نشریه الکترونیکی ائل اوبا

و من آیاته خلق السّموات و الأرض و اختلاف ألسنتکم و ألوانکم إنّ فی ذلک لآیات للعالِمین

فولکلور و ضرورت تدوین آن


لینک مطلب : http://eloba.ir/?p=5489

آذربایجان فولکلورینین (خلق بیلگیلرینین) خصوصیله آذربایجان خلق ادبياتنين اوستونده گنیش حالدا ایش آپاریب ، اونی توپلاماق ، ئورگنیپ و تحقیق اتمك مجله میزین اساس وظیفه لریندن بیری حساب اولونور. بوباره ده بیر باشلانیش کیمی، ایللر بوندان اول مبارز ائل اوغلی «ع. ر. اوختای » ، ین فولکلورواونون توپلانماسینین ضرورتی عنوانی ایله فارسجا یازدیغی مقاله نی درج ائديريك.

ع. اوختای

ائل اوبا – فولکلور يا «فرهنگ عامه» یا «مدنيت خلق» با آن قسمت از فرهنگ و مدنیت جامعه اطلاق می شود که طی قرون و اعصار در محیط های عامیانه ایجاد و منتشر شده است.

واگرهم احيانا موجد بعضی از این آثار و آداب و عقاید و فنون ، دانشمندان وخواص بوده باشند ، در هر صورت طوری بین توده های مردم شیوع وانتشار یافته است که تفكیك این قسمت از آنچه خود عوام الناس ایجاد کرده اند بسیار مشکل خواهد بود.

پس ملاك فولكلوريك بودن یك اثر، ناشناختگی موجد آن نیست بلکه شیوع و انتشار شفاهی آن اثر است بین عامه مردم در ژرفای زمان و پهنای مکان. و با این تعبیر، امروزهم فولکلور مثل يك پدیده زنده اجتماعی می تواند به حیات خود ادامه دهد. اگر ترانه ای آنقدر بین مردم رواج یابد که مثل ترانه هائی از نوع «بری باخ» جاودانی شود، در حقیقت به گنجینه موسیقی خلق وارد شده و بصورت «فولك سانك» در آمده است.

همچنین اگر روزی نغمه های حیدربابا را آنقدر «عاشق»ها تکرار کرده باشند که مانند سرودهای اصلی کرم زمان ومکان را تسخیر نموده باشد آنروز می توان حیدر بابا را در مجموعه های فولکلور مومیایی کرد. مدنیت خلق شامل رشته های گوناگون خواهد بود، ادبیات، علوم، حقوق (عرف ها و مراسم و عادات) طب و تعلیم و تربیت، هنرهای زیبا… تقریبا همان تقسیم بندی های متداول علوم ومعاريف را در اینجا هم می توان صدقی داد.

تدوین فولکلور هم هدف است و هم وسیله. امروز در تمام دنیا این نمونه ها و آثار را جمع آوری می کنند تا قسمتی از فرهنگ بشری، که از اعماق تاریخ ریشه گرفته و از سینه ای به سینه ای منتقل شده ، در سینه های پر اضطراب انسانهای قرن بیستم برای همیشه مدفون نگردد. از این نظر تدوین فولكلور في نفسه هدف است.

اما وقتی تدوین شد، نوبت بهره برداری های علمی از این منابع بکر فرا خواهد رسید. و به این اعتبار، فولکلور وسیله است برای بررسی خصوصیات فکری و مادی اجتماعات بشری و تحولات در طرز زندگی، آداب و اخلاق، خلاقیت هنری، تكنيك و معتقدات آنها. در میان این آثار گاهی فسیل هائی از اجتماعات بشر اولیه بعید نیست بدست آید. همینطور فسیل ها و آثار باقیمانده از چادر نشینی و چوپانی، عصر فئودالیته و بالاخره اعصار جدیدتر برای علماء قابل تشخیص خواهد بود.

فولکلور روزنه است بدنیای تاریك گذشته های بشر و نمودار دربدری ها، جنگ وستيزها دردها و شادی ها. ونحوه زندگی و تفکر او که همواره در مسیر تحول بوده و به همراه خود، مدنیت خلق رانیز دچار تحول ساخته است. فولكلورشناسی از فسیل شناسی بسیار مشکل تر است چون می دانیم که اساسا در علوم انسانی برخلاف علوم مادی با عناصر بسیار پیچیده و مبهمی روبرو هستیم.

يك فسیل معمولا دچار تغییر شکل نمی شود و همان صورت اولیه خود را حفظ می کند در صورتیکه آثارو نمونه های فولکلور ممکن است بارها دگرگون شده باشد. وجستجوی يك نمونه اصیل، گاهی سال ها طول می کشد و به نتیجه هم نمی رسد.

در ممالك پیشرفته بودجه ها و سازمان های مجهزی جهت این مطالعات اختصاص داده می شود ولی متاسفانه در اینجا اغلب کوشش ها بصورت فردی آمده است و یکی دو قرن بیشتر نیست که معمول گردیده. متون قدیمی ها هم فقط در حدود ضرب المثل ها و احيانا بعضی افسانه هاست ( افسانه های دده قورقوده.)

بنابراین نه تنها قسمت های ادبی این فولکلور تاکنون جمع آوری نشده است. انواع ادبی هم که بسیار غنی و پر دامنه اند بشکلی منظم و همه جانبه مورد مطالعه قرار نگرفته اند. این ادبیات شفاهی را می توان به انواع ، افسانه های حماسی وغنائی- قصه های کوتاه بایاتی ها- قوشماجاها – قطعات شاعرانه بدون وزن – تصنيف ها – ترانه های گوناگون در ستایش طبیعت و ترسیم زندگی – ضرب المثل ها و بالاخره معماها تقسیم کرد.

یکی از خصوصیات این ادبیات شفاهی، وسعت دامنه آثار و نمونه هاست.

شاید در هیچ فولکلور دیگری به اندازه باياتي ها نتوان نمونه های شعر کوتاه پیدا کرد. ادیب و فولكلورشناس معاصر م.ع. فرزانه در تألیفات خود از جمله بایاتیلار خصوصیات هنری این نوع ادبی را تشریح کرده است. در مورد سایر انواع از جمله افسانه ها و قصه نیز چنین است.

دیگر از خصوصیات این آثار هنرمندانه بودن و نزدیکی آن به زبان مردم است. آثار ادبی كلاسيك ما تحت تأثیر عوامل خارجی قرار گرفته و تا حدودی عاری از ابتکار، سادگی و خلاقيت می باشند.

در همان لحظاتی که شاعری از خواص، در بالاخانه خود زیر نورشمع و در میان پروانه ها به نگارش غزل هایش مشغول بوده «ساياچی» ها در عاشق هائی که از مزارع آن طرف منزل شاعر عبور می کرده اند، آثاری بوجود آوردند که نه در خلاقیت و نه در زیبائی بیان و نه در ارزش مفاهیم، با آثارشاعر پروانه ها قابل مقایسه نیست. و اصولا آثار آن چوپان و آن «عاشق» دنباله طبیعی ادبیات ریشه داری بوده است که به ادوار قبل از شهر نشینی مربوط می شد ، حال آنکه شاعر پروانه ها رابطه خود را با ادبیات خلق بهم زده بود.

یکی دیگر از خصوصیات این آثار ، تشابه نمونه ها در اقالیم و آفاق است. افسانه های «کوراوغلو» از دشت های آسیای مرکزی تا آسیای صغیر و نواحی شرقی اروپا ، دارای روایات یکسان و مشابھی است.

و بایاتی های مردم کرکوک (یا بقول خودشان خویرات لار ) که توسط عطا ترزی باشی در بغداد چاب شده است، گاهی کاملا با نمونه های تدوین شده توسط آقای فرزانه (بایاتیلار – چاپ تبریز) یکسان است.

بنظر می رسد که ترسيم يك طرح کلی و اجمالی از رشته های گوناگون ادبی و غیر ادبی فولکلور کاملا ضروری است. این طرح علاوه بر اینکه می تواند مقدمه ای باشد برای آغاز بررسی های علمی روی نمونه های تدوین شده موجود ، ما را کمک می کند که با آگاهی بیشتر و ذهنی روشن تر کار جمع آوری را دنبال کنیم.ليکن در اینجا مقصدمان ترسیم يك طرح عمومی نیست فقط میخواهیم بعنوان نمونه دو نوع ادبی یعنی مثل ها وقوشماجاها را بطور خلاصه و محدود بررسی کنیم .

آتالار سؤزو یا مثل ها خیلی پر دامنه و متنوع اند و در آینده باید یك تقسيم بندی علمی روی آنها صورت بگیرد. عجالتا به يك تذكر قناعت می کنیم، بعضی از مثل ها نماینده طرز فکر طبقه با قشر محدودی از جامعه هستند و نمی توان آنها را بعنوان نماینده تفکر خلق پذیرفت یك مثال خیلی ساده « اراق ایچمه میسن صداقت بیله سن ، قومار اویناما ميسان، حساب» واضح است که این مثل در میان قشر بخصوصی از مردم ایجاد شده است.

با همین قیاس بعضی از مثل ها را می توان به صاحبان قدرت و حواریون آنها منسوب نمود « دادانان ایله قودورانین تاریسی اولماز» ، «ایتین پیسی قایقاناقدان پای او مار. اودا نه چینی قابدا.» ، «تاری بيلر کيم قازانار، کیم یئیه ر، «بويو گون تا نیمیان ، تاریسین دا تا نیماز» مثل اول فحاشی نسبت به افراد عاصی است و عصیان همیشه بر عليه قدرتمندان بوده.

مثل دوم تمسخر موجودات « پستی» است که بفکر تصاحب امتیازات و بزرگان افتاده باشند.

و مثل سوم گناه غارت شدن طبقات زحمتکش را به گردن خدا می اندازد.

و مثل چهارم باز اعتراض نسبت به کسانی است که حق بزرگان را بجا نمی آورند.

اما از فضای تنگ وخفقان آور اندیشه طبقات صاحب قدرت که خارج می شویم، قدم به سرزمینی می گذاریم پر از صفا و معصومیت و آثاری می یابیم سرشار ازيك جهان بینی صادقانه و گاهی بسیار عمیق و اصولی. آنگاه یقین پیدا می کنیم که این حرف ها محصول ذهن انسان هایی است که تاریخ را با دست های تاول زده خود ساخته اند.

اینجا نیز احيانا خدا را خواهیم دید. اما نه خدایی که اقویا در پناهش سنگر گرفته باشند، خدایی دیگر:

« تاریدان قورخان قولدان قورخماز» و تفاوت بین دو طرز تلقی کاملا روشن است. اینجا با خلق روبرو هستیم طرز تفکر، نحوه برخورد با اجتماع، ومبانی و اصول تربیتی انسان های ساده را می بینیم انسان هائی که همه چیز خود را می ساختند جزغرورشان.

ایشلمه سن، دیشلمه سن.

چوح وئر، آزیالوار.

چوخلارینی قورد داغیتدی، آمامنیم کیمی توکو چوللره داغیلان اولمادی.

واریمیز یوخ اوغرو آپارا، ایمانیميز يوخ شيطان.

آیا، اوقدر باخما کی دوشسون آیاغین آلتدا.

و می بینیم که چگونه گاهی عمیق ترین مسائل تاریخ را طی چند کلمه ساده و صمیمی بیان کرده اند:

دعوا آجلقدان اولار ، توبه توخلوقدان .

يئر برك اولاندا ، ئوکوز ئوکوزدن گئوره ر .

بیر ارخه بیر یول سو گلسه اولور کی بیرده گله.

ائل گوجو سئل كوجو.

بولانماسا، دورولماز

آج، قلنجا چاپار (یو گورر)

ئولن ئوله جك ، قالان گؤرہ جك

ایگنه نی ساپلادین، اوجون دوگونله.

این نکته را هم باید تذکر داد که طبقه بندی ضرب المثل ها و سایر آثار فولكلوريك در مرحله جمع آوری به هیچ وجه مطرح نخواهد بود گرد آورند.

این آثار صرفا باید آنچه را شنیده و یادداشت کرده، عینا منعکس کند.

اکنون يك نگاه سطحی و کوتاه هم به قوشماجا می کنیم قوشما یعنی شعر و سرود . و پسوند «جا» برای تسمیه و تعريف آماده است.

قوشماجا نوعی شعر فولكلوريك است که برخلاف سایر انواع ادبی ، از مطلب بخصوص صحبت نمی کند . تابلوئيست مرکب از عناصر و تصاویر متنوع ولی هماهنگی که بیشتر آثار مدرنیست های، قرن معاصر را به یاد می آورند. حرکت از يك تصویر به تصویر دیگر با استفاده از قاعده تداعی معانی است، گاهی هم با استفاده از کلمات هماهنك بعضی از قطعات برای بچه ها سروده شده اند.

قوشماجا خیلی زود در ذهن کودك نفش می بندد حافظه اش را تقویت می کند ، قوه تخیل او را بکار می اندازد و کمک می کند که حس زیبا شناسی کودک تکامل یابد. قسمت دیگری از قوشماجاها دارای مضمون های غنائی و حماسی اند (رجوع کنید به قوشماجالار و تاپماجالار، انتشارات شمس تبریز) تعداد قوشماجاها از فولکلور ما بسیار کمتر از سایر انواع می باشد و بسیار ضروری است که ما نمونه های شناخته نشده را از گوشه و کنار ولایات دور و نزديك جمع آوری کنیم.

انواع دیگری از شعر فولكلوريك دارند که مقید به وزن نیستند و به شكل تابلوهای قصه مانندی ساخته شده اند. ولی در همین قصه بود نشان هم روی قوشماجا حلول کرده است ودر نتیجه حوادث و تصاویر متنوعی را می بینیم که باز با استفاده از قاعده تداعی معانی به همدیگر جوش خورده اند.

روی این انواع شعری هم هنوز هیچگونه تحقیقی نشده است. فقط در کتاب فوق الذکر چند نمونه معرفی شده است (شماره های ۱۶ – ۱۹ و ۳۱) مولفین مسلما این نوع آثار را هم در ردیف قوشماجا قرار داده اند. البته همانطور که گفته شد ، وجوه مشترکی در این بین هست اما نمی توان منکر وجود مستقل این نوع فولكلوريك شد.

گفتیم این ها مقيد به وزن نیستند . اما یک نوع موسیقی بخصوص کلمات و عبارت را به همدیگر ربط می دهد و در بعضی قسمت های حساس ، این موسیقی بصورت یک نوع وزن آزاد درمي ايد. در بعضی از قصه های کوتاه و افسانه ها هم از این نوع قطعات شعری بدون وزن گنجانده شده که می توان بطور جداگانه جمع آوری کرد.

اما قوشماجا مقید به وزن است و هر چند اکثر مصرع ها با وزن هفت سیلابی تعداد می باشد، با وجود این مصرع های اولیه گاهی ۹ سیلابی است و به تدریج تعداد سیلاب ها به ۸ و ۷ تنزل می باشد.

گاهی هم قوشماجاها دارای وزنی آزاد هستند قوشماجاها و قطعات بدون وزن از نظر فرم پدیده های بسیار جالبی هستند.

در قطعات مزبور گاهی قواعد منطق در هم می ریزد، اشیاء موارد استعمال خود را ترک می گویند و شاعری که معلوم نیست چند صد سال قبل می زیسته ، با عناصری انتزاع شده از دنیای خارج و در يك فرم آزاد از وزن ، دنیای تازه ای می سازد. و انسان متوجه می شود که دید هنری خالقین این آثار چقدر به دید هنرمند قرن بیستم نزديك است قالب های فولکلوريك خصوصا همین انواع مورد بحث ظرفیت زیادی دارند که در شعر امروز مورد استفاده قرار گیرند به این ترتیب می توان با استفاده از ترادیسیون های مترقی فولکلوريك به طرف مدرنیزم رفت بدون اینکه در نموء بيان از مردم فاصله گرفت.

این همان کاریست که در ادبیات غرب باعث ایجاد نمونه های موفقی شده است.

وارلیق ، مجله ماهانه فرهنگی فارسی – ترکی آذری ، شماره 1  ، نشر دیجیتال : ائل اوبا