ص 99

این کلمه ( می تانی ) در اصل ” مید + ان ” و یا ” ماد + ان ” بوده است.

ترکیب نام میتانیان که بخشی از هوریان بودند – و اقوام اخیر با گوتیان پیوستگی داشتند – مؤید این نکته است که از دیر باز در ترکیب گوتیان قبایلی با نام ” ماد ” می زیسته اند.

هم چنین می توان به نمونه ای دیگر از کاربرد نام ” ماد ” به عنوان نام شخص در سده نهم قبل از میلاد در میان مادها و گوتیان اشاره کرد.

تیگلت پیلسر پادشاه آشور در 744 ق.م به اراضی نامار در بخش علیای دره رود دیاله لشکر کشی نمود که در جریان آن برخی از امرا و شاهکان کوچک محلی به اسارت آشوریان درآمدند.

یکی از اینان ، فرمانروای ناحیه ” بیت سانگی ” بنام ” می تاکی ” ( ماتاکو ) بود.

این نام از دو جزء ترکیب یافته :

میتا – کی

جزء اول این واژه در واقع همان واژه می تا = ماتا = ماد می باشد که نام شخص بوده و در آن صدای ” د ” به ” ت ” تبدیل شده است.

جزء دوم کلمه یعنی کی = کو نیز در زبان ایلامی به معنی رهبر و فرمانروا است و ضمنا در ناحیه پارسوا ( بیت سانگی ، بیت ذاتی ) یعنی میان قبایل گوتی منطقه دیاله بکار رفته است.

این واژه ، گاه به اول و گاه آخر نام اشخاص ، بخصوص نام امرا و فرمانروایان افزوده می شد. چنانکه در ترکیب نام کیاکسار = کی – آکسار = کی آخسار ملاحظه می گردد.

جزء ” کی ” در ترکیب نام پادشاهان سلسله افسانه ای ” کیانیان ” چون کیقباد ، کیکاووس ، کیخسرو و در اصل ماخوذ از همان جزء کی = کو بکار رفته در ترکیب اسامی مادی است.

ما بر آنیم که حتی خود نام سلسله افسانه ای ” کیان ” نیز از دو جزء ” کی – آن ” پدید آمده است.

که هم جزء نخست آن یعنی ” کی ” به معنی شاه – وهم جزء دوم یعنی ” آن – ان ” که در زبان برخی اقوام التصاقی زبان از جمله مادیها علامت جمع در اسامی بوده ، ماخوذ از زبان مادی است.

نام قبایل مادی

پیشتر گفته ایم که هرودوت نام شش قبیله مادی را قید کرده است.

برخی محققان شماری از این نام ها را دارای ریشه ترکی و شماری دیگر را واجد اشتقاق هند و اروپایی می دانند.

لیکن به رغم چنین اظهار نظرهایی ، همه این اسامی دارای اشتقاق ترکی می باشند.

بوس – بوسای

1- در زبان ترکی قدیم و معاصر ” باس ” به معنی چیره شدن – غلبه نمودن است.( دیوان لغات الترک ، ج 1 و 2 )

2 – کلمه ” به سو – باسو ” بمعنی ” پتک آهنی ” است.( دیوان لغات الترک ، ج 3 ، ص 72 )

3- ” بسوت – باسوت ” در ترکی اویغوری بمعنی پشتیبان و یاور می باشد. ( همان ، ج1 ،صص 354 و 359 )

میتوان حدس زد که کلمه ” بوس ” بر اساس یکی از کلمات مذکور پدید آمده است.

پارتاکن

این نام از دو جزء ترکیب یافته

الف – ” پارت = پارتا ” : این کلمه به ظن قوی با نام قوم ترک ” پارت ” که در سده های متاخر تر سلسله اشکانی را پدید آورد مربوط است.

ب – ” کن ” : این کلمه در میان اقوام ترک به معنی شهر و آبادی بکار رفته ، مثلا در نام های تاشکند ، سمیزکند ( سمرقند). – دیوان لغات الترک ، ج 1 ، ص 339

بنابراین پارتاکن به معنی « شهر پارتی » ، « سکونت گاه پارتیان » ، « اجتماع پارتی » بوده است.

آریزانت = آریسانت

این کلمه چنانکه از ترکیب صوتی آن ملاحظه می گردد از دو جزء ترکیب یافته :

آر + ایزانت

جزء نخست آن بدون تردید واژه ” ار ” ترکی به معنی سلحشور و دلیر است که به اول اسامی سرداران و فرمانروایان بزرگ افزوده می شد ، چنانکه در نام های آلپ ارتونقا و آلپ ارسلان ملاحظه می گردد.

جزء دوم این کلمه یعنی ” ایزانت ” به لحاظ ساختمان صوتی خود ، کلمه ” یانزی ” گوتیان به معنی رهبر و فرمانروا را تداعی می کند که فونمهای آن دچار قلب مکان گشته است.

( این نوع دگرگونی فونم ها در زبانشناسی اصطلاحا متاتز نامیده می شود.)

همچنانکه نام ” اریانزی ” گوتیان در دوران بعدی بصورت ایرانزی – ایرانزو متحول شده است.

بودی

این واژه بلحاظ ساختمان خود ، کلمه ” بودون ” ترکی باستان به معنی ” ملت ، خلق ” را تداعی میکند و به ظن قوی از همین کلمه مشتق گشته است. – دیوان لغات الترک ، جلد 2 ، ص 339

مغ

این کلمه از دیر هنگام در میان ترکان بمعنی کاهن ، شامان ( شمن ) ، غیبگو ، جادوگر و … بوده و بمرور زمان به موازات پدید آمدن آیین زرتشت ، معنی روحانی زرتشتی را اخذ نموده است.

بنظر می رسد این اسم در آغاز به آن طایفه کوچکی اطلاق می شده که بیشتر زنان و مردانش به جادوگری و غیبگویی و طالع بینی و کهانت اشتغال داشته اند و به مرور زمان به صورت نام ایل و طایفه در آمده است.

( ن ، باسکاکوف می نویسد: « ماق نام اقوام بلغار – پئچنق می باشد » . ماق / موق / مغ. اوغوز سلطنتی ، محمداوف ، آلتای ، ص 273 )

استروخات

در مورد اتنونیم استروخات نیز ما معتقدیم که این واژه از دو جزء پدید آمده است « استرو – خات » جزء دوم یعنی ” خات = قات = قوت ” در زبانهای ترکی باستان واجد معانی زیر بود.

الف – ” قات ” به معنی سخت و محکم شدن بود. ( دیوان لغات الترک ، ج 2 ، ص 295 ) واژه اخیر در زبان ترکی آذری معاصر در اشکال ” قات ” و ” قاتلاشماق ” بصورت صفت و فعل بکار میرود.

ب – ” قوت ” بمعنی ، یمن و برکت ، بخت ، طالع و سعادت می باشد.( دیوان لغات الترک ، ج1 و 2 )

جزء ” قوتات ” در نام کتاب ” قوتادغوبیلیک ” نیز از همین کلمه اشتقاق یافته. در خصوص جزء نخست این نام یعنی ” سترو ” عجالتا نمی توانیم اظهار نظر کنیم.

ساختار و معانی اسامی شش قبیله مادی مذکور نشان می دهد که آنان اقوامی التصاقی زبان و ترک بوده اند.

 

نام های اشخاص

هارپاک

نام ” هارپاک ” که در مقام فرماندهی سپاه آستیاک ( آخرین پادشاه ماد ) به او وملت خود خیانت کرد و با پارس ها همدستی نمود نه واژه ای هند و اروپایی بلکه کلمه ای بالکل ترکی است.

« این کلمه در فرهنگ لغات ترکی باستان بعنوان نام شخص قید گردیده است».

محمد اوف ، آلتای ، پیشین ، ص 269

واژه مزبور مرکب از دو جزء ترکی « ار – بک » است. این عناصر امروز نیز درمیان همه اقوام ترک ، من جمله در میان ترکان آذری ، بهمان معنی دیرین و بصورتی گسترده به کار می رود.

بنابراین شکل اصلی نام ” هارپاک ” ، ” اربک ” بوده که به تدریج در نتیجه استعمال بصورت ” آرباک ” – ” هارپاق ” تغییر یافته است.

افزودن کلمه ” ار ” بمعنی سلحشور و دلیر به نشانه احترام به اول اسامی سرداران و بزرگان در میان اقوام کهن ترک معمول بوده است

که نامهای ” آلپ ارتونقا ” و ” آلپ ارسلان ” بهترین نمونه های تاریخی آن می باشند و کلمه ” ارباک = ار + بک ” نیز یکی از همین نمونه هاست.

گئومات – گااوماتا

کمبوجیه هنگام لشکرکشی به مصر برای اطمینان از عدم کودتای برادرش ” بردیا ” در نهان وی را کشت.

لیکن یک مغ مادی که از این ماجرا مطلع بود ، در غیاب کمبوجیه دست به کودتا زده و مدت هفت ماه بر تخت پادشاهی نشست.

نام این مغ ” گئومات ” یا ” گااوماتا ” بود. این نام از دو کلمه ترکی پدید آمده است.

به نوشته کاشغری در « دیوان لغات الترک » و بر اساس پژوهش های میر علی سیدوف ، در میان ترکان باستان من جمله هون ها کلمه ” کام – گام ” دارای معانی ای چون شمن ، روحانی ، کاهن ، طالع بین ، طبیب ، دانشمند و فیلسوف بوده است.

دیوان لغات الترک ، ج 1 ، ص 283 و ج3 صص 157 و 443
آلتای ، محمداوف ، پیشین ، ص 273

یعنی این واژه واجد گونه ای تقدس و احترام بوده و از اینرو در میان هون ها به صورت های ” اش کام = آتا کام ” یعنی ” پدر شمن ” یا ” شمن دوست ” بکار می رفت .

کلمه ” اش ” در زبان ترکی باستان همچنین بمعنی دوست و رفیق بوده است.

کلمه ” آتاکام = آتاقام ” از سوی توده مردم بصورت اسم خاص مذکر نیز به کار رفته است و چنانکه ملاحظه می شود در نتیجه کثرت استعمال بصورت قام آتا = کام آتا درآمده است

این نام هم به صورت لقبی برای کاهنان دینی و هم به عنوان اسم خاص مذکر بصورت ” گئوم – آتا ” بکار رفته است.

گمان می رود که واژه مغ تلفظ معکوس واژه ” کام = قام = قوم ” باشد.

کیاکسار و آستیاک

این دو شخصیت پادشاهی ماد در تاریخ بیشتر شناخته اند.

به عقیده ما در این اسامی جزء نخست در نام اول یعنی ” کی ” و جزء آخر در نام دوم یعنی ” آک ” به همان معنی بزرگ و پیشوا است که پیش تر شرح آن رفت.

بنظر می رسد که در ترکیب نام ” کیاکسار ” بخش باقی مانده آن یعنی ” آکسار – آخسار ” شامل دو جزء ” آخ – اوخ + سار ” است.

معنی کلمه اوخ مشخص است ، این کلمه در ترکی بمعنای تیر است.

جزء دوم یعنی واژه ” سار ” بمعنی محکم ، استوار ، شدید و بی امان می باشد.

دیوان لغات الترک ، ج 3 ، ص 181

بنابراین کلمه ” آکسار ” به معنی تیر بی امان بوده ، لیکن در خصوص جزء نخست کلمه آستیاک عجالتا نمی توان اظهار نظر نمود.

آخسری

این شخص ، شاه ماننا بود که در جریان قیام ماد ، به سال 673 ق.م با انقلابیون همکاری نزدیک داشت.

این واژه در واقع همان کلمه ” آکسار ، آخسار ” است که در زبان ماننایی به معنی « تیر بی امان » بوده است.

منبع : ایران تورکلرینین اسکی تاریخی – شبسترلی ، کیریشچی – ترجمه علی احمدیان سرای

 

ائل اوبا